... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

چهارشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۲

مشخصات فيلم در سايت IMDB


خرزهره سپيد

White Oleander

پيتر كاسمينسكى

۲۰۰۲


با كمى عمق بيشتر براى داستان هاى فرعى و شخصيت ها مى توانست بسيار درخشان تر از آنچه اكنون هست باشد . ولى در همين اندازه هاى موجود هم درامى بسيار باارزش و مفيد است . با دو بازى فوق درخشان از ميشل فايفر و رنى زل وگر . ديدن اين فيلم را براى آن ها كه افكار و عقايد سمى خود را به ديگران تزريق مى كنند ، به شدت توصيه مى كنم . خصوصا والدينى كه تربيت هاى امريكايى - اروپايى را الگو مى دانند . گاهى اوقات آنچه كه اعتماد به نفس ناميده مى شود ، چيزى جز سم نيست . اين ديگران نيستند كه دشمن اند ، شايد دشمن خود شما باشيد !

- نظر برخى منتقدان درباره فيلم

  [ ۱۲:۵۲ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب



Days of my life in California
California through the eyes of a Persian girl


سی دسامبر ۲۰۰۳ درباره House of Sand and Fog (خانه ای از شن و مه) .

  [ ۱۲:۵۲ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


سه‌شنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۲

به مناسبت پخش «صليب آهنين» از شبکه دو سيما



سام پکين پا

شاعر خشونت

تولد 21 فوريه ۱۹۲۵ - درگذشت ۲۸ دسامبر ۱۹۸۴

 اختصاصی رويداد هفته

سام پکين پا با نام اصلی ديويد ساموئل پکين پا در ۲۱ فوريه ۱۹۲۵ در فرنزوی کاليفرنيا در امريکا بدنيا آمد . مؤثرترين فرد در زندگی اش پدر بزرگ او بود ، يک قاضی ، يک نماينده کنگره و يکی از بهترين و معتبرترين افراد «سييرا» . سام در جنگ جهانی دوم جزو تفنگداران دريايی خدمت کرد ولی هيچوقت در نبردی حضور نداشت ، پس از پايان جنگ از دانشگاه جنوب کاليفرنيا (University of Southern California) در رشته تئاتر فارغ التحصيل شد . در ۱۹۴۷ با «ماری سلند» ازدواج کرد. پس از چند کار کم شأن ، سرانجام در کنار «دان سيگل» در فيلم های «حمله ء جسد دزدان» و «هری کثيف» مشغول به کار شد . پس از آن به فيلمنامه نويسی برای سريال های تلويزيونی روی آورد و برای سريال هايی چون «دود اسلحه» و «تير شکسته» در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶ فيلمنامه نوشت . در ۱۹۶۱ نخستين فيلم وسترن خود «همراهان مرگبار» را ساخت و در سال بعد کارهای بهتری به او پيشنهاد شد . فيلم بسيار خوب «از دشت های مرتفع بگذر» که بيشتر با نام «تفنگ ها در بعدازظهر» شناخته شده با بازی رندولف اسکات و جوئل مک کره آ در ۱۹۶۲ ، «ميجر دندی» در ۱۹۶۵ ، و «اين گروه خشن» در ۱۹۶۹ او را به کارگردان مبتکر فيلم های وسترن بدل ساخت و به گفته ء پائولين کايل منتقد سينما «او خون جديدی در رگ های سينمای وسترن تزريق کرد». درگيری های او در زمان ساخت «ميجر دندی» در مکزيکو با چارلتون هستون و در امريکا با مديران کمپانی کلمبيا بخصوص بر سر چگونگی پخش نسخه نهايی فيلم ، منجر به اخراج او از پروژه «بچه سين سيناتی» با بازی استيو مک کوئين و واگذاری آن پروژه به نورمن جويسون شد . بخاطر اخلاق تند ، همسر دومش در همين سالها از او جدا شد و پکين پا ناچار دو سالی برای تمدد اعصاب کارهايش را تعطيل کرد . موفقيت «اين گروه خشن» در ۱۹۶۹ او را دوباره سرپا کرد . تاکيد او بر خشونت در فيلم های بعدی «سگهای پوشالی» در ۱۹۷۱ ، «گريز» (در ايران : «اين فرار مرگبار») در ۱۹۷۲ ، و «پت گارت و بيلی د کيد» (در ايران : «داغونت می کنم بيلی») در ۱۹۷۳ را بدنبال داشت . پکين پا فيلم های بسيار خوب ديگری نظير «حماسه کيبل هوگ» در ۱۹۷۰ و ضد حماسه «صليب آهنين» در ۱۹۷۷ ، فيلم های بدی چون «کاروان» در ۱۹۷۸ ، و بسيار بدی چون «سر آلفردو گارسيا را برايم بياور» در ۱۹۷۴ را نيز در کارنامه دارد. او که با افراط در مصرف الکل و مواد مخدر بشدت خود را فرسوده کرده بود پس از فيلم متوسط و نه چندان موفق «تعطيلات آخر هفته اوسترمن» (۱۹۸۴) در سن ۵۹ سالگی در مکزيکو به عارضه ء سکته قلبی درگذشت . در مراسم يادبود او جيمز کابرن گفت : « او مردی بود که مرا از گرداب بيرون کشيد و خودش به جای من در آن پريد. او ماجراهای بزرگی برای من به ارمغان آورد».

پکين پا را بيشتر منتقدان و سينماشناسان با لقب «شاعر خشونت» می شناسند ، صحنه های اسلوموشن در پرداخت سکانس های اکشن و پر زدوخورد ، حرکت به برداشت با زمان واقعی و مجددا بازگشت به اسلوموشن و تعقيب حادثه ، در ژانرهای مختلف سينمايی شاخصه اصلی کارهای او و نوعی سبک خاص در پرداخت سينمايی است که مختص شخص او شناخته شده اند . کمتر کسی است که «اين گروه خشن» او را ديده باشد و سکانس اسلوموشن فروريختن پل رودخانه با سواران روی آن را به خاطر نداشته باشد ، يا ورود چهارنفره اعضای گروه پايک در آخر همين فيلم به قلعه نظاميان مکزيکی و نبرد آنها با ارتش تحت فرمان ژنرال آنجا را . «اين گروه خشن» يکي از وسترن های کلاسيک و ماندگار در تاريخ سينمای جهان است .

 


فيلم شناسی آثار بلند سينمايی او بشرح زير است :

همراهان مرگبار ۱۹۶۱ - از دشتهای مرتفع بگذر / تفنگ ها در بعدازظهر ۱۹۶۲ - ميجر دندی ۱۹۶۵ - اين گروه خشن ۱۹۶۹ - حماسه کيبل هوگ ۱۹۷۰ - سگهای پوشالی ۱۹۷۱ - جونيور بانر ۱۹۷۲ - گريز ۱۹۷۲ - پت گارت و بيلی د کيد ۱۹۷۳ - سر آلفردو گارسيا را برايم بياور ۱۹۷۴ - نخبه ء آدمکش ۱۹۷۵ - صليب آهنين ۱۹۷۷ - کاروان ۱۹۷۸ - تعطيلات آخر هفته اوسترمن ۱۹۸۴ .

و اما ...


« صليب آهنين »

Cross of Iron - 1977


کارگردان : سام پکين پا - فيلمنامه : جوليوس جي اپشتاين ، جيمز هاميلتون - فيلمبردار : جان کوکيلون - تدوين : مايکل اليس ، موری جردن ، تونی لاوسون - موسيقی متن : ارنست گولد ، پيتر توماس

بازيگران : جيمز کابرن (گروهبان رولف اشتاينر) ، ماکسيميليان شل (کاپيتان استرانسکی) ، جيمز ميسون (سرهنگ برانت) ، ديويد وارنر (کاپيتان کيزل) ، سنتا برگر (ايوا) ، و ...

