
با تقدیم احترام
... ميدونيد رفقا نميدونم چه لِميه كه نسل پی نسل مياد و ما جماعت همچنان در نقطه ء صفر ، در مدار صفر درجه متوقف شديم. انگار قرار نيست هيچ اتفاق تازه يی بيفته، گاه حتی به تصور اينكه قدم به جلو برداشتيم ذوق زده می شيم، اما بعدش می بينيم فقط داريم در جا می زنيم، بنابراين من يكی با مُردنم چيزی رو از دست نمی دم اما شما كه جوونتريد شايد توفير داشته باشه، شايد زندگی چهره قشنگتری از خودشو به شما نشون بده چهره يی كه هميشه از من و امثال نسل من دريغ كرده ...
- سرگرد فتاحی ، پيش از اعدام. "مدار صفر درجه"
شايد يك علاقمند پروپاقرص پرداخت های حدود 5/1 تا 3 ساعت و گاهی اندكی بيشتر سينمايی كمتر رغبتی به فرم و پرداخت های بعضا" چند 10 ساعته تلويزيونی داشته باشد، ولی بهرحال اثر نمايشی از تئاتر گرفته تا تلويزيونی و غير آن اگر بديع و پُر كِشش باشد، مخاطب را بخود جذب می كند.
آنان كه پيشتر سريال "شب دهم" را از تلويزيون ديدند، همه تفاوت های آنرا با سريال و مجموعه های پيش از آن تاييد كردند. در "روشن تر از خاموشی" داستان زندگی ملاصدرا و عقايد اين فيلسوف ايرانی با پس زمينه ء سلطنت شاه عباسی صفوی بنحوی باز متفاوت با شيوه مرسوم پيشينيان تلويزيون روايت شد و آنچه كه می توانست با بضاعت فيلم سازی در ايران برای تصويرسازی بسيار سخت بنظر آيد (فلسفه و آنچه بر ذهنيات يك فيلسوف می رود) با توانايی و قدرت تصوير شد.
"مدار صفر درجه" سريالی است كه با مضمون انتخابی و شرايط سياسی وقت و تهيه كننده آن (تلويزيون ايران) می توانست بسيار شعاری و تبليغاتی باشد، آنهم با هزينه ساخت گزافی كه برای آن تصور می شود، ولی خوشبختانه با پایان گرفتن آن به درامی سياسی با چاشنی ملودرام های فرعی پُركشش و خوش ريتم انجاميده است.
حتی "ميوه ء ممنوعه" سريال سفارشی ماه رمضان كه شايد ضعيف ترين كار سازنده اش تاكنون باشد نيز با حفظ چند سر و گردن بالاتر از اقران ِ مقارنش با پايان بندی ای شگفت و غيرمتعارف به پايان رسيد.
حسن فتحی نويسنده - كارگردانی است پژوهشگر. پی رنگ تمام داستان هايش مطالبی است تحقيق شده كه آنچه ساخت آنها را دلپذير و ديدنی تر می كند حضور عشق است. انگيزه اصلی تمام كاراكترهای شاخص آثار فتحی "عشق" است، حسن ياری را عشق به شب دهم اجرای تعزيه كشاند. ملاصدرا را عشق ياری داد و مدارصفر درجه را عاشقان می شكنند. حتی ميوه ممنوعه هم از عشق روييد و عشق باقی را از دل عشق فانی برآورد.
پُررنگ شدن عشق در تلويزيون را مديون حسن فتحی هستيم. آثار معقول و متعقل در تلويزيون را نيز، به احترام او از جا برخيزيم و حضور هنرمندی عاشق و عاقل به عرصه ء فيلم سازی تلويزيونی تبريك گوييم. هنوز در عرصه تلويزيون به همانندهای بسياری مثل حسن فتحی نيازمنديم.
وقتی گريبان عدم با دست خلقت می دريد
وقتی ابد چشم تو را پيش از ازل می آفريد
وقتی زمين نام تو را در آسمانها می كشيد
وقتی عطش طعم تو را با رشكهايم می چشيد
من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی
چيزی نمی دانم از اين ديوانگی و عاقلی
يك آن شد اين عاشق شدن، دنيا همان يك لحظه بود
آن دَم كه چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی كه من عاشق شدم شيطان به نامم سجده كرد
آدم زمينی تر شُد و عالم به آدم سجده كرد
من بودم و چشمانِ تو ، نه عقل بود و نه دلی
چيزی نمی دانم از اين ديوانگی و عاقلیبرچسبها: مدار صفر درجه و ...