آغاز سخن
مهندسي سينما
نخستين شماره ء ماهنامه ء «صنعت سينما» به صاحب امتيازي ، مدير مسئولي ، و سردبيري شهرام جعفري نژاد منتقد باسواد و خوش قلم ايراني سينما در شهريور ماه منتشر شد . نگاه اين نشريه بيشتر به وجه صنعتي سينما بوده و جعفري نژاد در خصوص هدف از انتشار اين ماهنامه مي گويد :
«... شرط لازم براي بلوغ سينماي ايران ، آغاز از الفباي صنعت و توليد صحيح است . توليد سينمايي مانند هر فرآيند صنعتي ديگري در جهان توسعه يافته روند ، استاندارد ، و چهارچوب تعريف شده اي متکي بر چهار عامل هميشگي مديريت ، دانش فني ، منابع ، و نيروي انساني دارد که متاسفانه سينماي ما عوامل اول و دوم را - حداقل از ديدگاه صنعتي - هيچگاه نداشته و از عوامل سوم و چهارم که داشته نيز به دليل ضعف همان دو عامل نخست ، فقدان زمينه هاي آموزشي لازم و اساسا نبود ديدگاه فني و اقتصادي کلان به آن - هيچگاه بهره مناسب نگرفته است . سياست هاي سينمايي هميشه از بايدها و نبايدها گفته اند ، اداره ها و شوراها و کميته ها و جلسه ها تشکيل داده اند ، افراد مختلف آمده اند و بوده اند و رفته اند و ... دريغ ، ذره اي به ابعاد فني و صنعتي سينماي ايران - اعم از ابزار و تجهيزات و به موازات آن ، دانش فني کاربرد اين ابزار - افزوده نشده است . از اين ديدگاه و با علم به اين خلاء هدف از انتشار ماهنامه ء «صنعت سينما» فراهم آوردن زمينه هاي نظري ، آموزشي و پژوهشي لازم به منظور پي افکندن زمينه هاي عملي رشد و توسعه ء صنعت سينما در ايران است ...» . (متن کامل سرمقاله ء شماره ء نخست).
دبير اجرايي اين نشريه خانم شهرزاد بارفروشي و مدير هنري آن يوريک کريم مسيحي هستند . نشاني دفتر مجله تهران ، خيابان وليعصر ، بالاتر از جام جم ، کوچه ء شهيد روانپور ، شماره ۸۵ واحد يک ، صندوق پستي ۱۱۹۸ - ۱۹۳۹۵ تلفن ۲۰۵۱۸۷۴ و تلفکس ۲۰۱۷۵۸۰ است .
اين ماهنامه را مي توانيد در آدرس URL زير :
www.ci-mag.com
ملاحظه نموده و ايميل هاي خود را به آدرس
info@ci-mag.com ارسال داريد .
کالاس ، براي هميشه
Callas forever
(2002)
خواندن براي من مايه ء غرور نيست
تلاشي ست براي پرواز
بسوي بهشتي که در آن هارموني همه چيزست .
(ماريا کالاس)
کمتر اهل اپرايي ، ماريا کالاس خواننده ء يوناني - امريکايي (۱۹۲۳ - ۱۹۷۷) را نمي شناسد . مرگ کالاس بر اثر سکته ء قلبي به فاصله ء بسيار کوتاهي پس از مرگ محبوبش ارسطو اوناسيس (۱۹۷۵) که او را بخاطر ژاکلين کندي رها کرد ، اتفاق افتاد .
فرانکو زفيرلي کارگردان مشهور فيلم هاي Romeo and Juliet, Hamlet, Tea with Mussolini, Jane Eyre, Endless Love, The Champ اخيرا با نگاهي روياپردازانه به روزهاي آخر زندگي اين حماسه ء اپرا پرداخته است . در اين داستان مديراپرايي شيفته به زندگي ماريا وارد شده و او را متقاعد به بازگشتي نامشحون به صحنه مي کند .
فيلمنامه ء اين فيلم را مارتين شرمن با همکاري خود زفيرلي نوشته اند و در ابتدا قرار بود ترزا استراتاس که در سال ۱۹۸۲ در نسخه ء سينمايي «لاتراوياتا» ي زفيرلي بازي کرده بود نقش کالاس را بازي نمايد ولي بعدها فني آردانت اين نقش را برعهده گرفت زيرا استراتاس معتقد بود براي اين نقش بازيگري بيش از يک خواننده ء اپرا لازمست و بهمين واسطه از اجراي نقش صرفنظر کرد . جرمي آيرونز بازيگر بسيار خوب انگليسي نيز در اين فيلم که محصول امريکا ، ايتاليا ، و فرانسه است در نقش لارنس کلارک مديراپراي شيفته ء کالاس ظاهر شده است .
توليد فيلم از ۲۰ جولاي سال ۲۰۰۱ براي مدت يک هفته و با بودجه ء ۱۵ ميليون دلار در پاريس آغاز شد ، و پس از آن در اوايل آگوست ۲۰۰۱ بمدت ۹ هفته در استوديويي در روماني ادامه يافت . ساير لوکيشن هاي در نظر گرفته شده در گرانادا و کوردووا ي اسپانيا واقعند . فيلم قرار بود از ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۲ در فرانسه به نمايش درآيد که فعلا عليرغم شروع تبليغات نمايش در اروپا هنوز کامل نشده و بنظر مي رسد مدتي اکران آن در فرانسه به تعويق افتد . فيلم در سال ۲۰۰۳ در امريکا اکران خواهد شد و در حال حاضر در جستجوي پخش کننده اي در امريکاست .
کالاس در سال ۱۹۲۳ با نام اصلي سسيليا آنا ماريا کالوگروپولوس از پدر و مادري يوناني در نيويورک متولد شد و در سال ۱۹۳۷ بهمراه مادر و خواهرش به يونان عزيمت کرد در ۱۹۳۸ به تحصيل موسيقي و آواز پرداخت و در ۱۹۴۰ در يک برنامه ء راديويي نقش کامل آنجليکا در اپراي «Trittico» ي پوچيني را اجرا کرد و در ۲۷ آگوست ۱۹۴۲ به عضويت رسمي اپراي آتن درآمد . در ۱۹۴۴ از استکهلم به امريکا رفت تا پدرش را که از سال ۱۹۳۷ نديده بود ملاقات کند . از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ حين تلاش براي يافتن نقش در اپراهاي نيويورک با جيوواني زناتللو خواننده ء تنور پير آشنا شد که بدنبال سوپرانويي براي ايفاي نقش جيوکوندا در اپراي «Arena» ي ورونا مي گشت در ۱۹۴۷ به ايتاليا رفت و پس از اجراي اين نقش با توليو سرافين رهبر معروف ارکسترهاي کلاسيک و جيوواني باتيستا منگهيني کارگزار اپرا آشنا شد . در ۱۹۴۸ برنامه هاي کاريش سنگين شد ، ايسوتا در Tristan und Isolde واگنر ، توراندخت ، لئونورا در Forza del destino وردي در ونيز ، ژنو ، و رم در ژانويه ۱۹۴۹ نقش برون هيلد در Die Walküre واگنر و ۳ روز بعد الويرا را در Puritani بلليني ايفا کرد و اين رکوردي حيرت انگيز در تاريخ اپراست . او براي پايان دادن به شايعه ء معشوقگي منگهيني در ۱۹۴۹ با او ازدواج کرد ! بعد از دوراني پرفروغ و پرکار از ۱۹۵۰ در ۱۹۵۳ بعنوان بزرگترين سوپرانوي جهان شناخته شد . کار با لوچينو ويسکونتي را در ۱۹۵۴ با La Vestale ي اسپونتيني آغاز کرد و La Traviata ي ايندو بسيار معروف است . در آرايشگر شهر سيويل نقش روسينا را اجرا کرد که همچنان در اجرا بي همتاست . در ۱۹۵۹ شوهر خود را رها نمود و ماجرايي عاشقانه با ارسطو اوناسيس ميلياردر معروف آن زمان آغاز کرد . در ۱۹۶۴ پس از اجراي نقش توسکا در Covent Garden بهمراه زفيرلي ضعفي در صداي او آغاز آشکار شد . در ۱۹۶۸ که اوناسيس با ژاکلين بيوه ء کندي ازدواج کرد ناکامي هاي کالاس اوج گرفت ، هرچند مدت زماني بود که او ديگر سوژه ء داغ خبرنگاران هنري تلقي نمي شد .
در سالهاي ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ ماريا شروع به تدريس رموز گرانبهاي هنر خود در مدرسه ء جيليارد کرد و از منگهيني رسما جدا شد . با دوست قديمي اش جيوزپه دي استفانو در مناظر عام ظاهر گرديد و پس از کارگرداني «من به زبان سيسيلي نجوا مي کنم» در سال ۱۹۷۳ در تئاتر تورينو ي ايتاليا در حاليکه به تنهايي در پاريس و در خيابان ژرژ مندل مي زيست در ۱۹۷۷ در اثر حمله ء قلبي درگذشت . خاکستر او را در هوايي طوفاني بر درياي Aegeus پاشيدند .
Harry Potter and the Chamber of Secrets
These are from "Harry Potter and the Chamber of Secrets " have them till 2 days next :)
بيست و هفتمين جشنواره جهاني فيلم تورنتو
اين هم به نقل از سايت شهروند ، که باز هم به لطف آقای فضل الله عباسی تقديمتان می کنم :
يادداشت سردبير
حسن زرهي
hassan@shahrvand.com
www.shahrvand.com
تعجب نکنيد، نميخواهم بخش سينمايي شهروند را به اين ستون منتقل کنم، اما به عنوان کسي که نزديک به دو دهه است جشنواره جهاني فيلم تورنتو را مشتري همه ساله بوده، و هر سال دست کم ده ها فيلم تازه ديده و از بام تا شام بر صندلي رديف آخر سالنهاي ويژه روزنامه نگاران چشم بر اين پرده ي نقره اي دوخته است، لابد محق که هر از گاهي هوسي چند جمله اي بنويسد، و مورد سرزنش خوانندگان و همکاران سينمايي اش قرار نگيرد.
من اما قصد ندارم از فيلم ها بنويسم. حقيقتا تا اين لحظه که دارم اين يادداشت را مينويسم، فيلمي هم نديده ام. اما حيفم آمد برخي از اطلاعاتي را که آقاي "سد ادلمن" در گزارش جشنواره امسال داده بود، برايتان نقل نکنم. بويژه براي ما جشنواره روها دانستن اين اعداد و ارقام خالي از فايده نخواهد بود. شايد براي همه ي ما ساکنان تورنتو آگاهي از اوضاع مالي و تجاري اين بزرگترين رويداد فرهنگي ـ تجاري کانادا مفيد افتد.
مشتاقان سينما و ميهمانان جشنواره تورنتو، اعم از خبرنگاران، هنرپيشگان، شرکت هاي پخش و خريد و فروش فيلم، کارگردانان و ميهمانان اين ده روز در شهر ما، مبلغي نزديک به دو بيليون دلار خرج خواهند کرد.
بودجه امسال فستيوال هشت ميليون دلار است که چهارصد هزار دلار نسبت به بودجه سال پيش افزايش يافته است.
جشنواره امسال از ديروز پنجشنبه پنجم سپتامبر شروع شده و تا شنبه 14 سپتامبر ادامه خواهد داشت.
جشنواره جهاني تورنتو از بسياري جهات، دومين جشنواره جهاني فيلم پس از جشنواره معتبر "کان" فرانسه محسوب ميشود.
با اين تفاصيل که در جشنواره "کان" تنها تعداد معدودي از مردم عادي بخت تماشاي فيلم هاي جشنواره را پيدا ميکنند، اما در تورنتو سهم اصلي نمايش فيلم هاي جشنواره ازآن تماشاچيان عادي است.
در جشنواره امسال هنرپيشگان نامداري مانند: سوفيالورن، کاترين دنو، داستين هافمان، سوزان ساراندون، ژوليت بينوش، آنتونيو باندرآس، دنزل واشنگتن، رابرت دوال، نيک نولتي، سيگورني ويور، ميشل فايفر، ويليام هرت، سلما هايک، مولي پارکر، کيت هادسون، بن کينگزلي، رالف فاينس، سوزان پلشت و ... حضور دارند.
از کارگردانان هم ميتوان به حضور نيل جوردن، مايکل مور، پال توماس اندرسون، شکار کاپور، ديويد کروننبرگ، اتوم آگويان، جوئل شوماخر، و آلن کينگ اشاره کرد.
جشنواره با فيلم آرارات ساخته آگويان که ماجراي قتل عام ارامنه در ترکيه را از دريچه ي ديد و دوربين خويش ديده، گشايش يافت. امسال کروننبرگ با "عنکبوت" که داستان يک جاني رواني با بازيگري رالف فاينس است در جشنواره بيست و هفتم حضور دارد.
در جشنواره امسال 345 فيلم نمايش داده ميشود، 265 فيلم بلند و 80 فيلم کوتاه، سال پيش 326 فيلم به نمايش درآمد. از ايران پنج فيلم حضور دارند: ده (Ten) از عباس کيارستمي، زندان زنان (Women's Prison) منيژه حکمت، نامه هاي باد(Letter in the Wind) از عليرضا اميني و امتحان (The Exam) ساخته ناصر رفائي و همچنين فيلم يازده دقيقه اي سميرا مخملباف که در بخش 11/9 شرکت دارد.
تقريبا هيچکس قادر به ديدن حدود سيصد و پنجاه فيلم در ده روز نخواهد بود. غالب خبرنگاران از هر فيلم چند دقيقه را تماشا ميکنند و مدام از سالني به سالن ديگر ميروند تا مزه ي سينماي جهان را نه تمام و کمال، بل در حد چشيدن و دويدني با خود به شهر و ديار و محل کار خويش به ارمغان ببرند.
اما اگر کسي بخواهد همه ي اين فيلمها را تماشا کند به 27390 دقيقه وقت نيازمند است، يا چيزي حدود 457 ساعت.
بلندترين فيلم جشنواره امسال تورنتو چهار ساعت يعني 240 دقيقه است که کار کارگردان اتريشي "نيکلوس گرهاته" است. او چگونگي زندگي مردمان در 12 نمونه مبالغه آميز را نشان ميدهد، اين نمونه ها در اندونزي، ناميبيا، استراليا و گرينلند را شامل ميشوند.
کوتاه ترين فيلم هم يک دقيقه است و نامش "او به خانه برميگردد" که توسط "لويس بروک" کانادايي که ساکن بوستون آمريکاست، کارگرداني شده است.
امسال از پنجاه کشور جهان در تورنتو فيلم نمايش داده ميشود. البته اين رقم از پارسال چهار کشور کمتر است.
در جشنواره امسال 42 فيلم بلند کانادايي و يا با همکاري کانادا نمايش داده ميشود و 39 فيلم کوتاه نيز سهم سينماي کانادا در جشنواره امسال است.
هشت ميليون دلار بودجه جشنواره امسال تورنتو از اين طريق تأمين شده است:
5/3 ميليون دلار از طريق کمک هاي مردمي و حمايت هاي بازرگانان شهر،
3 ميليون دلار پيش بيني ميشود که از فروش بليت و کتاب جشنواره حاصل شود.
و 5/1 ميليون دلار هم از طرف همه ارکان دولت محلي و فدرال کانادا و سازمانهاي دولتي و شهري به جشنواره داده شده است.
سهم شهرداري تورنتو که بيشترين سود را از جشنواره همين شهر ميبرد، کمتر از دويست و هشتاد هزار دلار است و آقاي مل لستمن شهردار هم به جشنواره قدم رنجه نخواهند کرد.
مهمترين جايزه جشنواره تورنتو به بهترين فيلم کانادايي تعلق ميگيرد که توسط "سي تي تي وي" مبلغ بيست و پنج هزار دلار به برنده اهداء ميشود.
جشنواره خوش .
تحول سينما در آغاز قرن بيست و يکم
MPEG-4 و صنعت سينما
___________________________________
نگارش ، گردآوري ، و ترجمه : نادر خوانساري
http://khonsari.blogspot.com
___________________________________
قسمت اول (۱۹ ژوئن)
قسمت دوم (۴ آگوست)
قسمت سوم و پاياني :
... نرم افزارهاي پشتيباني کننده ء اين نمايشگرها فعلا" بسيار محدودند .
مشابه دوران آغازين پيدايش MP3 منابع معتبر براي يافتن فيلم هايي با اين فرمت نيز بسيار محدودست . رمزگشايي DVD و به رمزآورهای DIVX در دسترسند ولی تولید و توزیع فیلم های دارای حق تالیف (کپی رایت) بهمان میزان غیرقانونیست که تولید فایل های موسیقی MP3 در آغاز بود . بهترین شانس شما برای یافتن فیلم مورد علاقه تان با این فرمت (درکشورهای اروپایی و امریکایی) ملاقات «راهزنان سینمایی» در اوقات ديروقت شب يا در چت روم ها خواهد بود ! و اين ماجرا تا آن زمان که توزيع کنندگان (هاليوود) يقين حاصل کنند که چگونه مي توان اين فرمت را در قبال سارقين حق تاليف کنترل کرد ادامه خواهد داشت .
آينده ء MPEG-4
ــــــــــــــــــــــــــ
همانگونه که MP3 انواع آهنگ ها و ترانه هاي مورد علاقه ء ما را در حجم هاي بالا و در کنار هم در اختيارمان قرار مي دهد ، آينده بسيار هيجان انگيزست ! تا زماني که يک شرکت خلافکار يا يک دانش آموز ۱۶ ساله ء دبيرستاني مايل به مبادله ء فيلم MPEG-4 باشد ، تجارت غيرقانوني فيلم هاي داراي اين استاندارد چون آتشي لجام گسيخته دامن مي گشايد . همزمان با گسترش تقاضا ، تفنگ هاي قانوني صنعت فيلمسازي در تلاشي بيهوده دعاوي حقوقي بسياري براي متوقف ساختن اين موج را به دادگاه ها شليک مي کنند . «صنعت» تمام توان خود را براي فشار به سياستمداران جهت وضع قوانيني جهت «نگه داشتن غول در بطري» به کار خواهد برد . ولي ... به خاطر داشته باشيد که صنعت فيلمسازي به تحولاتي چشم خصومت دوخته که MP3 در صنعت موسيقي ايجاد کرد . چنان به نظر مي رسد که گويا صنعت فيلمسازي اين سناريو را پيش بيني کرده و ديوانه وار در جهت پيشگيري قانوني و سياسي از رشد و گسترش فرمت MPEG-4 آستين ها را بالا زده است . البته هرچند استوديوها پيش از اين هم ناتواني حيرت آور خود در تشخيص تغيير شرايط بازار را در برخورد با اينترنت و تشخيص معايب و محاسن آن اثبات کرده اند ، ولي بهرحال با اين کارشان سرعت گسترش اين فرمت را کند کرده و با تهديدهاي قانوني خود پيروزي آن را به تاخير مي اندازند .
صرفنظر از پيامد تکثيرهاي غيرقانوني فيلم ها (که مسلما" بايد چاره اي براي آن حتي همين حالا و در قبال نسخه هاي مغناطيسي ويديويي مسروقه انديشيد) ، MPEG-4 در را بر روي موقعيتي استثنايي براي فيلمسازان مستقل مي گشايد : «توزيع شخصي» . موقعيتي که با پديده ء «پروژه ء بلرويچ» (و فيلمسازي ديجيتال) براي فيلمسازي ايجاد شده مي تواند با پديده ء MPEG-4 تعقيب شود . ممکنست تکنولوژي در حال حاضر بدانجا نرسيده باشد ، ولي بزودي اين قله نيز فتح خواهد شد ، پس چشم به آينده داشته باشيد .
در آينده اي بسيار نزديک :
فيلم مورد علاقه تان را دانلود (Download) کنيد ، يا بر روي يک CD چد فيلم به آرشيو سينمايي تان اضافه نماييد .
پايان
بي بهانه ! ... در ستايش فيلم
"نمايش ترومن" - The Truman Show
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كارگردان : پيتر وير. فيلمنامه : اندرو نيكول . مديرفيلمبرداري : پيتر بيتزيو. موسيقي : بركهارد دال ويتس ، فيليپ گلس . طراح صحنه : ريچارد جانسن . طراح لباس : مريلين ماتيوز. تدوين : ويليام اندرسن ، لي اسميت . بازيگران : جيم كري (ترومن بربنك ) ، لورا ليني مريل ) ، نوآ امريش (مارلون ) ، اد هريس (كريستف -كارگردان ) ، ناتاشا مك الهون (لورن ) ، برايان ديليت (پدرترومن ) . -- محصول ۱۹۹۸ امريكا - ۱۰۳ دقيقه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر صحنه اي که آنرا زندگي مي کنيم
شايد بهترين تعبير براي درك مفهوم استعاري فيلم ، كاربرد نام زير باشد : " The Human!!! Show " . آيا همه اسير پنجه ي قدرتمند تقديريم ؟ يا واقعا" در پايان جهان دري به سوي ما بازست تا به ميل خود به تقدير پشت كرده و از آن بگذريم ؟
...
ترومن محبوب همسايه ها ، شغلي پشت ميزي دارد، نيازي به كشف دنيا ندارد چون "...قبلا" همه جاي آن كشف شده "!!! ، سگي مانع عبور او از پل جزيره است ، و به دليل غرق پدر در كودكي از آب وحشت دارد. اكثر اوقات حركات او در كادري مدور يا بيضي شكل يا از دريچه ي لنزي ديده مي شود. ترومن عشق را بياد مي آورد ، كه بسرعت بر او تاخته و با مداخله ي مردي به بهانه ي سفر به جزيره ي "فيجي " (درآنسوي دنيا) از او دريغ مي شود (ومردم از تلويزيون خود شاهدند!). پدر را (پس از مرگش!) در هيبت يك بي خانمان مي بيند كه توسط مرد و زني از او دور مي شود. راديوي او خراب و خودبخود تعمير مي شود ، وسايل نقليه راه را بر او باز مي كنند و نگهبانان ساختماني مانع ورود او به آسانسوري مي شوند كه ديوار انتهاييش باز شده و محل فيلمبرداري است . ترومن به دنبال عشق گمشده ، آرزوي سفر به فيجي را دارد و عشق گمشده او را مي خواند. سعي ترومن براي فرار از جزيره كه در نعل اسبي دريايي (با خوشبختي اي تصنعي) محاصره شده ، حتي با شجاعت عبور از پل گذرگاه آبي جزيره ، درهم شكسته مي شود. براي آرامش او پدرش بازگردانده مي شود، ولي او ناگزير از فرار است چون بايد به فيجي برود. گره ي داستاني باز مي شود و درمي يابيم كه او پيش از تولد براي برنامه ي ماهواره اي بين المللي "نمايش ترومن" برگزيده شده ، و حال تعليقي جديد ، آيا ترومن موفق به خلاصي مي شود ؟ ترومن با فرار از جلوي دوربين ، با قايق به دريا مي زند ، كارگردان خالق نمايش ، كه ماه و خورشيد (مصنوعي) را در اختيار دارد با توفان (مظهر هراس كودكي ترومن) و حتي امواج سر به فلك كشيده و واژگوني قايق ، ترومن را تا سرحد مرگ پيش مي برد ، ولي ترومن حتي در قبال مرگ نيز حاضر به تسليم نيست . كارگردان تسليم مي شود و ترومن به آسمان (مصنوعي ديواره ي دكور) برخورد مي كند. از پله ها بالا مي رود و به درب خروجي دكور مي رسد. كارگردان به ناچار موضوع بازيگري او را فاش مي نمايد ، و شهرت و تماشاگران سراسر دنيا را !!! ترومن رو به دوربين "صبح به خير"، "،ظهر به خير"، و "و شب به خير" ، به تمامي مردم دنيا گفته و از در دكور خارج مي شود. آيا ترومن آزاد شده است ؟
سناريويي تا به اين حد استعاري و دو پهلو ، به جهت دقت كارگردان پيام محتوايي خود را سهل تر از داستان روايي و ظاهري فيلم به مخاطب مي رساند . محيطي دقيقا" ازپيش تعيين شده با تغيير پذيري بسيار ناچيز فقط در حد جابه جايي هاي ترومن ، تقديريست ناگزير. خالقي قادر و حاكم كه گرداننده ي صحنه است و اقامتگاهي در آسمان دارد. اين نمايش ،"جبر"زندگي زميني ست . و ارتعاشات ترومن ... "اختيار" او . از دري ورودي به صحنه ي جهان آمده (تولد) و از دري خروجي و تاريك خارج مي شود! و كسي كه دوستش دارد به استقبالش مي آيد ، اين در به كجا منتهي مي شود!!؟
با ديد انسان گرايانه (اومانيستي ) ، بازهم فيلمنامه ي اندرو نيكول فيلمنامه ايست حيرت آور ، اگر استعاره ي جبر و اختيار را كنار گذارده و فقط آزادي و اسارت "ترومن بربنك " را در جزيره ي مصنوعي و دكوراتيو زندگيش درنظر بگيريم ، بازهم از تعليق و كشش فيلم چيزي كاسته نمي شود. در آغاز همه چيز عاديست ، بتدريج درميابيم كه ترومن اسير رسانه ها شده ، و درپايان آزاد مي شود، او روشنايي آفتاب مصنوعي نمايش را به تاريكي پشت درگاه گشوده ، وامي گذارد. بازي جيم كري در نقش ترومن ، او را براي نخستين بار يك بازيگر كامل و پرقدرت مي نمايد ، در اين فيلم بهيچ عنوان نمي توان شخصيت "ايس ونچورا"يا "ماسك " را براي او تصوركرد، ميميك هاي بجا و مناسب صورت (هنراصلي جيم كري ) ، استفاده از انعطاف بدني و كمك به بازي هاي بازيگران مقابل و كاربرد توام كمدي و درام در اكثر اجراها و... ، هنر او دوباره متولد شده است . اد هريس در نقش كارگردان نمايش نيز كم از جيم كري ندارد. بركهارد دال ويتس با استفاده از تم هاي كلاسيك و خلق تركيب هاي كم سروصدا و باريتم آرام ، در عين حفظ متانت لازمه ي موضوع فيلم موفق به ساختن اثري شده كه در عين تلقين حس مناسب به تماشاگر در بخش هاي مختلف فيلم بهيچ عنوان آزاردهنده و منحرف كننده ي فكر نيست . تدوين سريع و غيرمتعارف ولي همخوان با ريتم آرام داستان ويليام اندرسن و فيلم برداري اكثرا" با كادر مديوم شات پيتر بيتزيو فضاي عمومي برنامه هاي تلويزيوني را القاء و نورپردازي هاي درخشان بخصوص در زمان گم شدن ترومن (مهتاب شهر چون نورچراغ جستجو ، براي پيداكردن ترومن به چرخش درمي آيد. يا آفتاب كه در عدم موفقيت مهتاب از كنار ماه مصنوعي بالا آمده و بر شهر مي تابد.) فقط و فقط مايه ي اين تاسف مي گردد كه چرا نمي توان چنين آثاري را بر پرده ي نقره اي سينما و با پخش صدا به طريقه ء دالبي ساراند ديد. مجموع جزئيات در نهايت با تركيب موزون خود فيلمي خوش ساخت و بسيارخوب بر مجموعه آثار پيتر وير يعني "انجمن شاعران مرده - Dead Poet Society" ، "آخرين موج" ، "پيک نيک در هنتينگ راک" ، و "گرين کارت" مي افزايد .
پايان