محصول امريکا - مدت زمان نمايش ۱۳۳ دقيقه (نسخه امريکايی ۱۱۹ دقيقه)

کلاسيکی که همچنان نو مانده است


شاهکار ماندگار پکين پا در سينمای جنگ هفته گذشته از شبکه دو سيما پخش شد ، با خنده ء اشتاينر در پايان فيلم که در تمام طول تاريخ می پيچد ، خنده به کاپيتان استرانسکی و تمام جنگ افروزان تاريخ که از مسلح کردن سلاحشان در برابر يک کودک عاجز اند ولی در انداختن طناب بر گردن انسانهای بی گناه به گواهی تصاوير پايان فيلم و کشتاران هزاران نفر هيچگاه ابايی ندارند . استرانسکی افسری است اشراف زاده از پروس که به جبهه آمده تا بهر ترتيب صليب آهنين را شکار کند ، نشان افتخاری که ارتش آلمان به شجاعانش هديه می کند ، وسيله ای برای تفاخر اشرافيتی پوسيده که چگونگی عرض اندام آن در برابر انسانی عادی چون اشتاينر را بدفعات در فيلم می بينيم . اشتاينر درجه داری است در نيروهای تحت فرمان او . مردی جنگ ديده و متفکر که از جنگ و يونيفرم نازی بيزار است . استرانسکی به هر قيمت صليب آهنين را می خواهد ، به قيمت مرگ سربازان تحت فرمانش يا تهيه گزارشات جعلی حتی اگر به کشتار نيروهای خودی منجر شود . خنده پايانی اشتاينر بر حماقتی است که جنگها و تصاوير ضمن و پايان فيلم را می سازند . جنگ هايی که غالب و مغلوب ندارند ، تنها مغلوب آنها بشريت و ارزش های انسانی اند . اين مفهوم که در سراسر فيلم با نمايش خشونت سيال در صحنه صحنه فيلم جاری است در دوره ای ساخته شده که کمتر جلو های ويژه خصوصا از نوع کامپيوتری در کار بوده است . حساسيت پکين پا در تدارک اين صحنه ها بنا بر سبک منحصر به فردش (که امروزه مورد استفاده کارگردانان مشهوری چون جان وو قرار می گيرد) و تاکيد او بر اشتاينر و محور کردن اين پرسوناژ و تفکراتش ، شعرواره ء ديگری است در سينمای جنگ از سينماگری که به حق «شاعر خشونت» اش ناميده اند .

پکين پا در تقبيح جنگ و تصويرسازی سياهی های آن با اين فيلم بيانيه ای بر عليه جنگ را در قالب تصاوير دهشتناک و موکد بر جهنم نبرد رقم می زند . تصاويری که سالها بعد در فيلم هايی چون : «جوخه» اليور استون ، «غلاف تمام فلزی» استنلی کوبريک ، و «نجات سرباز رايان» استيون اسپيلبرگ به همان منظور و در فيلم هايی چون «مصاحبان باد» جان وو به همان شکل به کار گرفته می شوند .

از نقاط قوت ديگر فيلم بازی بازيگران مطرحی چون جيمز کابرن ، ماکسيميليان شل ، جيمز ميسون ، و ديويد وارنر در فيلم است که کنش ها و تنش های افسران و سربازان ارتش روبه زوال ورماخت را به تصوير کشيده اند . جيمز کابرن در بهترين نقش دوران بازيگری اش ظاهر شده ، يک درجه دار پايين رتبه ارتش نازی که در عين نبرد برای آلمان ، اعتقادی به نازيسم ندارد. به موازات او ماکسيميليان شل است که در نقش يک افسر اشراف زاده پروس ضدنازی ولی خودخواه و جاه طلب و رذل ظاهر شده ، او نيز ضدنازی است ولی ضمير درونش از او ضد انسان ساخته است . شايد به جرات «صليب آهنين» را بتوان در کنار «استالينگراد» و «دشمن پشت دروازه ها» موفق ترين فيلم هايی دانست که توسط غيرآلمانيان بر اساس اتفاقات درون ارتش آلمان ساخته شده ، و نگاهی به جنگ دارند .

بهرحال پکين پا با ساخت فيلم هايی چون «صليب آهنين» ، «سگهای پوشالی» ، «اين گروه خشن» ، «گريز» (اين فرار مرگبار) ، «حماسه کيبل هوگ» ، و «پت گارت و بيلی د کيد» (داغونت می کنم بيلی) در زمره ء کارگردانان بزرگ سينما قرار گرفته و بسياری از فيلم های خود منجمله همين «صليب آهنين» را جزو کلاسيک های ابدی سينما قرار داده است ، کلاسيک هايی که هرگز کهنه نمی شوند .
پايان

  [ ۱۲:۱۸ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


دوشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۲

مشخصات فيلم در سايت IMDB

برنامه پنجشنبه آينده سينما يک

نمايش ترومن

فيلمی بسيار درخشان از پيتر وير با بازی های بسيار جذاب از جيم کری و اد هريس

يادداشت من درباره فيلم

  [ ۸:۲۹ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


  [ ۱۲:۱۵ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


یکشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۲

زلزله بم از دردناك ترين وقايع سال هاى اخير ايران است . تنها كارى كه از عهده يكايك مان برمى آيد ، كمك است . بهر نحو به كمك بشتابيم . اين عظمت طبيعت است در قبال بشر ، چند و چون و چرايى ها بماند براى بعد از مهار مصيبت .

عكس هايى از اين فاجعه را در اينجا و اينجا ببينيد . گزارش فاجعه را نيز در اينجا .

  [ ۳:۰۳ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۲




عيد كريسمس بر تمامى مسيحيان جهان مبارك باد


Merry Christmas to all Christians of the world



  [ ۹:۱۴ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


 پايان خوش  


به سلامتی شماره چهارم "رويداد هفته" هم بسته شد ، مثل پرونده من در اين مجله . از بابت تمام اين روزهاى خوش و آموخته هايم از آقايان مستغاثى و فضلى نژاد سپاسگزارم ، از بابت قبول عذر مشغله زياد و مضيقه وقتم هم ممنونم . طبيعى است منبعد هيچ مسئوليت و مطلبى در اين نشريه نخواهم داشت ، در عين حال موفقيت تمامى عزيزان دست اندر كار آن را از خداوند متعال خواستارم .

موفق باشيد .

  [ ۹:۰۶ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۲

مشخصات فيلم در سايت IMDB



شهره آغداشلو و "خانه ای از شن و مه"

House of Sand and Fog - 2003





شهره آغداشلو بر پرده نقره ای را با "گزارش" عباس كيارستمی و "سوته دلان" زنده ياد علی حاتمی به ياد می آوريم . او قبل از انقلاب از ايران رفت و در امريكا ساكن شد . در گزارش ﴿۱۳۵۵﴾ نقش همسر يك مامور مالياتی را كه به جرم ارتشا از كار بركنار مى شود بازی كرد ، زنی كه از سر مشكلات خانوادگی دست به خودكشی می زند. در "سوته دلان" ﴿۱۳۵۶﴾ نقش روسپی ای را بازی كرد كه از تباهی خسته شده و دل به محبت ناقص الخلقه ای عاشق ﴿مجيد با بازی بهروز وثوقي﴾ مى سپارد و می رود تا با او ازدواج كند . آغداشلو پيش تر هم در فيلم "شطرنج باد" ﴿۱۳۵۴﴾ بازی كرده بود ، فيلمی به كارگردانی محمدرضا اصلانی با بازی های شهرام گلچين و محمدعلی كشاورز ، فخری خوروش و حميد طاعتی و اكبر زنجانپور ، فيلمبرداری هوشنگ بهارلو و موسيقی شيدا قراچه داغی كه جز يكبار در آخرين جشنواره فيلم تهران هيچگاه به نمايش درنيامد .

در سالهای بعد از انقلاب تا سال ۲۰۰۰ ميلادی ﴿۱۳۷۹﴾ او بيرون از ايران بود و تقريبا" زندگی هنری او خلاصه می شود به دو فيلم نه چندان معتبر ، با نام های "ميهمانان هتل آستوريا" ﴿۱۹۸۹﴾ و "بيست دلاری"  ﴿۱۹۹۳﴾ . در سال ۲۰۰۰ او در دو فيلم ظاهر شد : ابتدا در نقش خانم آرمين در "مريم" اثر رامين سری و سپس نقش پری در فيلم "نجات بهشت" اثر كامشاد كوشان . در "مريم" با دنيای مريم آرمين نوجوان مواجهيم كه در حومه شهر نيوجرسی با والدينش زندگى می كند ، او خود را امريكايی می داند ، در حاليكه احساسات ضدايرانی امريكاييان بعد از ماجرای گروگانگيری ۱۳۵۹ در ايران ، خلاف اين می گويد. در "نجات بهشت" با ماجراهای سام ۱۰ ساله و سارای ۸ ساله دو كودك ايرانی روبرو می شويم كه در لس آنجلس گم شده اند و مخاطرات متعددی بر سر راه آنهاست ... اين فيلم آخری درامی حادثه ای است . پس از سال ۲۰۰۰ آغداشلو ديگر بر پرده ظاهر نمی شود تا سال ۲۰۰۳ .

و اما سال ۲۰۰۳ ... ۱۹ دسامبر ﴿پنج روز پيش﴾ ، فيلم "خانه ای از شن و مه" به كارگردانی واديم پرلمان و با بازی های بن كينگزلی ، جنيفر كانلی ، و شهره آغداشلو بر پرده سينماها رفت . در اين درام ۱۲۶ دقيقه ای ، مسعود امير بهرانی ﴿بن كينگزلي﴾ از طبقه ممتاز دوران پيش از انقلاب ايران ، زندگی ای خيالپردازانه را می گذراند . او همسر ﴿شهره آغداشلو﴾ و اعضای خانواده اش را به امريكا آورده تا زندگی جديدی را بسازد ... و  در عين تظاهر به تمول با اوضاع مالی نابسامانی مواجه است . روزی ناگهان با امكان خريد خانه ای در يك حراج مواجه می شود ، خانه ای كه بخاطر مشكلات مالياتی مالك آن در معرض حراج گذارده شده است . يك اشتباه وحشتناك . در اثر اشتباهات اداری ، خانه از مالك اصلی آن كتلی لازارو ﴿جنيفر كانلي﴾ به زور گرفته شده است . از دست دادن خانه آخرين آرزوهای او را برای ثبات در زندگی از وی می گيرد ، زندگی ای كه بواسطه اعتياد تقريبا نابود شده بود ... كتی تصميم می گيرد تا خانه خود را مجددا بدست آورد ... بهر قيمت ...

ماجراهای پيش آمده و درگيری اين خانواده مهاجر با مالك اصلی خانه و يكديگر گويا درامی بسيار پر قدرت را رقم زده است . درامی كه آغداشلو در پرداخت آن بسيار توانا ظاهر شده ...

آنقدر توانا كه تا اينجا او را برنده جايزه بهترين بازيگر نقش دوم زن از انجمن منتقدان فيلم نيويورك و كانديدای همين جايزه از ايندپندنت اسپيريت ، كرده است . فيلم كه بوسيله شركت دريم وركس پخش شده در مراسم اعطای جوايز گلدن گلوب امسال نيز كانديدای دريافت جايزه بهترين بازيگر مرد ﴿بن كينگزلي﴾  شده است .

با آرزوی موفقيت هاى روز افزون شهره آغداشلو  بعنوان هنرمندی ايرانی و دور از وطن .

- تصاويری از شهره آغداشلو
- تصاويری از فيلم
- و مجموعه نقدهايی درباره فيلم

  [ ۹:۰۵ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


یکشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۲

IMDB information


ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه


The Lord of the Rings: The Return of the King - 2003


کارگردان : پيتر جکسون


پايان سه گانه حماسی «ارباب حلقه ها» که اکنون در نيوزيلند بر پرده است ، در فيلمی به روايتی ۳ ساعت و نيمه و به روايتی ۳ ساعت و ۲۱ دقيقه ای برای نمايش در امريکا در راه است . همسفران حلقه به پايان راه رسيده اند . نيروهای سارون به پايتخت گوندور حمله کرده و آن را به محاصره درآورده اند . شهر درحالی که با ضعف بسيار در حال دفاع است ، هيچ گاه تا اين حد نيازمند پادشاه اش نبوده است . آيا آراگورن قدرت انجام وظيفه ای را که برای ادای آن بدنيا آمده ، خواهد يافت و به سوی سرنوشت اصلی خود خواهد شتافت؟  گاندالف نااميدانه سعی در وادارسازی نيروهای شکست خورده گوندور به نبرد دارد و قصد دارد تا پس از آن جنگجويان روهان را برای ورود به نبرد متحد سازد. عليرغم وجود رشادت و شهامت فراوان در بين سربازان ، بخاطر هجوم بی امان سربازان دشمن کوچکترين پيروزی به قيمت تلفات سنگين به دست می آيد . گروه "رهروان" عليرغم صدمات فراوان ،  وارد بزرگترين نبرد زندگی خود می شوند ، آنها برای نيل به تنها هدفشان يعنی فراهم آوردن موقعيت برای به انجام رسيدن ماموريت فرودو ، متحد می شوند . فرودو ضمن سفر از ميان سرزمين های دشمن به خاطر وسوسه های حلقه برای آزمون وفاداری و صداقتش بشدت به کمک سام و گالوم نياز دارد.

فيلم از هفدهم دسامبر روی پرده رفته و با استقبال مثبت منتقدان و تماشاگران روبرو شده است . فيلم تاکنون جايزه ويژه منتقدان فيلم تورنتو ، سانفرانسيسکو ، نيويورک ، هيئت امنای سينمايی نويسان امريکا ، انجمن منتقدان فيلم امريکا را از آن خود نموده و نامزد دريافت جوايز بهترين گريم پرسوناژها و جلوه های ويژه کامپيوتری از انجمن گريمورهای هاليوود ، و گلدن گلوب بهترين فيلم و بهترين کارگردانی و بهترين موسيقی متن و بهترين ترانه سال ۲۰۰۴ است . پيتر جکسون و کليه بازيگران و دست اندرکاران ضمن ابراز علاقه در مورد آن ، خاطرات شيرينی را از دوران ساخت اين سه گانه حماسی نقل می کنند .

  [ ۱:۰۷ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


شنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۲

دگما 95 چيست؟

مدتها است که دوستان بسياری درباره «دگما ۹۵» و اصول قراردادی فيلمسازان دانمارکی اين نهضت سوال کرده اند و من هم مکررا" در ابتدا به شماره ای از دوره قبل نشريه ء «سينمای نو» و اخيرا" اين پيوند (لينک) ارجاعشان داده ام . اين بار برای انعکاس عین جزئيات که بيش از همه به درد خودم هم خواهد خورد ، عين مطلب موجز و به کفايت آقای ماهرويان را در اينجا ذکر می کنم و ضمنا پيوند مرجع اصلی را نيز در زير می آورم . امیدوارم این تکرار مفید را بر من ببخشید.


پوريا ماهرويان - نقل از سايت فارسی BBC



ميفونه سومين فيلم دگما 95، که برنده جايزه خرس نقره ای از جشنواره فيلم برلين در سال1999 شد


در اواخر سال های 1950 ميلادی تعدادی از نويسندگان سينمايی مجله" کايه دو سينما"، از جمله فرانسوا تروفو، کلود شابرول و ژان لوک گدار که زير نظر آندره بازن منتقد معروف فرانسوی فعاليت می کردند، انقلابی در صنعت فيلمسازی فرانسه براه انداختند که تمام قواعد دست و پا گير نظام استوديوئی سينمای فرانسه را زير پا گذاشت. اين حرکت که به موج نوی فرانسه معروف شد، در صنعت فيلمسازی کشورهای ديگر نيز تاثيرات قابل توجهی گذاشت.

در سال 1995 تعدادی از کارگردان های دانمارکی، قوانين کلاسيک و کليشه ای سينما را مانعی برای ارائه داستان ها و نظرياتشان می دانستند. آنها نيز مانند پيشگامان موج نوی فرانسه، دست به تجربه ای عجيب و آنارشيستی زدند، وقوانينی وضع کردند که هر قانون کلاسيک و آکادميک قبل از خود را نفی می کرد.

توماس وينتربرگ، لارس فون تريه، کريستين لورينگ و سورن ياکوبسن بنيان گذاران اين نهضت بودند که به نهضت دگما 95(Dogme95) معروف شد. اين کلمه به معنی تعصب است و تلفظ آن در زبان دانمارکی دومه می باشد.

فون تريه و وينتربرگ مانيفستی صادر کردند که در متن آن اصول دهگانه ای گنجانده شده بود که سازندگان فيلم های دگما 95 مجبور بودند برای ساخت فيلم هايشان تمام اين اصول را رعايت کنند. اين مانيفست که فقط در45 دقيقه در کپنهاگ تنظيم شده بود تحت عنوان "پيمان پاکی" صادر شد.



" پيمان پاکی"

" من قسم می خورم تمام قوانينی که در زير آمده و بوسيله نهضت دگما 95 تائيد شده است را رعايت کنم:"

1. فيلمبرداری بايد در محل واقعی انجام شود. طراحی صحنه نبايد صورت گيرد و هيچ وسيله اضافی را نبايد به محل فيلمبرداری آورد.

* در صورت ضرورت به استفاده وسيله خاصی درفيلم با توجه به نياز آن در فيلمنامه، نبايد آن وسيله را به محل آورد، بلکه بجای آن بايد فيلمبرداری رابه محلی که آن وسيله درآنجا پيدا می شود منتقل کرد.

2. صدابرداری بايد سر صحنه انجام شود، و تصوير و صدا نبايد از يکديگر جدا باشند. يعنی استفاده از هر نوع گفتار متن ويا هر گونه صدايی که قبل يا بعد از فيلمبرداری ضبط شده است، ممنوع است.

* فيلم نبايد هيچ گونه موسيقی داشته باشد. مگراينکه موسيقی در محلی که فيلمبرداری می شود. بدون هيچ گونه دخالتی در حال پخش باشد.

3. اجازه استفاده از سه پايه و يا هر نوع وسيله حرکتی فيلمبرداری وجود ندارد. در تمام فيلمبرداری دوربين بايد روی دست باشد و فيلمبردار مجاز است دوربين را در جهت دنبال کردن داستان، هرگونه که می خواهد حرکت دهد.

4. فيلم بايد رنگی باشد. نورپردازی و استفاده از نور اضافی برای زيبا کردن و افزايش نور صحنه ممنوع است.

* اگر کمبود نور موجود در محل فيلمبرداری در اندازه ای باشد که مانع از ادامه فيلمبرداری شود، يا بايد آن صحنه قطع شود و يا فقط يک چراغ کوچک به دوربين وصل شود.

5. جلوه های بصری و استفاده از هر نوع فيلتر، چه بر روی پنجره ها و چه بر روی عدسی دوربين، ممنوع است.

6. فيلم نبايد حاوی هيچ گونه صحنه حادثه ای باشد.( نمايش قتل، اسلحه، تصادف ساختگی وغيره در فيلم ممنوع است)

7. استفاده از عوامل زمانی و مکانی که با زمان و محل زندگی ما اختلاف دارد ممنوع است. اين بدين معناست که داستان بايد در زمان حال و محيط اطراف خودمان اتفاق بيفتد.

8. فيلم دگمايی نبايد در قالب يک ژانر خاص مانند وسترن، تاريخی، معمايی، حادثه ای وغيره بگنجد، زيرا که داستان اين گونه فيلمها غالبا قابل پيش بينی هستند.

9. فيلمبرداری در هر قطع و بر روی هر نوع فيلمی(نگاتيو و ويدئويی) جايز است، ولی برای پخش آن، فقط بايد از فيلم 35 ميلی متری معمولی استفاده کرد.

* استفاده از پرده عريض ممنوع است، قطع فيلم در زمان نمايش بايد 1:1.33 باشد.

10. نام کارگردان نبايد در عنوان بندی فيلم گنجانده شود.



در انتها من به عنوان يک کارگردان سوگند ياد می کنم که از تمام سلايق شخصی خود چشم پوشی کنم. از اين پس من ديگر يک هنرمند نيستم. من سوگند ياد می کنم که درصدد خلق يک "کار" نباشم.
***

من اعلام می کنم لحظه و بداهه مهمترين عامل است . هدف نهائی من تلاش برای بيرون کشيدن حقيقت از درون شخصيتها و صحنه هايم است.

من سوگند ياد می کنم تمام اين اعمال را با امکانات در دسترس و به قيمت از دست دادن سليقه خوب و ملاحظات زيبايی شناسی انجام دهم.

به همين خاطر"پيمان پاکی" را بنياد نهاده ام.

کپنهاگ دوشنبه 13 مارس 1995

از سوی نهضت دگما95

توماس وينتربرگ- لارس فون تريه"

فيلم دگمايی بايد يک فيلم بلند باشد

از قوانينی که جز اصول دهگانه دگما 95 نيست ولی به عنوان يک اصل، فيلمسازان اين سبک را ملزوم به رعايت آن می کند، اين است که فيلم دگمايی بايد يک فيلم بلند باشد.

علت اين تصميم گيری از طرف پايه گذاران اين سبک، جلوگيری از ساخت فيلم های کوتاهی است که توسط فيلمسازان بی تجربه ای که تسلط کافی بر کارگردانی ندارند ساخته می شوند. اين فيلمسازان به علت دانش اندک خود در زمينه فيلم، استفاده از سبک دگما 95 را به علت زير پا گذاشتن قواعد کلاسيک، راهی می دانند که بتوانند بوسيله آن اشتباهات و ضعف های فيلم خود را زير سايه دگما 95 پنهان کنند.

کارگردان يک فيلم دگمائی موظف به اجرای هيچ قانون و اصل آکادميک فيلمسازی نيست. به همين دليل او برای بيان ديد گاه تصويری اش هيج مانعی از اين لحاظ ندارد. اما مهمتر از کارگردان اين بازيگران فيلم های دگمايی هستند که از نهايت آزادی عمل در اجرای بازی اشان و بداهه پردازی بهره می برند.

عدم وجود نورهای شديد، چهره پردازی، لباس های غير معمول، ميزانسن، منشی صحنه و طراحی های صحنه دست و پاگير و اصولا هر چيزی که مانع راحتی بازيگر در اجرای نقشش می شود، به علاوه آزادی کامل فيلمبردار برای هر حرکتی برای دنبال کردن داستان و بازيگر، اين اجازه را به بازيگر می دهد، که بدون در نظر گرفتن هر عامل جنبی صرفا بر روی نقش و بازی اش تمرکز کند.

اما چيزی که فيلم های دگمائی را به ويژه در دانمارک مطرح کرد. پرداخت به موضوعات روز اجتماعی و انتقاد از آن بود.

پايه گذاران نهضت دگما 95، در فيلم های اوليه اين سبک مانند جشن( وينتربرگ) و احمقها( فون تريه) با طرح يک معضل اجتماعی که کاملا با زندگی مردم عجين شده، بطوری که بصورت بخشی تفکيک ناپذير از زندگی آنان درآمده است، بخشی از فرهنگ پوسيده و رو به زوال مردمی را نشان می دهند، که اصرار دارند، بدون تغيير در رفتار بدوی اشان، هويت خودشان را در پشت اين رفتار پنهان کنند.

تحريف نکردن واقعيات اجتماعی و پرداخت کامل شخصيت های ملموسی که بخش عمده ای جامعه را تشکيل می دهد، و همچنين سادگی و ساختار غير معمول اين ذسته از فيلم ها، فيلم را تبديل به آئينه ای می کند که مخاطب چهره کريه جامعه و زشتی های فرهنگ خود را در ان به وضوح می بيند.

به همين علت پايه گذاران اين نهضت اصرار دارند فيلم دگمائی بايد در زمان حال ومحيط اطراف ساخته شود، و به مسايل جامعه کشور سازنده فيلم بپردازد. به همين دليل تاثر مخاطب بومی از فيلم بسيار بيشتر از مخاطب خارجی است.

تاکنون 31 فيلم به اين سبک در کشور های مختلفی مانند آمريکا، آرژانتين و کره جنوبی ساخته شده است. ولی بيشتر آنها چه از نظر کميت و چه از نظر کيفيت متعلق به دانمارک، محل تولد اين سبک است.

از مهمترين اين فيلم ها علاوه بر دو فیلم مذکور فوق، می توان به ميفونه، ايتاليايی برای نو آموزان، انسان حقيقی،شاه زنده است و داستان عاشقانه اشاره کرد.

  [ ۱۱:۱۵ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


سه‌شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۲




« شبهای روشن »

کارگردان : فرزاد مؤتمن

محصول سال ۱۳۸۱



اختصاصی رويداد هفته - شماره ۲



فيلمنامه : سعيـد عقيـقی (با برداشت آزاد از داستانی به همين نام اثر فئودور داستايوسکی) / فيلمبردار : جمشيـد الونـدی / تدوين : حسيـن زنـدبـاف / موسيقی متن : پيمان يـزدانيـان / طراح صحنه : محسن شاه ابراهيمی / صدابردار : پرويـز آبنـار / صداگذار و تطبيق صدا : محمدرضا دلپاک / چهره پرداز : سوسن راستکار / تهيه کننده : حسيـن زنـدبـاف

بازيگران : مهدی احمدی (استاد جوان) ، هانيـه توسلی (رؤيا) ، محسن شاه ابراهيمی (کتابفروش) ، حسين فـلاح ، هيلدا هاشم پور


عشق را آموختن


خلاصه داستان فيلم : يک استاد دانشگاه زندگی آرام و سرشار از انزوای خود را با تدريس و مطالعه کتاب و پياده روی سپری ميکند . شبی ديروقت حين پياده روی با دختری جوان و پرشور آشنا ميشود . دختر قرار است ظرف يکي از چهار شب آينده ، کسی را که دوست دارد پس از سالها در آنجا ملاقات کند . استاد خيلی صادقانه در قبال مزاحمتهای دير وقت آن محل و اقامت دختر به او کمک می کند و آنها طی چهار شب ديـدار ........

قصه ، قصه ء عشق است . بد شروع می شود ولی خوب ادامه می يابد و بهتر تمام می شود ، اما آنچنان که می توانست باشد ، نيست . بيست دقيقه ء آغاز فيلم تا صحنه ء آشنايی استاد و دختر جوان بخشی که شخصيت ها و زمينه ء موضوعی و بستر داستانی فيلم را بايد روشن کند ، روايت است و روايت ، مونولوگ هايی مفصل بر تصاويری کليپ گونه ، شايد تنها بخش قابل اعتنای آن گفتگوی دانشجوی ادبيات با استاد باشد در خصوص نحوه ء خواندن شعر فرخی و افکت صوتی پرواز هواپيما که طرح نوعی نشانه گذاری است . هر جا که استاد از جنس مخالف فاصله می گيرد و به روايتی می گريزد ، اين افکت به گوش می رسد .

سعيد عقيقی فيلمنامه نويس اثر در برداشت آزاد از « شبهای روشن » داستايوسکی يک اشکال دارد ، ديالوگ ها زياد و برخی غير ضروری اند ، پرسوناژهای او دائم در مواجهه و گفت و شنودند . دريغ از دقيقه ای سکوت . پرسوناژی که از گفتگو فارغ می شود ، اگر حرف ديگری نداشته باشد طرف مقابل از او شعری طلب می کند و ... باز هم گفتن و گفتن . او از سکوت و اجازه به بازيگر برای اجرای حسی نقش هيچ استفاده ای نکرده ... گاهی اوقات پاسخ پرسوناژها خصوصا استاد جوان بازی با کلمات و لفاظی و حتی بعضا کودکانه و به تعبيری دهان به دهان گذاردن به نظر می رسد . فرزاد مؤتمن هم گويا در مواجهه با اين فيلمنامه دست بسته عمل کرده است . او احتمالا مو به مو فيلمنامه را تصوير کرده است . او بدون تعديل فيلمنامه و تصويرسازی و بصری کردن بسياری از نمادها و مفاهيم عملا از کاربرد استعاره های تصويری صرفنظر می نمايد ، در نتيجه قسمت اعظم سکانس ها به نمايشنامه ء راديويی و مجلس فيلمنامه خوانی شبيه شده است . کافيست چشمانتان را ببنديد ، بهيچ وجه بقيه ء داستان را از دست نخواهيد داد . از معدود تمهيدات مؤتمن در تصوير کردن فيلمنامه رنگ سبز سدری و کدر ديوار و قاب های خانه ء استاد و "کم نور" گرفتن اکثر نماها است . مؤتمن در راش ها نيز گويا کم و کسر دارد ، چه در تدوين که با نام حسين زندباف و سابقه ء فنی وی مواجهيم مسلما نمی توان پرش های مکرر بين سکانس ها يا عدم تطبيق سر و ته دو سکانس را به حساب تدوينگر گذارد . در برخی بخش های ديگر هم تداوم نما و گفتگوهای رؤيا و استاد (مثلا در بخش نامه ء عاشقانه نوشتن استاد به سفارش رؤيا) موقعيت بدليل سادگی کاملا عادی و معمول بوده و فرض مميزی و اشکالات ناشی از آن نيز منتفی است .

اما نکات مثبتی که فيلم را از سقوط نجات داده اند ، در اين زمينه قبل از همه بايد به داستان داستايوسکی اشاره کرد که طرح و زيربنای مستحکمی در اختيار فيلمنامه نويس قرار داده است . دومين عامل موسيقی متن فيلم و آن ويولن سل تأثيرگذار است که بخش عمده ای از فضاسازی عاشقانه ء فيلم مديون نرمی ، کفايت ، و وقت شناسی آن است . سومين عامل بازی های هانيه ء توسلی است که توانايی جديد و کاملا متفاوتی نسبت به گذشته ء خود بروز داده و مهدی احمدی که باستثنای بخش آغازين تا آشنايی با رؤيا (گويا آشنايی با رؤيا او را هم در قالب شخصيتش جا می اندازد) در بقيه ء بخش ها طبيعی و نرم ظاهر شده و بازی ای عاری از تصنع ارائه کرده است .

يک نکته ء ديگر هم در بافت فيلمنامه و داستان با مضمون کلی و هدف غايی اثر يعنی "کشف عشق" تطبيق ندارد ، دختر با حضورش قرار است دنيای استاد را عوض کند و عشقی را بياموزد و بياموزاند که مايه ء پرواز و اعتلاست (بحث و اشاره به اصطلاح ِ"سبک شدن" بين استاد و رؤيا) . در اين داستان هم حضور زن با تميزکردن آشپزخانه و منظم کردن کتابخانه و شست و شو و رُُفت و روب ، عينيت يافتن ِ عشق و آسودن از آن برای مرد است . باز هم تعريفی نمادين و سنتی و مردسالارانه . نمی دانم آيا اين مشکل داستايوسکی بوده يا فيلمنامه نويس !

و ... فيلم در کاربردِ افکت صوتی پرواز هواپيما در صحنه های فاصله گرفتن استاد از زنان (به مثابه نوعی گريز) و بالا آمدن از پس ِ سربالايی ، اول تنها ، بعد همراه ، و آخر تنها ی استاد نمادهای زيبايی در پيشبرد داستان اند که حضورشان توانايی و ذوق فيلمساز و سناريست را نشان می دهد و مايه ء اين تأسف است که چرا چنين تمهيداتی کم به کار گرفته شده اند . اميدواريم در آينده از گروه سازنده که کار بهرحال قابل تأمل و مثبتی را به انجام رسانيده اند ، شاهد فيلمهای محکم تر و خوش ساخت تری باشيم .

فرزاد مؤتمن با فيلمنامه ء سعيد عقيقی ، موسيقی پيمان يزدانيان ، و بازی های هانيه ء توسلی و مهدی احمدی با برداشتی آزاد از « شبهای روشن » داستايوسکی فيلمی گرم ساخته است . نه سوزان ... فقط گرم .

پايان

  [ ۱۲:۳۴ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب



فهرست فيلم های انتخابی در جشنواره
فيلم های مستقل امريکا – ساندنس 2004


Sundance Film Festival



بزرگترين جشنواره مربوط به فيلم های مستقل در کشور امريکا دوشنبه گذشته اسامی فيلم های بخش مسابقه خود را اعلام نمود . برگزارکنندگان جشنواره اعلام کردند که اکثر کارها پيرامون يا مربوط به پيامدهای حملات يازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ هستند .

ساندنس که بوسيله رابرت ردفورد حمايت و پشتيبانی می شود ، امسال ۱۶ فيلم دراماتيک و مستند را در بخش مسابقه انتخاب کرده است . اين جشنواره در ژانويه و در پارک سيتی ايالت يوتا ی امريکا برگزار می شود . هر ساله بسياری از علاقمندان سينما به شهر کوچک و کوهستانی شرق سالت ليک سيتی سفر می کنند تا ببينند فيلمسازان جوان چه در سر دارند .

جف گيلمور گرداننده امور جشنواره به رويتر گفت : "اين فيلم ها که بعد از يازدهم سپتامبر طراحی و ساخته شده اند گويا همگی انعکاس نوعی انزجار و نگرانی اند ... در بسياری از فيلم های ارائه شده به جشنواره ساندنس ۲۰۰۴ شخصيت های اصلی در جستجوی مکانی برای آرامش در جهان هستند " .

ساندنس محلی است برای هنرمندان جوان تا ضمن گشت و گذار در خيابان های پارک سيتی کارهای متفاوت و غير معمول خود را به نمايش بگذارند .

فيلم های امسال بخش مسابقه عبارتند از : «هری و مکس» به کارگردانی و نويسندگی فيلمنامه کريستوفر مونش که داستان دو برادر است : يکی کوچکتر و اهل موسيقی و ديگری بزرگتر و بيکاره و وراج که بايد با گذشته مشترکشان کنار آيند . «هميشه سبز» از انيد زنتليس درباره دختر فقيری است که بدنبال پذيرفته شدن در زندگی همسر ثروتمند آينده خود است . «ناپلئون ديناميت» ساخته جارد هس داستان پسربجه ای است ساکن روستايی در آيداهو که ترکيب خيره کننده رقص و مهارتهای نينجاگونه اش او را بر تيره روزی فايق می سازد . در «کريستال» بيلی باب تورنتون در نقش محکوم سابقی بازی می کند که به خانه و بسراغ همسر عجيبش باز مي گردد . جو پانتاليانو و جنيفر تيلی در «دومين برتر» بازی دارند . در بخش "چشم انداز امريکا" که ويترينی است برای فيلمسازان امريکايی الاصل فيلم های مستند متعددی به مسابقه آمده اند ، از استنلی نلسون با «مکانی از آنِ خودمان» که نگاهی به جامعه سياه پوستان بخش بالايی طبقه متوسط امريکا دارد ، گرفته تا «ايملدا» درباره بانوی اول سابق فيليپين ايملدا مارکوس ، و «در قلمرو اوهام» که داستان زندگی سرايدار رمان نويس هنری دارجر است .

بايد ديد از ميان اين جوانان آيا کسی هست که بتواند در برابر غول های هاليوود قد علم کرده و در عين ارايه کاری درخور توجه و دارای ارزش هنری ، نظر کمپانی های فيلمسازی را هم برای تامين سرمايه ساخت فيلم های خود جلب نمايد . اگرچه بسيار دشوار می نمايد ، ولی غيرممکن نيست .

پايان

  [ ۱۲:۱۷ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۲

تبِ جوايز اسکار سال ۲۰۰۴ بالا می گيرد



اختصاصی رويداد هفته - شماره ۱


ژانويه ء هر سال مقارن با تغيير سال ميلادی ، توجه همه ء دست اندر کاران و علاقمندان سينما به جوايز آکادمی علوم و هنرهای سينمای امريکا با نام «اسکار» جلب می شود . تبِ اسکار بالا می گيرد ، ميليونها علاقمند در سراسر جهان خود را به رسانه های مختلف می رسانند تا دريابند چه کسانی بزرگترين افتخار صنعت فيلمسازی امريکا را از آن خود می کنند .

پس از سه چهارم قرن انتخاب بهترين ها در شاخه های مختلف هنر-صنعت سينما ، اعطای ساليانه ء جوايز آکادمی (اسکار) ، به معروفترين فعاليت جهانی در اين رشته تبديل شده است .

اعطای جوايز اسکار از سال ۱۹۲۹ آغاز شد . تمام آرای مربوط به انتخاب برگزيدگان برای اعطای جايزه به صورت مخفی تهيه و توسط مؤسسه معتبر و بين المللی حسابرسی «پرايس واترهاوز کوپرز» طبقه بندی می شوند . محرمانه بودن اين اطلاعات توسط حسابرسان تضمين می شود - نتايج رأی گيری تاکنون افشا نشده است - و پاکت های معروف همگی بر روی صحنه ء مراسم اعطا ، ضمن پخش تلويزيونی باز می شوند و از آنجا که آکادمی تواناترين هنرمندان و صنعتگران دنيای تصاوير متحرک را توسط اعضای خود برمی گزيند ، اسکار نشانه ء بهترين دستاورد و ايستادن دريافت کنندگان آن بر قله ء صنعت هنری است .
جوايز معمولا در ۲۵ رشته ء اصلی به فرد يا گروه های همکار اعطا می شوند .پوستر
رسمی هفتاد و ششمين دوره
مراسم اعطای جوايز اسکار


برای هر رشته از طريق رأی گيری ۵ کانديد از بين اعضای آکادمی انتخاب می شوند ، برای مثال در رشته ء تدوين فيلم . همچنين رأی دهندگان کانديدهايی هم برای بهترين فيلم انتخاب می کنند . البته به برترين فيلم های خارجی زبان هم جايزه داده می شود که کانديدهای اين رشته از بين اعضای مرکزی آکادمی انتخاب نمی شوند بلکه توسط کميته ای مرکب از اعضای شاخه های سراسر جهان برگزيده می شوند . برندگان نهايی از طريق رأی اعضای اصلی و مرکزی تعيين خواهند شد .

علاوه بر جوايز معمول ساليانه که از طريق رأی اعضا اعطا می شوند ، هيئت مديره ء آکادمی اين قدرت را دارد که به اعطای جوايز تکنيکی و علمی ، جوايز افتخاری ، جوايز دستاوردهای ويژه ، و ساير جوايز افتخاری ديگر رأی بدهد . در بين اينگونه جوايز معروفترين جايزه ، جايزه يادبود «ايروين جی. تالبرگ» است ، مجسمه ای برنزی از نيم تنه ء تهيه کننده ء افسانه ای هاليوود ، که مستمرا به تهيه کننده ء خلاقی که در رأس توليد فيلم يا فيلم هايی با کيفيت بالا قرار داشته اعطا می شود . اين بالاترين جايزه ای است که يک تهيه کننده ممکنست دريافت کند . جايزه ء انساندوستانه ء «جين هرشولت» ، اسکار ديگری است . جايزه ای که به دست اندرکاران صنعت فيلمسازی برای تلاشهای حائز ارزشهای انسانی در صنعت ، اعطا می شود . جايزه ء «گوردون ای. ساير» هم جايزه ء اسکاری است که به فردی اعطا می شود که دستاورد جديدی برای صنعت فيلمسازی در زمينه های تکنيکی به ارمغان آورده باشد .

در نخستين سال ، جوايز آکادمی در يک مراسم شام خصوصی در تالار "بلوسُم" هتل «هاليوود روزولت» با عده ء حاضری کمتر از ۲۵۰ نفر اعطا شد . استقبال عمومی از اين مراسم موجب شد تا مراسم سال بعد از طريق راديو بطور زنده پخش شود . تلويزيون نيز پخش مراسم را از سال ۱۹۵۳ شروع کرد ، پخش تلويزيونی ميليونها نفر ساکنان امريکا و کانادا را قادر به تماشای اين مراسم می کرد . پخش رنگ مراسم نيز از ۱۹۶۶ ممکن شد . از دهه ء ۱۹۹۰ به بعد مراسم اسکار با شکوه فراوان ساليانه در بيش از ۱۰۰ کشور دنيا بطور زنده پنش می شود .

و اما برنامه ء امسال معرفی کانديداها و انتخاب برندگان هفتاد و ششمين دوره ء اسکار :

هفتاد و ششمين دوره ء ساليانه ء اعطای جوايز اسکار روز يکشنبه ۲۹ فوريه سال ۲۰۰۴ ميلادی ، سه هفته زودتر از معمول هر ساله در تالار کداک هاليوود برگزار شده و مراسم آن مستقيما از طريق شبکه تلويزيونی ABC در ساعت ۵:۳۰ بعدازظهر به وقت PST پخش می گردد .

برنامه ء طراحی شده ء آکادمی برای اين دوره ء مراسم فعلا به شرح زير می باشد :


* ۱ آگوست ۲۰۰۳ - پايان مهلت ارائه آثار در زمينه های تکنيکی و علمی .
* ۲ سپتامبر۲۰۰۳ - " " " " در بخش های مستند .
* ۱ اکتبر ۲۰۰۳ - " " " " در بخش فيلم های خارجی زبان و کوتاه .
* ۳ نوامبر ۲۰۰۳ - " " " " در بخش فيلم های انيميشن .
* ۱ دسامبر۲۰۰۳ - " " دريافت فرم های مجوز رسمی نمايش برای ملاحظه ء اعضای آکادمی به قصد اعطای جوايز و پايان مهلت ارائه ء موسيقی فيلم ها .
* ۳۱دسامبر۲۰۰۳ - پايان دوره ء نمايش فيلم ها در نيمه شب . فقط فيلم هايی که تا قبل از اين مهلت نمايش داده شده باشند قابليت شرکت در مراسم اعطای جوايز اسکار را دارند .
* ۲ ژانويه ۲۰۰۴ - آراء برای انتخاب کانديدها برای آکادمی پست می شوند .
* ۱۷ ژانويه ۲۰۰۴ - انتخاب کانديدها در ساعت ۵ بعدازظهر (به وقت PST) پايان می يابد .
* ۲۷ ژانويه ۲۰۰۴ - اسامی کانديدها در ساعت ۵:۳۰ بامداد (به وقت PST) در سالن ساموئل گلدوين معرفی می شوند .
* ۴ فوريه ۲۰۰۴ - آراء نهايی انتخاب برندگان برای آکادمی پست می شوند .
* ۹ فوريه ۲۰۰۴ - مراسم صرف نهار با حضور کانديدها در «بورلی هيلتون هتل» برگزار می شود .
* ۱۴ فوريه ۲۰۰۴ - جوايز تکنيکی و علمی در ساعت ۶ بعدازظهر (به وقت PST) اعطا می گردند ، مکان بعدا اعلام خواهد شد .
* ۲۴ فوريه ۲۰۰۴ - انتخاب نهايی برندگان اسکار در ساعت ۵ بعدازظهر (به وقت PST) خاتمه می يابد .
* ۲۹ فوريه ۲۰۰۴ - مراسم هفتاد و ششمين دوره ء اعطای جوايز اسکار بشرح و وقتی که در بالا آمد (به وقت PST) برگزار خواهد شد .

بايد ديد کانديدها و برندگان امسال چه کسانی هستند .

آدرس بخش روابط عمومی آکادمی علوم و هنرهای نمايشی امريکا به قرار زير است :


Academy Communications Department
8949 Wilshire Boulevard, 5th Floor
Beverly Hills, California 90211-1972
publicity@oscars.org
(310) 247-3000 Telephone
(310) 247-3090 Telephone
(310) 271-3395 Facsimile

  [ ۷:۴۹ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۲

 رويداد هفته - روی جلد شماره ۱

« رويداد هفته »

نخستين شماره هفته نامه فرهنگی ، هنری ، اجتماعی « رويداد هفته » منتشر شد . نشريه جديدی برای سلايق جوان به نشريات کشور اضافه شد ... به تعبير صاحب امتياز مجله با دست خالی و بدون حمايت ، کمک ، يارانه ، ... و تنها با اتکا به پروردگار و عشق و محبت دست اندرکاران حرفه ای و صميميت و صفای تحريريه جوانش قرار است حداقل نشريه ای خوب ، مناسب ، سرگرم کننده ، و صد البته بی ادعا به طور مرتب و منظم منتشر و تقديم شما شود . صاحب امتياز اين «رويداد» آقای حسين وخشوری ، سردبير سعيد مستغاثی ، دبير تحريريه پيام فضلی نژاد ، دبير گزارش علی علايی ، موسيقی آرش افشار ، اينترنت ارغوان اشتری ، عکس ها رها روزبهان ، مديرهنری نيلوفرکشاورز ، و ... سينما نادر خوانساری هستيم . به تمام دست اندرکاران آن اين حضور در خانواده بزرگ مطبوعات را تبريک گفته و آرزوی موفقيت روزافزون شان را دارم . « رويداد هفته » را هر دوشنبه از روزنامه فروشی ها بخواهيد ، مطمئنا مطلبی در خور سليقه خود در آن خواهيد يافت .

  [ ۷:۳۲ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


جمعه، آذر ۱۴، ۱۳۸۲

سينما ۱

«سينما ۱»

معرفی يک برنامه خوب تلويزيونی درباره سينما


کارگردان ، تهيه کننده ، و مجری : محمد حميدی مقدم


پنجشنبه شب حدود ساعت ۲۲ از شبکه يک تلويزيون شاهد نمايش برنامه جديدی بودم به اجرا و کارگردانی و تهيه محمد حميدی مقدم ، از کارگزاران اصلی «سينما ۴» . برنامه اين قسمت مربوط به نمايش فيلم «بودن يا نبودن» اثر برجسته و قابل تامل کيانوش عياری ساخته شده در سال ۱۳۷۶ بود . بايد صادقانه عنوان کنم که اولين بار که چندی پيش قرار روی آنتن رفتن آن را شنيدم ، آنرا نوعی «سينما ۴» جديد پنداشتم که شبکه يک به تقليد از شبکه ۴ برای جلب مخاطب سينمای مورد بی مهری تلويزيون تدارک ديده است .  خصوصا که غلام حيدری نيز دست در کار داشت . حيدری و مقدم ای که «سينما ۴» را به کل به مسعود اوحدی و همکارانش واگذارده بودند . می توانست اصرار و ادعايی بر کار سابق ايشان هم تلقی شود . لعنت به بدبينی و پيش داوری . محمد حميدی مقدم به گواهی منابع مذکور در تيتراژهای برنامه گويا قرار است تا با استفاده از منابع بسيار مفصل و امکانات به کمال تلويزيون و آرشيوهای مختلف و با همياری گروه کثير توام با فرم و شکلی بديع و جديد و بسيار بهتر از «سينما ۴» ، برنامه خود را تدارک ببيند .

گفتگوی فيلمساز با فيلمسازی ديگر که به راحتی می توان او را بشدت همسنگ وی دانست ، کيانوش عياری با کيومرث پور احمد ، در خصوص فيلم منتخب («بودن يا نبودن») به جای نقد و مرورها و اظهارنظرهای (اخيرا) نه چندان کارشناسانه ء منتقدانی که گويا بدون گواهينامه رانندگی درس می دهند ، بسيار دلچسب تر و نقل به مضمون تر بود . فيلمساز از چگونگی يافتن طرح و پرورش موضوع و پرداخت گفت و «سينما ۱» او را حين پرداخت و اجرای اثر جديدش «روزگار قريب» نشان داد . اين بار به جای تصور و تخيل ماجرا واقعيت واقعه را ديديم ، و به جای لمس با گوش و تخيل ، به چشم موضوع را درک کرديم . پوراحمد هم از حس خاص خود در برخورد با فيلم گفت ، از بی رودربايستگی ها و بی تعريف برداشت های خود از فيلم ، منتهی در سطح يک تماشاگر مسلح به دانسته هايی بيشتر از يک تماشاگر عام و تفنن پسند . نه تماشاگر عادی بود نه سينماگر متکلف و نه موضوع پيچيده . «سينما ۱» به سراغ عياری در محيط کار رفت و به سراغ بازيگران فيلم هم ... و عسل بديعی را پس از ۶ سال بر روی همان پلکان نشاند و از حال و هوای آن روزش پرسيد ...

تيتراژ ابتدايی و انتهايی متفاوت بود و گفته های روايی در بخش های تفسير فيلم صرفا جنبه توضيحی و تحليلی داشت . بی جانبداری خاص و تحميل خط فکری خاصی به تماشاگر . «سينما ۱» اگر اينگونه ادامه دهد به درخشانترين برنامه ء تلويزيونی ايران از ابتدا تا بحال در باره سينما تبديل می شود .

هفته آينده پنجشنبه ۲۰/۰۹/۱۳۸۲ حدودا ساعت ۲۲ از شبکه اول می توانيد پيگير قسمت بعدی اين برنامه باشيد ، با فيلم «جغد خاکستری» ساخته ريچارد آتن بارو و با بازی پيرس بروسنان . خود فيلم ِانتخابی مسلما نياز به تقبيحات نخ نمای آنچنانی در باره سينمای غرب را عملا منتفی می سازد و اين خود می تواند اصرار برنامه سازان به اتخاذ روالی معقول را تداعی نمايد . شايد گامهايی اينچنين معبر آشتی سينما و تلويزيون ايران را هموار سازد . تلويزيون بی ترديد می تواند نقش بسزايی در خروج سينمای ايران از بحران کنونی داشته باشد ، حداقل بعنوان يک مصرف کننده خوب آثار سينمايی . البته به شرطی که از تحميل سرمشق پرهيز نمايد !

  [ ۲:۱۴ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۲

اخبار کوتاه از سينمای ايران و جهان



* مسعود کيميايی مجددا فيلم می سازد :کيميايی که در ۴ سال اخير و پس از فيلم « اعتراض » عليرغم تلاش های مکرر موفق به ساخت فيلم نشده بود ، بالاخره در آبانماه طلسم کار را شکست و « سربازهای جمعه » را کليد زد . فيلمبرداری فيلم را محمود کلاری بر عهده داشته و موسيقی متن فيلم را بابک امينی می سازد و فيلمنامه کار خود کيميايی است . در « سربازهای جمعه » محمدرضا فروتن ، پولاد کيميايی ، پژمان بازغی ، بهرام رادان ، بهزاد جوانبخش ، بيژن امکانيان ، و مريلا زارعی بازی دارند . در سربازهای جمعه عده ای سرباز با گروهبان واحد خود به شهر می آيند تا مرخصی خود را بگذرانند و ... فيلم محصول هدايت فيلم بوده و تهيه کننده ء آن مرتضی شايسته است . گفته می شود اين اثر جديد کيميايی کمتر شعاری بوده و شايد بهترين فيلم کيميايی باشد .
* بازيگر زن فيلم « رأی مخفی » به دانشگاه می رود :نسيم عبدلی دزفولی هنرپيشه ء زن فيلم « رأی مخفي » کار بابک پيامی به عنوان دانشجوی دوره ء کارشناسی در دانشگاه "بولينگ گرين استِيت" امريکا به کلاس درس رفت . او که به عنوان هنرپيشه ء غيرحرفه ای در فيلم بابک پيامی به کار گرفته شده بود ، به اين ترتيب گويا از دنيای سينما خداحافظی کرده است . وی در مصاحبه ای عنوان کرده "وقتی هنرپيشه ء سينما هستيد ، نمی توانيد به زندگی خود فکر کنيد و آن تصميمی را که می خواهيد بگيريد ..." . شوهر خانم عبدی دانشجوی دوره ء دکترای رشته ء مديريت صنعتی است . رأی مخفی فيلمی ايرانی است که در سال ۲۰۰۱ ميلادی چند جايزه از جشنواره های مختلف دنيا منجمله جشنواره ء فيلم ونيز دريافت کرد و در جشنواره های فيلم کانادا ، نروژ ، روسيه ، و لهستان به نمايش درآمد . نسيم عبدی دزفولی در فيلم که در جزيره ء کيش خليج فارس ساخته شده بود ، نقش مأمور انتخاباتی ای را بازی می کرد که برای جمع آوری آرای اهالی منطقه که اکثرا با رويه های دموکراتيک آشنا نبودند ، به آنجا اعزام شده بود .
* طرح « ياد ياران » به همت موزه ء سينمای ايران و با همکاری بنياد سينمايی فارابی و سينما فرهنگ اجرا می شود :بمنظور رفع مضيقه ء مالی پيشکسوتان و آندسته از هنرمندان سينما که امکان حضور بر پرده و کار ندارند . موزه ء سينمای ايران با همکاری بنياد سينمايی فارابی و سينما فرهنگ طرح ماهانه ای را تدارک ديده است . بر اساس اين طرح هر ماهه در يک روز که از پيش اعلام می شود هنرمندان سينمای کشور به تناوب در سالن انتظار سينما فرهنگ حضور يافته و به گفتگو و مصاحبه و تبادل نظر با حاضرين ، هنرمندان ، و خبرنگاران می پردازند . کليه ء تماشاگران سينما در اين روز می توانند قبل از شروع فيلم يا خريد پوستر و نشريات ضمن اخذ امضای هنرمندان مورد علاقه ء خود با ايشان به گفتگو بپردازند . در چنين روزهايی کليه ء فروش بليط های نمايش ، پوسترهای موزه ء سينما ، نشريات ، و حتی بوفه و هرگونه کمک های نقدی ديگر به صندوق موزه ء سينما واريز می گردد تا زير نظر هيئت امنای اين اين طرح بين نيازمندان تقسيم گردد . اين مراسم تابحال دوبار اجرا شده که آخرين آن روز سی مهر بوده است . قرار بود تا پنجم آذر ماه نيز بار ديگر اين طرح اجرا گردد . شرکتها و واحدهای انتفاعی مختلف نيز می توانند ضمن تماس با روابط عمومی موزه ء سينما با اين طرح از نظر اقتصادی همراهی نمايند .
* بهرام بيضايی و اتفاقی که خودش نمی افتد :فيلم جديد بهرام بيضايی با عنوان « اتفاق خودش نمی افتد » که قرار بود با فيلمنامه و تدوين و سرمايه ء خود وی ساخته شود مدتهاست که در مرحله ء پيش توليد متوقف شده ، بايد ديد آيا اين کار او هم چون چند کار سينمايی ديگرش کلا کنار گذارده می شود يا تبديل به اثری چون « سگ کشی » می گردد . « سگ کشی » آخرين فيلم بيضايی است که در سال ۱۳۸۱ اکران و با استقبال وسيع تماشاگران روبرو شد . مضمون پيچيده و تا حدی غيرمعمول فيلم به بسياری از تحليل گران اقتصادی سينمای ايران ثابت کرد که اين تفنن گرايی صِرف نيست که می تواند سينمای ايران را از بحران نجات بخشد .
* جمشيد آهنگرانی و منيژه ء حکمت « اشک شب » را می سازند :منيژه ء حکمت که با « زندان زنان » تقريبا بسياری از علاقمندان و سينماشناسان ايران را متحير کرد اين بار در کسوت تهيه کننده ، همسر خود جمشيد آهنگرانی را در مقام کارگردان فيلم « اشک شب » همراهی می کند . فيلم در مرحله ء پيش توليد بوده و اميدواريم تا بزودی شاهد نمايش آن بر پرده ء سينماها باشيم .
* آيا ناصر تقوايی بالاخره « چای تلخ » را می نوشد :ناصر تقوايی همچنان در تلاش برای ساخت فيلم « چای تلخ » است . فيلم از گونه ء سينمای جنگ بوده و عليرغم تمامی تلاش ها و تعيين عوامل سازنده تا نيمه ء اول آبانماه هنوز کليد نخورده بود . قرار بوده تا تقوايی اين فيلم را بر اساس فيلمنامه ای از خودش با فيلمبرداری فرهاد صبا و بازی حسين ياری و مرضيه ء وفامهر به تهيه کنندگی سعيد حاجی ميری و برای سازمان سينمايی سبحان از نيمه ء دوم آبانماه آغاز نمايد .
* مايکل کين به جمع بازيکنان فيلم جديد سری « بتمن » می پيوندد :گويا قرار است اين بازيگر برنده ء جايزه ء اسکار نيز به جمع حاضرين در غار بتمن بپيوندد . اگرچه موضوع هنوز کاملا قطعی نشده ولی گويا کمپانی برادران وارنر قصد دارد تا نقش آلفرد ملازم بتمن را که در فيلمهای قبلی اين سری همواره مايکل گوگ در آن ظاهر می شده به مايکل کين بسپارند . کريستوفر نولان کارگردان موفق فيلم های يادگار و بيخوابی که اين فيلم را اخيرا بر پرده سينماهای تهران ديديم ، اين قسمت جديد را با مديريت توليد اما توماس ساخته و اين دو در حال حاضر مشغول آخرين تدارکات توليد فيلم هستند . فيلم بايد در سال آينده برای نمايش در سال ۲۰۰۵ ميلادی کليد بخورد . فيلمنامه ء فيلم توسط نولان و ديويد گوير تکميل شده و بشدت از لو رفتن داستان آن جلوگيری می شود . در فيلم جديد کريستين بيل در نقش بروس وين ظاهر خواهد شد ، ميليونر مجردی که شبها بعنوان مبارزی مدافع حقيقت از غار مجهزش خارج می شود . مايکل کيتون ، وال کيلمر ، و جرج کلونی در قسمت های قبلی اين سری در نقش بتمن ظاهر شده اند . همانگونه که عنوان شد ، در تمامی اين قسمت های قبلی با نام های « بتمن » ، « يتمن باز می گردد » ، « بتمن برای هميشه » ، و جديدترين قسمت سری با عنوان « بتمن و رابين » که در سال ۱۹۹۷ ساخته شد ، گوگ در نقش آلفرد ظاهر شده بود . کين تابحال دو بار برنده ء جايزه ء اسکار شده است : در ۱۹۸۶ برای « هانا و خواهرانش » (Hannah & her Sisters) و در ۱۹۹۹ برای « آئين شرابخانه ء سيب » (The Cider House Rules) . او همچنين برای بازی در فيلم های « آلفی » ، « اِسلوت » ، « ريتای فارغ التحصيل » ، و همين سال گذشته « امريکايی آرام » نيز کانديد اسکار شده است . کارهای درخشان اخير کين نيز عبارتند از : « شيرهای دستِ دوم » ، و « بيانيه » که اين يکی قرار است توسط کمپانی سونی بزودی روی پرده بيايد .
* مارتين اسکورسيسی فيلم « بانوی آزادی » را می سازد :اسکورسيسی درجريان پيشنهاد اخيرش به مسئولين برای بازگشايی « مجسمه ء آزادی » جهت بازديد عموم مردم ، وعده ء توليد يک مستند تلويزيونی و روايت شخصی متن روی آن با عنوان « بانوی آزادی » را داد . اين مستند که گويا قرار است در ژانويه روی آنتن برود تلاشی است برای تدارک بودجه ء لازم برای اقدامات امنيتی جديد در راستای حفاظت از اين مجسمه ء مشهور نيويورک . دولت مرکزی قبلا بودجه ء کلانی برای افزايش محافظت از مجسمه هزينه کرده ولی گويا مبلغی حدود ۵ ميليون دلار ديگر لازمست تا بازديد کنندگان بتوانند براحتی وارد مجسمه شده و از ۳۵۴ پله ء آن بالا بروند . مجسمه ء آزادی با ارتفاعی حدود ۵۰ متر بر جزيره ای به مساحت ۵۸ جريب در بندر نيويورک بعنوان بنای يادبود ملی آزادی واقع بوده و بلافاصله پس از حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تعطيل شده بود .
* براد پيت و جنيفر آنيستون در راه بازديد از خاورميانه :
اين دو بازيگر که در حال حاضر بازی در فيلم « يک صدا » (One Voice) را در برنامه ء کار دارند ، بعنوان سفيران حسن نيت و صلح قصد سفر به خاورميانه را کرده اند . فيلم « يک صدا » وجود حسن نيت در خاورميانه را نويد می دهد .


  [ ۸:۴۰ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب