... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۲

آنتی هک !!!


سايت سعيد مستغاثی سينمايی نويس و منتقد ايرانی که بدست عده ای هـَ(تا)کِر Hack شده بود مجددا" به روز شد . چشممان به جمال چماقداران سايبرسپيس روشن !

ای هَکِر کِرا هَک کردی
تا هَک بشوی زار
تا باز کجا هَک بشود آنکه ترا [...] کُشت !

بريد بازديد .

  [ ۴:۲۲ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۲

Stranger than Paradise

"عجيب‌تر از بهشت" در سينما تك

Stranger Than Paradise - 1983

به بهانه نمايش فيلمی از جيم جارموش


نقل از خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران / سرويس سينما


پنجشنبه اول آبان ماه جاری ﴿امروز﴾ فيلم سينمايی عجيب‌تر از بهشت، به كارگردانی جيم جارموش ، در سينما تك موزه هنرهای معاصر تهران به نمايش در می‌آيد. اين فيلم در بخش جلوه‌هايی از سينمای جهان به همت واحد ارتباطات سينمای موزه هنرهای معاصر تهران پخش خواهد شد.

بنا به بررسی بخش تحقيق و گزارش‌های هنری ايسنا (خبرگزاری دانشجويان ايران)، عجيب‌تر از بهشت، محصول ۱۹۸۳ آمريكاست و مدت زمان نمايش آن 90 دقيقه و به صورت دوبله به فارسی به معرض تماشای علاقه‌مندان سينما قرار خواهد گرفت.

جارموش عجيب‌تر از بهشت را با سرمايه‌ای اندك آغاز كرد. اين فيلم ابتدا قرار بود يك فيلم كوتاه باشد، اما طی دو سال تبديل به يك فيلم بلند شد. عجيب‌تر از بهشت با لحن كمدی بديع و در عين حال دلمردگی و افسردگی ظاهری‌اش تماشاگران و منتقدان را مبهوت خويش ساخت و توانست جايزه بهترين فيلم جشنواره كن 198۴ و نيز جايزه بهترين فيلم انجمن ملی منتقدين فيلم ‌آمريكا در ۱۹۸۵ را از آن خود سازد.

عجيب‌تر از بهشت،‌ تصويری گزنده و مسخره و در عين حال دلمرده و دلتنگ كننده از سه شخصيت بی‌هدف و سرگردان در قالب يك فرماليسم بی‌اعتنا به قواعد مرسوم ارايه می‌كند.

طرح داستانی فيلم بسيار ساده و فشرده و در عين حال بی‌اهميت است. در مقابل، فيلمساز موفق به خلق يك سبك زيبا و كمال‌گرا شده كه اثر او را تا حد يك مدی سياه آوانگارد بالا برده است و تعيين مكان‌های تماشايی دوربين،‌ زوايای بديع آن، كادر بندی هوشمندانه و يك تدوين مناسب، ضعف محتوايی فيلم را كاملا جبران كرده و بدين ترتيب تا حد بسيار زيادی مضامين مورد نظر فيلمساز ازخودبيگانگی و فقدان ارتباط ميان شخصيت‌ها را انتقال داده است.

  [ ۶:۴۳ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۲


گزارش مصرف !


يکی از دوستان از طرف خود و عده ای از دوستانش سراغ گزارش فيلم های ديده ء مرا که تا چندی پيش با عنوان «گزارش مصرف!» تقديم می کردم گرفته ، به روی چشم چندتای زير بدون هيچ ترتيب و نوبتی ، فقط و فقط به ترتيب يادآوری را تقديمتان می کنم . فعلا هفت تا شايد چون شنيده ام هفت عدد مقدسی است .

Click for main details * «جاسوس تصادفی» (Accidental Spy) با بازی جکی چان و کارگردانی تدی چان مثل بسياری از کارهای ديگر چان جذاب و ديدنی و مفرح است . يک فروشنده لوازم ورزشی با دستگيری جاسوس دوجانبه ای اهل کشور کره بعنوان پسر او بر بالينش احضار می شود. کد رمزی را دريافت می کند و سر از استانبول درمي آورد. او حالا خيلی تصادفی درگير انواع سازمانهای جاسوسی و ضدجاسوسی است .
Click for main details * «در جستجوی نيمو» (Finding Nemo) پنجمين و جديدترين انيميشن کامپيوتری شرکت پيکسار سرشار از کامپيوتر گرافيک(CG) های دلپذير نوشته و کارگردانی شده توسط اندرو استانتون و با مديريت توليد جان لاستر کبير ، و پخش از جانب کمپانی ديسنی . با صدای آلبرت بروکس (بجای مرلين) ، الِن دِ جِنِرس (بجای دوری) ، الکساندر گولد (بجای نيمو) ، و ويلم دافو (بجای جيل) . بی نظير در گونه ء خود . سرشار از رنگهای شفافِ فسفری در دنيای پر ابهام و رازآلود اعماق اقيانوسها . با فانتزی های دلپذير و مخصوص بچه های ۷ تا ۱۰۷ ساله ! با داستانی از دنيای ماهی ها که بقول راجر ابرت "آنقدر انسانی است ..." که مارلين و دوری و نيمو و حتی بروس را جزو دوستان صميمی تان قرار می دهد. تماشای اين انيميشن را با کيفيت DVD توصيه می کنم تا چيزی از دنيای جذاب و سرشار از رنگ آن را از دست ندهيد.
Click for main details * «مردن برای ...» (... To Die for) با بازی نيکول کيدمن و يواخين فونيکس و مت ديلون به کارگردانی گاس ون سانت قالبی روايی و خبرگونه دارد و داستانی جنايی را بشيوه و سبکی کميک تعريف می کند. يک کار متفاوت. همه پيگير ماجرای قتل لاری می شويم و روايت افرادی را که به نوعی با او يا همسرش سوزان آشنا بوده اند (رو در رو با دوربين) می شنويم. "قضيه چطور به اينجا رسيد؟" عامل کشش ِ جذاب تعقيب فيلم است که البته بعضا" با ديالوگهای فراوان لازم برای شخصيت پردازی يکايک اين افراد اندکی از حوصله ء تماشاگر خارج هم می شود. بهرحال فيلم را می توان مسيری طبيعی برای نخل طلای کن ۲۰۰۳ «فيل» گاس ون سانت تلقی نمود. بازی نيکول کيدمن در نقش سوزانِ اين فيلم خارق العاده است ، ايفای نقش ويرجينيا وولف «ساعات» هم به اين ترتيب به سادگی از عهده ء او برمی آمده است. يک فرم ِ خوب که برای فيلمی ۴۵ دقيقه ای می توانست عالی باشد.
Click for main details * «جانی اينگليش» (Johnny English) با بازی روآن اتکينسون و کارگردانی پيتر هوويت يک کمدی نمای کاملا" بی مزه با سوء استفاده از پرسوناژ "آقای بين" است . ديگر بايد پذيرفت که اين اتکينسون نيست که کمدين معتبريست بلکه اين "بين" است که با رذالت های خُرد و خودخواهی ها و گاهی اوقات کودنی های ناپيدايش موقعيت های کميک می آفريند.
Click for main details * «چتری برای دونفر» با بازی های رضا کيانيان ، هديه تهرانی ، و شقايق فراهانی به کارگردانی احمد امينی فيلم متوسطی است که در يک نکته قافيه را باخته است : در يک فيلمنامه نبايد چند مضمون را با هم کار کرد ، همانطور که نبايد شخصيت های فيلمنامه را حول چند نفر گرد آورد . داستان بايد يک منظوره باشد . فيلم های هم جنايی ، هم خانوادگی ، هم رومانس ، يا هم ... خيلی خوب که از کار درآيند يک "B Movie" از خود بر جا می گذارند .
Click for main details * «ملکه مارگو» (Qeen Margot) با بازی ايزابل آجانی و دانيل اُتيِل به کارگردانی پاتريس شرو . يک فيلم درخشان در مهابت فرقه گرايی ها و تعصبات مذهبی . داستان فيلم روايتگر جنگ کاتوليک و پروتستان ها ، يک شاهِ زبون ، و قدرت طلبی زن مهيب ديگری در تاريخ (کاترين دو مديچی) ، اين بار در قرون وسطای فرانسه بين ۱۵۸۹ - ۱۵۱۹ ، است . فيلم در کادربندی ، نورپردازی ، فيلمبرداری ، دکوپاژ صحنه ها و ميزانسن بازيگران بی نظير است ، هر کادر چون تابلويی نقاشی مثال زدنی است ، خاصه در سکانس شاه شکار . پاتريس شرو که در سال ۲۰۰۳ رئيس هيئت داوران بخش مسابقه فيلمهای بلند جشنواره کن بود در سال ۱۹۹۴ بخاطر اين فيلم نامزد دريافت جايزه سزار (معادل اسکار سينمای فرانسه) شد و جايزه ويژه هيئت داوران کن ۱۹۹۴ را بخاطر آن دريافت کرد . هرچند در مضمونِ داستان ، پروتستانيزم بشدت عمده و پررنگ شده ولی اين يکسونگری چيزی از ارزش های فيلم نمی کاهد .
Click for main details * «هويت» (Identity) با بازی جان کوزاک و ری ليوتا و به کارگردانی جيمز منگولد . يک تريلر-ميستری متوسط با تم روانشناسانه ، با گره ء دراماتيک نو ولی نه چندان حيرت آور . شايد شمارش معکوس قتل های فيلم بدون جلوه های ويژه ء تعليقی با کادرهای بيشتر باز و عدم غافلگيری ِ مناسب ، از لحاظ فرم آهنگ و ريتم مشابه اضافی دارند و بر خلاف اکثر فيلم های اين ژانر موسيقی اصلا به کمک فضاسازی حتی در حداقل اندازه های لازم نمی آيد . شخصيت ها در پرده ء دوم (بخش ميانی فيلم) محکوم به مرگند و قاتل در پيشرفت داستان با هيچ مانعی برخورد نمی کند . در مضمون داستان و در معمای آن ريزه کاری های خوبی وجود داشته مثل : هويت ميهمانان متل ، يا پشت پيراهن رودس (ری ليوتا) ، يا اشاره های خفيف به علت ترک شغل پليس توسط اِد (جان کوزاک) و ... که همگی بواسطه ء عدم تسلط منگولد به سادگی از کف رفته اند .

  [ ۱۰:۱۹ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


دوشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۲

 شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل ۲۰۰۳

شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل شد


يک تيتر بسيار مسرت بخش ، خبری از چند روز پيش که مايه ء مباهات بسياری از ايرانيان به مناسب دريافت نخستين بار چنين جايزه ای توسط يک هموطن شان شده است . بابت اين موفقيت ملی به همه ء ايرانيان تبريک می گويم . اخبار و مطالب کاملی در اين باره در سايت BBC فارسی قرار گرفته که می توانيد با پيوندهای زير آنها را تعقيب کنيد :

- برنده جايزه صلح نوبل 2003
- متن بيانيه کميته صلح نوبل در اعطای جايزه صلح به خانم عبادی
- واکنش ايران و جهان به اعطای نوبل به شيرين عبادی
- شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل شد .
- جايزه صلح نوبل: انتخابی شيرين با پيامی روشن . (مسعود بهنود)
- موفقيتی کم نظير برای جنبش حقوق بشر در ايران . (صادق صبا)

  [ ۲:۳۰ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


یکشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۲

 چهارمين جشنواره سيما
جوايز «اِيمی» آقای لاريجانی

چهارمين جشنواره سيما


(يا) چگونه ياد گرفتند خروارها تنديس و لوح به موضوعات بسيار بسيار فرعی ، جزئی ، و نه چندان مهم اعطا کنند !


نتايج رشته های اصلی اين جشنواره بعد از ۵ ساعت و نيم مراسم (آغاز ساعت ۲۰ شب ۱۹ مهر ۱۳۸۲ و پايان ساعت ۱:۳۰ بامداد روز ۲۰ مهر ۱۳۸۲) :

- بهترين سريال الف : «شب دهم» (حسن فتحی)
- بهترين سريال ب : «دوران سرکشی» (کمال تبريزی)
- بهترين کارگردانی سريال الف : ابراهيم حاتمی کيا («خاک سرخ»)
- بهترين کارگردانی سريال ب : مرضيه برومند («کارآگاه شمسی و دستيارش مادام»)
- بهترين بازيگر مرد سريالهای الف و ب : حسين ياری («شب دهم»)
- بهترين بازيگر زن سريالهای الف و ب : پری اميرحمزه («کارآگاه شمسی و دستيارش مادام»)
- بهترين سريال الف به انتخاب تماشاگران (انتخاب مردمی) : «خواب و بيدار» (مهدی فخيم زاده)
- بهترين سريال طنز : «پاورچين» (مهران مديری)
- بهترين کارگردانی سريال طنز : ؟؟؟ («پشت کنکوری ها») در کمال بی انصافی !!!
- بهترين بازيگر مرد سريالهای طنز : جواد رضويان («پاورچين»)
- بهترين بازيگر زن سريالهای طنز : زهره مجابی («کاکتوس ۱»)
- بهترين سريال طنز به انتخاب تماشاگران (انتخاب مردمی) : «پاورچين» (مهران مديری)

قابل توجه ترين نکته ء اين جشنواره بی عدالتی ای بود که گويا خطی و هدف دار از طرف ابواب جمعی و داوران بخش انتخاب بهترين کارگردانی سريال طنز بر عليه مهران مديری طراحی شده بود . اين بی مهری با موقع شناسی آقای «دوستی» مجری مراسم (در زمان ابراز ضعف نيکو خردمند از اعلام نام برندگان) جبران و تصحيح شد . مجری در اين زمان از مهران مديری و اکبر عبدی تواما دعوت کرد تا برای اعلام اسامی برندگان روی صحنه بروند . اکبر عبدی نيز با استفاده از طنز خاص خود و اشاره به گفته های جواد رضويان که جايزه ء خود را متعلق به مديری دانسته بود ، با استناد به رای مردمی در خصوص انتخاب «پاورچين» بعنوان بهترين سريال طنز زمينه را برای اعطای جايزه ء مردمی از جانب تهيه کننده به مديری فراهم نمود . حرکت بسيار پسنديده و شايسته ای که الحق با توجه به قريحه ء مديری و کارهای اغلب درخشان اين سالهايش در زمينه ء کمدی و طنز سزاوارش بود . اين عمل خنده ء مجدد را بر چهره ء درهم رفته ء مديری (پس از اعلام رای داوران کارگردانی) نشاند .

از ديگر موارد جذاب اين ماراتن ، قطعه ء کوتاه طنزی بود که اکبر عبدی بالبداهه (فی البداهه) در پايان همين قسمت اجرا نمود . يک تئاتر کوتاه طنز (با حرکت از نقالی شاهنامه به اجرای مدرن و بازگشت) نيز از ديگر ظرايف مراسم بود . در باقی موارد ، ماراتن دوان دوان برقرار بود و حسين فردرو کارگردان تلويزيونی مراسم مکررا" اشتباه می فرمود !

بهرحال جوايز «اِيمی» آقای لاريجانی بعنوان توجيهی برای ميلياردها تومان هزينه ء (بندرت به جا) برای چهارمين بار برگزار شد ، دست اندرکاران به هم تبريگ گفتند و از هم تشکر کردند ، و برای من مازاد بر دو سه مورد بالا يک ثمر ديگر هم داشت : آشنايی با مستند احتمالا" جذابی با عنوان «رويای مرواريد» که قرار است از شبکه ء Arte ی فرانسه هم پخش شود . بايد مستند بسيار خوبی باشد .

در جشنواره چهارم از «ژاله علو» و «نيکو خردمند» بعنوان اساتيد قديمی و پيش کسوتان راديو و تلويزيون تقدير شد .

شايد با کمی تأمل بتوانيد فهرست کامل برگزيدگان را در اينجا بيابيد .

  [ ۲:۳۲ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۲

 نخستين دوره جشنواره سينماى متفاوت

نخستين دوره جشنواره سينماى متفاوت

جزيره كيش
پانزدهم تا هجدهم مهرماه ۱۳۸۲


تصاويری از جشنواره


اين جشنواره که به منظور گسترش سينمای متفاوت و آوانگارد ، يعنی سينمای دلخواه و آرمانی سينماگر نه مخاطب ، بين سينماگران جوان تدارک شده است به همت خانه سينماگران جوان ، سازمان منطقه آزاد کيش ، موسسه توسعه سياحتی کيش ، سازمان ملی جوانان ، و خدمات جهانگردی کيش (کيتو) برای نخستين بار از ۱۵ تا ۱۸ مهر ۱۳۸۲ در تالار حافظ دانشگاه بين المللی کيش برگزار شد .

ميهمانان جشنواره از بين سينماگران ، هنرمندان گرافيست ، نويسندگان و منتقدان و علاقمندان سينما ، و دانشجويان رشته های هنر خصوصا رشته های وابسته به سينما انتخاب شده بودند .

هيئت داوران جشنواره عبارت بودند از : رايان اثيريان ، ابراهيم شيبانی ، شهرام شاه حسينی ، بهروز شعيبی ، مونا زاهد ، و شاهين باباپور .

جشنواره در ساعت ۱۸ روز سه شنبه ۱۵ مهر ماه با حضور تنی چند از مسئولين خانه سينماگران جوان و سازمان عمران کيش و هنرمندان افتتاح گرديده و در روزهای ۱۶ و ۱۷ مهر به نمايش فيلم های کوتاه بخش مسابقه و جنبی پرداخت .

فيلم های بخش مسابقه عبارت بودند از :

- خاک خيس (بهزاد رسول زاده) ۳ دقيقه .
- پاريو (رامتين بالف) ۱۴ دقيقه .
- سه حس (کيوان جهانشاهی) ۱۵ دقيقه .
- سلام آقای ايول (امير توده روستا) ۳۱ دقيقه .
- به ابديت گوش کن (ابوذر صفاريان) ۱۴ دقيقه .
- مردها گريه نمی کنند (پيمان نهان قدرتی) ۱۱ دقيقه .
- تردد (سيامک نصيری زيبا) ۳ دقيقه .
- ... و اين انسان (ندا درزی) ۷ دقيقه .
- ضد نور (وحيد نصيريان) ۶ دقيقه .
- آدمهايی که روی کاناپه ء يکنفره استراحت می کنند منطقی تر از آدمهايی هستند که روی کاناپه ء سه نفره استراحت می کنند (آبتين مظفری) ۲۵ دقيقه .
- يک چمدان ، آب نبات (هدی امتياز) ۱۲ دقيقه .
- مارس (حامد فراهانی) ۱۶ دقيقه .
- مادر زنده است (محمد اربابيان) ۱۰ دقيقه .
- قاتغ (رامتين بالف) ۵ دقيقه .
- طوفان سنجاقک (شهرام مکری) ۱۵ دقيقه .
- زمانی برای پيرمردها (غلامرضا رضايی) ۳ دقيقه .
- اينجا کسی با خويش نيست (عليرضا بهزادی پور) ۵ دقيقه .
- فوکوس (لقمان خالدی) ۱ دقيقه .
- ماهی غرق شده (روزبه رشيدی) ۸ دقيقه .
- تمام دغدغه های من (سپهر سجانفر) ۳۵ دقيقه .
- گردونه (رشاد بالف) ۶ دقيقه .
- سلف سرويس عمومی (مجيد پناهی) ۷ دقيقه .
- سلول شماره ۳ (پيمان حقانی) ۱۷ دقيقه .
- ماتيک (ايمان تحسين زاده) ۱۳ دقيقه .

فيلم های زير نيز در بخش جنبی جشنواره به نمايش درآمدند :

- طلوع تاريک (ابراهيم شيبانی) ۱۵ دقيقه .
- صندلی عقبی (بهروز شعيبی) ۶ دقيقه .
- به طعم خاک (شهرام شاه حسينی) ۱۰ دقيقه .
- خراسان (پژمان فخاريان) ۱۰ دقيقه .
- سکوت زاينده رود (شاهين باباپور) ۵ دقيقه .
- بجنگ زمينی (رايا نصيری) ۱۱دقيقه .
- هندونه (مونا زاهد) ۱۳ دقيقه .
- چه گوارا (پويان شاهرخی) ۲۴ دقيقه .

از جذابيت های آشکار جشنواره می توان به آنونس بسيار خوبِ آقای بهروز شعيبی و پذيرايی بانيان جشنواره از حاضران اشاره کرد و از جذابيت های پنهان آن به بازارهای خريد اينجا و آنجای جزيره (خصوصا پرديس۲) که گويا دل و دين از برخی حاضرين برده و ايشان را تمام وقت بسوی خود خوانده بود ! خلاصه آنکه محل برگزاری هم مايه ء فال شده بود و هم تماشا !!

از ديگر مواهب ناديده و اشاره ناشده ء جزيره کيش بايد به "سينمای ديجيتال کيش" واقع در فاز ۲ مجتمع صدف اشاره کرد که علیرغم تجهیز با سيستم دالبی ساراند و امکانات پخش ويديو (Video) ، وی سی دی(VCD) ، و دی وی دی (DVD) پروجکشن عملا" بلااستفاده مانده و با امکانات موجود می تواند برای مسافران و افراد مقيم خصوصا" دانشجويان دانشگاه کيش محل فرهنگی مناسبی بوده و مورد استفاده قرار گيرد بخصوص که آقای حصاری مسئول فعلی اين واحد با تلاش و پشتکاری چشمگير سعی در حداکثر بهره برداری از اين سالن حتی در رشته های آموزشی کارگردانی سينما و بازيگری تئاتر دارد . جا دارد تا آقای قاسمی (مدير فعلی سازمان عمران کيش که به جای آقای پزدانپناه منتصب گرديده) اين امکان بالقوه را با تسريع در بازبينی فيلمهای انتخابی "سينما ديجيتال" به فعل تبديل نمايند . باشد تا از اين طريق سرمايه ء نهاده در اين راه بلا استفاده باقی نماند .

بهرحال اين جشنواره نيز با کاستيهای معمول مشابهان خود برگزار شد و نتايج آن در مراسم اختتاميه بشرح زير اعلام گرديد :

- مادر زنده است (محمد اربابيان) برنده ء جايزه ء اول (ديپلم افتخار+ تنديس جشنواره+ سه سکه بهار آزادی+ يک دوربين فيلمبرداری).
- طوفان سنجاقک (شهرام مکری) برنده ء جايزه ء دوم (ديپلم افتخار+ تنديس جشنواره+ دو سکه بهار آزادی).
- فوکوس (لقمان خالدی) برنده ء جايزه ء سوم (ديپلم افتخار+ تنديس جشنواره+ يک سکه
بهار آزادی).

- تندیس ویژه ء هيئت داوران به "آدمهايی که روی کاناپه ء يکنفره ..." (آبتين مظفری) اهدا شد .
- ديپلم ويژه هيئت داوران نيز به برادران رامتين و رشاد بالف برای مجموع زحمات و تلاش شان در فيلمهای "پارييو" ، "گردونه" ، و "قاتغ" اهدا گرديد .

  [ ۷:۴۱ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۲

پوستر نخستين دوره جشنواره سينماى متفاوت
نخستين دوره جشنواره سينماى متفاوت

جزيره كيش - ۱۳۸۲


نخستين دوره جشنواره سينماى متفاوت در دانشگاه بين المللى كيش ﴿تالار حافظ﴾ به همت سينماى جوان ، سازمان عمران كيش ، كيتو ، و ... از ۱۵ مهر تا ۱۸ مهر۱۳۸۲ در جريان برگزارى است . مراسم افتتاحى در ساعت ۱۸ روز پانزدهم در تالار حافظ آغاز شده و در ساعت ۱۹:۳۰ كه قرار بود مراسم با فيلمهاى عموسيبيلو و سفر از بهرام بيضايى پيگيرى شود ، بدليل عدم حضور بيضايى ، مراسم با فيلم "دختر دايى گمشده" ﴿اپيزود دوم از فيلم "داستانهاى جزيره"﴾ اثر داريوش مهرجويى آغاز گرديد . از امروز ﴿شانزدهم مهر﴾ برنامه با نمايش فيلم هاى كوتاه برخى فيلمسازان جوان ادامه يافته و در خاتمه نمايشهاى هر روز مراسم با حضور يكى از منتقدان پيگيرى خواهد شد . در صورت وقوع اتفاق خاص ﴿حضور فيلمى غيرمنتظره﴾ مراتب را با طلاعتان خواهم رساند . مراسم روز اختتاميه جمعه ۱۸ تير ، قرار است با حضور داريوش مهرجويى برگزار شود .

  [ ۳:۳۱ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


شنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۲


نمايش «شبِ هزار و يکم»

بهرام بيضايی - ۱۳۸۲



نمايش جديد بهرام بيضايی بالاخره از بيست و ششم شهريور ۱۳۸۲ در سالن چهارسوی تئاتر شهر روی صحنه رفت . ورودی نمايش ۳۰۰۰۰ ريال بوده و کليه ء صندليهای سالن اجالتا" تا ۲۷ مهر ماه رزرو می باشد . همه روزه صف طويلی از علاقمندان جلوی گيشه ء تئاتر شهر برای تماشای اين نمايش تشکيل می شود و اين مايه ء مباهاتی است برای تئاتر و علاقمندان آن . بيضايی در فيلم آخرش «سگ کشی» نيز با چنين استقبالی روبرو شد . نمايش در سه قسمت (با تنفس و آنتراکت ۱۰ دقيقه ای بين هر دو بخش) و در مدت مجموعا" سه ساعت اجرا می گردد. بخش اول در آخرين شب حکومت ضحاک ، بخش دوم در زمان به قدرت رسيدن اعراب ، و بخش سوم در زمان به قدرت رسيدن مشروطه اتفاق می افتد . بازيگران آن بهناز جعفری ، پانته آ بهرام ، مژده شمسايی ، اکبر زنجانپور ، و ... می باشند . تماشای آنرا به علاقمندان آثار بيضايی توصيه می کنم .

  [ ۱:۵۰ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


جمعه، مهر ۱۱، ۱۳۸۲

نفس عميق



«نفس عميق»

پرويز شهبازی - ۱۳۸۱


مشخصات فيلم / تصاوير فيلم / سينماهای نمايش دهنده


روزهای خود شکستن ... ممنون آقای شهبازی




کامران دانشجوی غمگينی است که اشتياق خود را به همه چيز از دست داده و به گونه ای دچار يأس فلسفی است . منصور دوست صميمی اش ساده دلی است از قشر تهيدست . آنان در کنار هم شب و روز را فقط سپری می کنند ، بی هيچ اميدی يا آرمانی ... تا شبی آيدا از راه می رسد ، دختر دانشجويی پُرجوش و خروش و "قوی" ، او راهی برای مواجهه با دنيا دارد و ... منصور دل به او می سپرد ولی ...

«نفس عميق» يک فيلم متفاوت است که در عين سادگی مفاهيمی بسيار پيچيده ، قابل تأمل ، و عميق در زير پوست دارد ، يک "سهل ممتنع" . فيلمی که مسلما" در مجموعه ء فيلم های سينمای متفاوتِ اين بوم رتبه ء مناسبی می يابد . با فرمی ساده و دلپذير و محتوايی بسيار پُر اهميت .

شايد گروهی در برخورد اول «نفس عميق» را جزو فيلم های ژورناليستی و بالطبع تاريخ ِ مصرف دار اين سالها ، همچون «دايره» ی پناهی يا «شبهای زاينده رود» مخملباف ، بحساب آورند . خير اينطور نيست ، در اين فيلم مکان معلوم است ولی زمان می تواند هر دورانی باشد ، کافی است يک نسل دوران زندگيش را "دوره ء حال گيری" بيابد ، يا ناظمين برخلافِ آنچه بارها در فيلم رخ می دهد اهل تساهل نباشند ، يا انسانها به هم سخت گيرند و بر هم بتازند ، مثل آنچه بارها در فيلم رخ مي دهد .

با شهبازی از طريق ِهمين «نفس عميق» آشنا شدم ، تنها چيزی که در باره ء او می دانم آن است که متولد ۱۳۴۱ ، فارغ التحصيل ِکارگردانی سينما از دانشکده ء صدا و سيما ، و سازنده ء تا اينجا سه فيلم است : مسافر جنوب (۱۳۷۵) ، نجوا (۱۳۷۸) ، و نفس عميق (۱۳۸۱) . با ديدنِ همين يک فيلم می توان وی را صاحب تفکر از لحاظ مضمون و صاحب تسلط بر فرم از لحاظ اجرا دانست . در اندازه های همين يک فيلم می توان سينمای شعوری و دلپذيری از او انتظار داشت . کاش «نفس عميق» آواز قوی او نشود و در کارهای آتی پله هايی بالاتر از کار او را ببينيم .

و اما در بين بازيگران فيلم که بی هيچ اغراق و گزافه در عين سادگی آنچه را که "بايد" روايت می کنند ، مريم پاليزبان که بيشتر با صورتش بازی می کند ، يک استثنا است . يک بهناز جعفری يا پانته آ بهرام ديگر که بخوبی می توانند جزو جانشينان برحق ِ سوسن تسليمی بزرگ بازيگر ِ دور از وطن باشند . باز هم به اميد بالاتر و برتر بودن کارهای آتی او .

موسيقی متن مهرداد پاليزبان نيز کاريست به قاعده . سکوت حاکم بر تيتراژ آغازين و بلافاصله سکانس های شروع ، خود به کفايت علتی است بر درايت آهنگساز که در جای جای فيلم با قطعات کوتاه و کم حجم صدا ، جامپ کات های موجز شهبازی را همراهی می کند . بنظر می رسد که پاليزبان دانسته هيچ بار ِ اضافی حسی ای را به فيلم تحميل نکرده و کار را فقط برای حفظِ ريتم و فضای سکانس ها پرداخته است . بايد کار او را در نمونه داستانها و فيلم های ديگر ديد ، در اين کار که مجموعا" پذيرفتنی و همنوا بر فضا و ريتم درام عمل کرده است .

فيلمبرداری علی لقمانی نيز در خدمت هدف فيلم است ، عاری از عناصر مصنوعی و بيشتر در خدمت وجه مستند بخشی به آن . لقمانی در تصويرسازی نماها و بخش های مختلف دانسته از رنگهای زنده و گرم پرهيز کرده و در تصويرگری اين فضای خاکستری اغلب با کادرهای متوسط روالی خبری را تعقيب کرده است .

فيلمنامه ء فيلم اما ... هم موجز است و هم پيچيده در عين ِ سادگی . داستان با بيرون کشيدن دو جسد و اتومبيلی از داخل سد کرج آغاز می شود ، ديالوگ های گروه غواصان و نماهای اينسرت در همان آغاز چنان تار و پودی محکم در هم می تنند که تماشاگر بسرعت مشتاق کشف گره ء دراماتيک می شود . چه اتفاقی افتاده ؟ خروج کامران از آب تصور منطقی فلاش بک داستانی را خود به خود در ذهن تماشاگر ايجاد می کند . پرسوناژها و شخصيت ها و زمينه ء داستان بسرعتی بسيار بالاتر از نُرم ِ يک کار خوب و به قاعده و کفايت معرفی شده و بساط نمايش خيلی زود پهن می شود ... و در خاتمه برداشت از تمهيد ِآغازين برای علاقمندان هنر-فن ِسينما دوچندان جذاب و تأثيرگذار می نمايد . فارغ از اصول نقد و يادداشت نويسی ، يک پايان بسيار زيبا و دلپذير ناشی از آغازی بشدت سينمايی و زيرکانه (ببخشيد که نمی توانم جلوی وجوه وصفی را بگيرم!) . در ميانه ء فيلم نيز پلان های تأکيدی بر "خانه ء اعيانی" ، تلفن کامران به مادر و گفته های مادر ، گفتگوی با استاد در محيط دانشگاه ، و ... چنان مفاهيم پربار و جزئيات کاملی به تماشاگر منتقل می کنند که بی هيچ گفتگويی با «نفس عميق» پی به تولد سينماگری توانا می بريم ، خاصه آنکه نويسنده ء فيلمنامه و تدوينگر نيز خود ِشهبازی است . همچنان است مراجعه ء منصور به در ِمنزل خواهرش ، يا برخورد جوانان در محل پل زيرگذر و ماجرای قطع برق و ... و ... که همگی و هر يک نکته ای خاص و قابل تأمل برای درک مجموعه ء فيلم و ساير عناصر آنست . شايد در هنر منطقی نباشد ولی عناصر و اجزاء اين فيلم همچون اجزايی سيستماتيک به هم پيوند دارند .

«نفس عميق» به خودی خود فيلمی است بسيار خوب ، خواه در جشنواره کن ۲۰۰۳ پذيرفته شده و به نمايش درآمده باشد يا نه ، و خواه به مراسم پايانی يا دريافت جايزه ء اسکار برسد يا نه . با فيلمی مايه ء افتخار و مباهات در هنر سينمای ايران مواجهيم . کاری که يگ گروه توانا و جوان را پيش روی مان می گذارد ، بنزين سبز . ممنون آقای شهبازی .

  [ ۸:۴۶ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب