... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

جمعه، دی ۰۶، ۱۳۸۷



"جی سی وی دی"

JCVD – 2008

مابروک ال مکری

http://www.imdb.com/title/tt1130988

کاش زودتر اتفاق می افتاد!

ارزیابی : ***

"JCVD" برای ون دام که از 1984 تاکنون در حدود 32 فیلم که تماما" مضمون اکشن دارند ظاهر شده ، شاید جدی ترین و معتبرترین فیلم تاکنون باشد. در این فیلم باز هم مایه اکشن است منتهی با جانمایهء بررسی بیوگرافی ون دام (و تمامی ستارگان مثل او)، با بیان استرس ناشی از رقابت ، نا امنی، و ناجوانمردی حاکم بر هالیوود. فیلم با به کارگیری او در نقش خودش و ماجرایی اتفاقی که بطوری فرضی برایش رخ می دهد، تمامی این سال های کار در هالیوود و زندگی او را بررسی می کند. اعتیاد، مسائل مالیاتی، ازدواج های مکرر، دعوت از جان وو و همکاری با او و ...

در نهایت هم این سوپر استار پیشین هالیوود به بن بست می رسد ولی دوباره آغاز می کند، هم در فیلم و هم در زندگی واقعی. این فیلم او در مقایسه با حداقل 7 فیلم قبلی حرفهایی برای گفتن دارد، بخصوص که در بطن خود نیز حاوی فرم خوب و مضمونی قابل تامل است. کاش ون دام خیلی پیشتر به بلژیک وطن اصلی اش بازمی گشت و چنین فیلم هایی را زودتر شروع می کرد، هرچند که هنوز دیر نشده است. او بعد از ترک اعتیاد، تقریبا" دارد به فرم قبلی اش باز می گردد.

  [ ۹:۵۲ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۷


"در بروژ"

In Bruges-2008

مارتین مک دونا

http://www.imdb.com/title/tt0780536

اخلاق داشته باش !


ارزیابی : ****

هیچ کدوم از تیرهای هری منو نکشت. اون تیر اشتباهی ، اشتباهی که نه، اتفاقی منو کشت. کن نذاشت. نذاشت خودمو راحت کنم. امیدوارم نمیرم و برگردم ... برگردم و از اون خانم عذرخواهی کنم.

کار اولم بود. باید یه کشیش رو می کشتم ولی نمی دونم چرا بعد از شلیک گفت : "اون پسر کوچولو"؟! وای چی کار کردم؟

هاری گفته باید بعد از پایان کار با کن بریم بروژ ، اونجا بمونیم تا آبها از آسیاب بیفته. خوب تو بروژیم. کن آدم با فرهنگیه مدام مشغوله تماشای مناظر و گشت و گذاره ، مشغوله "سیاحت". ولی نمیدونم چرا از این بروژه لعنتی خوشم نمیاد. خیلی کسل کنندس.

چرا اینطوری شد ؟! ...

...

ببین پشت اتاق من یه کاناله ، سه شماره می شمرم و میرم می پرم تو کانال و شنا می کنم تا اونورش و در می رم... ببین سمت راست و چپ نداره می دونم تازه اومدی و اینجا رو نمی شناسی ولی مطمئن باش راضی نیستم یه بچه ء بیگناه دیگه کشته شه... تا سه شماره و ... بیا دنبالم. کی می شمره؟ ... کی می شمره؟ ... من : یک ، دو ، سه ...

...

هان ، حالا می فهمی ؟ ...

می فهمم ... هی هاری ... همیشه به اصولت پابند باش.

کل ماجرا رو تو فیلم ببینین...

  [ ۱:۴۴ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


سه‌شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۷


دعوت


ابراهیم حاتمی کیا – 1387

http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138605290015

نیمیم ز آب و گل ، نیمیم ز جان و دل

ارزیابی : 2/1 **

حاتمی کیا چندی است که از صمیم ِ دل نمی سازد. از 1360 تا 1383 ("به رنگ ارغوان" او در 1383 را ندیده ام) با دلمشغولی های جنگ ساخت و چون آن را چشیده بود ، کارهای غریزی و حسی اغلب با ارزش و صاحب حرفی را عرضه کرد، حتی در خاک سرخ با چند نشیب، سریالی مؤثر ارائه داد. اما در سریال بعدی یعنی در"حلقه ء سبز" بنظر گیر افتاد! حلقه سبز جان نداشت و با سرگردانی بسیار به جایی نرسید. هنوز هم شاید "آژانس شیشه ای" و "خاکستر سبز" برترین کارهای او باشند.

اما فیلم اپیزودیک "دعوت" با فیلمنامه ء مشترک با چیستا یثربی در خصوص حقوق زن (و نه تصور پیش آمده ء "فمینیسم") و سقط جنین. نسخه ء اکرانی پنج اپیزود دارد :

* شیدا * خورشید * سیده خانم * افسانه و * بهار


اپیزود اول در خمیره مشکل دارد. زن ِهنرپیشه ، شوهر بچه دوست پولدار و بی کاره ، عدم تمایل به مادر شدن زن برای هنرپیشگی ، همبازی فضول ِ بی علت ، بی وزنی ِ زیر آب و سواری ایلاتی و اسکی ِ ... و حضور کارگردان در صحنه تا پذیرش بارداری و انصراف از سقط جنین ِ زن !؟

اپیزود دوم سورئال و ملودرام ولی باورکردنی و دلپذیر است. زینال و سودابه برای کسب و کار به تهران آمده اند و بارداری آنها را از شهر خواهد راند ، سقط جنین علاج اقتصادی آنهاست... و استغفار خورشید مامای قدیمی و ترفند او آنها را منصرف می کند.

اپیزود سوم سرآمد ِ اپیزودها و طناز است. سیده خانم با چهار دختر و نوه در سفر کربلا با همسرش صاحب فرزندی شده که او را نگران حرف مردم کرده است. او از بی همزبانی به درخت پیر حیاط پناه می برد و با اعتراض فرزندان و حکم آنها به سقط جنین ، عاقبت با همسر می گریزند. سنت نمی تواند مانع حیات شود.

در اپیزود چهارم با لقاح مصنوعی افسانه (خانم دکتر ِ فرشته ء نجات همه ء اپیزودها) روبروییم . خانم دکتر می خواهد شوهرش را مثل مردهای دیگر خوشحال کند ولی شوهر با رابطه ء موازی و توجیحات غریب او را غافلگیر می کند. خانم دکتر به سقط جنین رو می برد ولی این بار (خانم دکتر ِ فرشته ء مرگ تمامی اپیزودها) او را برحذر می دارد.

در اپیزود پنجم هم با مرد مومن نمایی که مدیر عالیرتبه ای ست مواجهیم که از طریق صیغه (پنج ماهه) با زنی جوان و نازا ازدواج دوم کرده و ناگهان متوجه می شوند که این زن باردار است. حاجی برای حیثیتش ! هم که شده مایل به سقط جنین است ، هرچند که این امر گناه باشد! اما زن که ازدواج اولش را به تصور نازایی از دست داده حاضر به سقط این فرزند نیست، می گریزد – گرفتار می شود – می گریزد – گرفتار می شود – تا پای مرگ پیش می رود و سرانجام فرزند را نگه می دارد. حاجی در برابر این خواست او در نهایت تسلیم می شود.

اپیزودهای دوم و سوم جان و صمیمیت دارند و لطافت آنها آن اثر درونی را در مخاطب به جا می گذارند ولی اولی و چهارمی بخاطر سُستی قابل هضم کامل نیستند ، به حکم حاتمی کیا ساده اند ولی عمق لازم را ندارند. در اولی آخر نمی توان بی پیش داوری به نفع شیدا یا شوهرش رای داد. زن حق دارد ولی این فیلم او که چنان بدان دلبسته حتی یک فیلم فارسی نیست و اقدامات او (عدم استفاده از بدل و حرکات انتحاری که فقط به چند زخم سطحی منجر می شوند!) پذیرفتنی نیستند، شریفی نیا هم علیرغم بازی خوب وصله ای ناچسب است. کارگردان جلوی دوربین هم که قصه گوست نه کیارستمی است و نه فللینی ! دست بیرون آمده ء از زیر برف هم که ... ! راستی شیدا در آن صحنه چطوری زیر آنهمه برف مدفون شده بود؟ بهمن که نیامده بود؟

اپیزود چهارم با معرفی بیجای صاحب تخمک به شوهر توسط خانم دکتر به فاجعه ء پایانی ختم می شود. آیا کاوه (شوهر) با آن صغری – کبرای پایانی اپیزود راست می گفت ؟ او که حتی نخواست طلا را ببیند... این یکی را سریع بگذریم.

اپیزود آخر با تنفری که از حاجی مؤمن معتقد به سقط جنین! (با توجه به عدم هم خوانی شریعت و این مقوله) پیدا می کنیم می توان همدلی تؤام با خشم از بهار را موجه دانست. ازدواج پنج ماهه با مردی متأهل حداقل از تحصیلکردگانی چون پرسوناژ بهار بعید است. انتقاد حاتمی کیا از چنین ازدواج هایی پذیرفتنی است.

می ماند جهت گیری حاتمی کیا در فیلمی که با سرمایه ء شهرداری ساخته شده و بالاخره شمیمی از سفارش در خود دارد: حاتمی کیا انتقادهای واردی دارد ولی تصمیم گیری را برعهده ء تماشاگر می گذارد، فرم و قصه (ها) کامل نیستند ولی اعتراض و یکی دو تلنگر زیرکانه (که الحق در جذب تماشاگر هم همینگونه که می بینیم موفق است) و نتیجه گیری موجه است. حظ عاطفی نداریم ولی فیلم تامل انگیز است. تصمیم گیری با شماست. فیلم اندکی بالاتر از سطح متوسط است .

  [ ۱:۲۷ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۷



"راکی بالبوآ"

Rocky Balboa - 2006

سیلوستر استالونه

http://www.imdb.com/title/tt0479143


پایانی پسندیده



ارزیابی : ***

"راکی بالبوآ" غافلگیر کننده بود. بعد از دنباله های بی ارزش بر قسمت اولِ واقعا" با ارزش "راکی" (1976)* استالونه که زمینه ء مساعد هنری اش به گواهی راکی(1) ثابت شده بود در غبار راکی های دنباله و "رمبو" (هر چند "جان رمبو" 2008 هم قابل اعتناست) و ... گم شد.

من که از حوالی راکی و رمبو هم رد نمی شدم، در یک بعدازظهر بطور اتفاقی و فقط از سر کنجکاوی به سراغ راکی پیر رفتم ... رفتم تا ببینم تجارت چه بر سر بازنده ای که در پایان مسابقه، عشق را برده بود و آدریان را، آورده ... باورم نمی شد! راکی (1) آویلدسن زنده شده بود، فضا فضای او بود، درام (و نه ملودرام) انسانی و درون آدم مطرح بود. از بازیگران آن فیلم فقط استالونه بود و یانگ با شبحی از تالیا شایر و ... تم های ناب ِ بیل کانتی در "راکی(1)". آدمها همدیگر را پیدا کرده بودند و بوکس پس زمینه بود. "راکی بالبوآ" ثابت کرد که: "قلب آخرین عضو بدن است که پیر می شود" و "تا تمام نشود، تمام نشده".

استالونه عنوان کرده که این قطعا" آخرین قسمت راکی است ، اگر چنین باشد او حماسه ء راکی را همانگونه که خوب شروع شده بود خوب تمام کرده است ، قهرمان بدون آن که پشتش به زمین برسد از گود خارج شده و می توان امیدوار بود که تا آخر هیچ چیز تمام نمی شود. استالونه با دو فیلم آخرش ثابت کرده که مرور این سال ها هنرمند 1976 درونش را نکشته ، او با حس و حالی که در "راکی بالبوآ" خلق کرده می تواند فیلم های خوبی بسازد. جالبتر از آن در سایت IMDB نقل شده که صحنه های مشت زنی پایانی در بخش هایی بطور واقعی کار شده ، این دیگر واقعا" درخشان و علت پرداخت ِعالی ِ سکانس پایانی است.

شاهکار دیگر "راکی بالبوآ" تصاویر پایان بندی در انتهای آن است جایی که زن و مرد و پیر و جوان و کودک بر پلکانی که راکی از آن بالا رفته بود می دویدند و مثل او ورزش می کردند، این اشاره ء استالونه بر تاثیری که غریب 30 سال بر زندگی تماشاگرانش گذاشته نیز بسیار دلپذیر است.


---------------------------------------------------------
* - رنگ متن
"راکی" در سال 1976 اسکار بهترین کارگردانی ، بهترین تدویرنگ متنن و بهترین فیلم را به خود اختصاص داد در حالیکه برای بهترین بازیگر نقش اول مرد (استالونه) ، بهترین بازیگر نقش دوم مرد (برجس مردیت و برت یانک – هر کدام جداگانه) ، بهترین بازیگر نقش اول زن (تالیا شایر) ، بهترین موسیقی متن (بیل کانتی) ، بهترین صداگذاری و بهترین فیلمنامه (جمعا" ده مورد) کاندیدا بود. نویسنده فیلمنامه و بازیگر نقش اصلی فیلم سیلوستر استالونه بود. جوایز و کاندیداتوری های دیگر فیلم بیشمار بود. فیلم با هزینه ساخت 1.100.000 دلار در 1976 بیش از 400.000.000 دلار فروش داشت.

"راکی 2" در 1979 با حدود 4/6 میلیون دلار هزینه تولید ، حدود 300 میلیون دلار فروش داشت و با 2 جایزه ء کم اهمیت ، فقط توفیق تجاری دربر داشت.

"راکی 3" در 1982 با حدود 16 میلیون دلار هزینه تولید ، حدود 330 میلیون دلار فروش داشت و در عین نامزدی اسکار برای موسیقی و ترانه متن، نامزد جایزه تمشک طلایی برای Mr T"" (بوکسور مقابل راکی) هم بود!

"راکی 4" در سال 1985 بالاترین برد و نامزدی تمشک های طلایی را داشت و با 31 میلیون دلار بودجه نزدیک به 330 میلیون دلار فروش داشت.

"راکی 5" در سال 1990 همچنان بالاترین نامزدی تمشک های طلایی را در برداشت و با هزینه نامشخص فروشی در حدود فقط 120 میلیون دلار عایدش شد که احتمالا" دلیل ختم دنباله سازی در این سری شد.

"راکی بالبوآ" در سال 2006 با 24 میلیون دلار بودجه و فروشی معادل 200 میلیون دلار تابحال بدون هیچ جایزه یا نامزدی یا تمشک طلایی به این سری (به گفته استالونه) پایان داد.

با آمار بالا به خوبی می توان دریافت که "راکی" چطور به "راکی 5" رسید.

  [ ۱۲:۴۴ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۷



"ذره ای آرامش"

Quantum of Solace – 2008

مارک فورستر

http://www.imdb.com/title/tt0830515


ذره ای جیمزباند !!!


ارزیابی : **

در توانایی فیلم سازی فورستر همان بس که به فیلم قبلی او رجوع کنیم : "بادبادک باز" (Kite Runner) یا قبلترهایش ... او فیلم ساز بزرگ و خوبی است ولی "ذره ای آرامش" ثابت می کند که هر کارگردان خوبی برای کار در هر گونه ای ممکن است خوب نباشد. با "کازینو رویال" دانیل کریگ در نقش باند پذیرفته شد، نوآوری و تغییر در کار دنباله فضاسازی و شخصیت پردازی ای بود که با پیرس بروسنان به مجموعه باند اضافه شده بود. با اضافه شدن فورستر به مجموعه گمان میرفت پذیرش کریگ به فرم جدیدی در سری باند منجر شود، ولی افسوس!

فورستر از همان آغاز همه چیز باند را از او می گیرد : تیتراژ چنان بی ربط به سری باند است که گویا بد نبود کلا" به "امینم" یا رپر های خیابانی سپرده می شد، شلیک انیماتیک باند به چشم بیننده اصولا" از آغاز فیلم حذف و به پایان منتقل شده ، از این جیمزباند تلخ تر در تاریخ سینما پیدا نخواهید کرد : دریغ از کوچکترین ظرافت و بذله گویی و ترفندی. همه ء کارآکترها در عزایی عمیق و عمومی (شاید بخاطر مرگ "وسپر لیند" در کازینو رویال!) بسر می برند. تبهکار فیلم دیگر داعیه ء جهانی ندارد، فقط 60% آبهای مرکزی بولیوی را می خواهد، ضمنا" نه ترسناک است نه تنفرانگیز، از موسیقی و تم باند جز در پس زمینه بعضی قسمتها آنهم بسیار خفیف خبری نیست! و آنرا هم فقط در پایان بندی می شنویم و ... تنها شبح موجود از آثار سابق این سری شخصیت دوشیزه "فیلدز" است که معلوم نیست چطور و چگونه از دست فورستر گریخته و خود را به روی پرده رسانده است ، چون فورستری که در این فیلم می بینیم چندان دل خوشی از گذشته ء جیمزباند ندارد !

فورستر در پرداخت صحنه های اکشن هم کراهت بدیعی بکار برده! هیچ نمایی بیش از دو یا سه ثانیه دوام نمی یابد و صحنه ها بسرعت و اکثرا" با جامپ کات به هم قطع می شوند، معلوم نیست این ریتم مافوق سریع و سرگیجه آور چه شاعرانگی! را قرار است در بر داشته باشد؟! آن هم در فیلمی که شاعرانگی آخرین خصوصیت محتمل و مورد توقع آن است. معلوم نیست این همه صحنه پردازی و برداشت های پر تفصیل چه مشکلی داشته که اینگونه به ایجاز ِمُخِل دچار شده اند. با این ترتیب هیچ کدام از صحنه های تعقیب و گریز تا پایان درست فهمیده نمی شوند و هیجان لازمه به تماشاگر انتقال نمی یابد : از تعقیب اتومبیل آغاز فیلم تا تعقیب باند و میچل و ... تعقیب قایق ها ... و حتی هواپیما ها (که اندکی از بقیه بهتر است).

بهرحال "ذره ای آرامش" دل نشین نبود، نوآوری ای که در "بتمن" ، "هالک" و تازه واردی بانام "مردآهنین" دلنشین و بدیع جلوه کرده در سری باند به نحو معکوس عمل نموده و فقط به سبک پایان تمامی آثار قبلی این سری به یک چیز می توان امیدوار بود : "بازگشت جیمزباند".

  [ ۲:۲۱ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۷



"ربوده شده"

2008 - Taken

پیر مورل


http://www.imdb.com/title/tt0936501


مهیج و نفس گیر



ارزیابی : ***

پیر مورل را بیشتر بعنوان فیلمبردار باید شناخت :
The Transporter - 2002
Danny the Dog - 2005
و War - 2007
نزد طرفداران فیلم های پرهیجان از شناخته شده ترین کارهای او هستند . مورل پیش از "ربوده شده" تنها یک فیلم Banlieue 13 یا (District B13) سال 2004 را در کارنامه دارد که آن را در زادگاهش فرانسه ساخته است . آنها که "منطقه ب 13" را دیده اند از تسلط مورل در پرداخت های مهیج سینمایی آگاهند. حالا او در امریکا با فیلمنامه ای از لوک بسون و رابرت مارک کامن به میدان آمده، با دستی پر و فیلمی واقعا" مهیج و نفس گیر.

بریان میلز (لیام نیسون) یک جاسوس بازنشسته ء امریکایی با توانایی های رزمی ویژه، دلبستگی خاصی به دخترش کیم (مگی گریس) دارد. دختر او با همسر سابقش لئونور (فمکه جانسن) که حالا همسر مردی ثروتمند (ساندر برکلی) است زندگی می کند. چند روز پس از جشن تولد 17 سالگی دختر با ترفندی که از جانب مادرش طراحی شده از پدر اجازه کتبی سفر به پاریس را می خواهد، پدر به چهت بدبینی ناشی از آگاهی از اوضاع دنیای خشن مخالفت می کند ولی با اصرار همسر سابق و دخترش مجبور شده و با سفر دختر به همراه دوستی 19 ساله به نام آماندا (کتی کسیدی) به پاریس با شرط تلفن بعد از ورود و هرشب قبل از خواب دخترش به او، موافقت می کند. در هنگام بدرقه در فرودگاه نقشه سفر واقعی دو دختر به دور فرانسه همراه با یک تور موسیقی پاپ را کشف می کند و در مقابل عمل انجام شده در برابر این دروغ دو جانبه ء مادر و دختر تسلیم می شود. دو دختر به محض ورود به پاریس با پسر جوانی آشنا می شوند ، تاکسی مشترک می گیرند و حتی برای شرکت در یک مهمانی شبانه به اصرار آماندا موافقت می کنند. جوان فرانسوی پس از پیاده شدن آن دو با تلفنی موقعیت و وضع آنها را به گروه ناشناسی اعلام می کند. پدر که تلفن بعد از ورود کیم را دریافت نکرده ، مکررا" و با نگرانی با او تماس می گیرد. کیم زمانی که متوجه تلفن می شود و سعی در پاسخ گویی به پدر دارد ، متوجه ورود گروهی ناشناس به محل اقامت خود و آماندا که در آنجا تنها هستند شده و موضوع را همانجا با وحشت برای پدر بازگو می کند. پدر او را به آرامش و تمرکز دعوت نموده و می خواهد تا کیم زیر تخت مخفی شده و چند دقیقه گفتگوهای آنها را از طریق تلفن برای پدر ارسال کند و سپس تلفن را رها کرده و در آخرین لحظاتی که گرفتار آنها می شود مشخصه های مهاجمین را تا آنجا که می تواند بلند بلند بگوید ... او برای نجات دخترش با تحقیق از دوستان قدیمی متوجه می شود که برای نجات دخترش فقط 96 ساعت وقت دارد. 96 ساعت تا هرگز نیافتن کیم ... او بسرعت عازم پاریس می شود.

اگر از چند اغراق خاص و شاخصه ء فیلمنامه های لوک بسون بگذریم ، "ربوده شده" تریلری تمام عیار و خوش دست و در برخی اوقات غافلگیرکننده است. تریلری با بازی های پذیرفته شده و مشخصات مقبول . مورل در حال حاضر مشغول ساختن اکشن جدیدی به نام "با عشق از پاریس" با بازی جان تراولتا است.

  [ ۵:۱۷ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷


خواهرِی ِشلوار مسافر - 2

The Sisterhood of the Traveling Pants 2 – 2008
صنعا همری

http://www.imdb.com/title/tt1018785



واقعی مثل خود ِ زندگی


ارزیابی : ***


الیزابت چندلر این بار بدون دلیا افرون بر اساس رمان آن براشیرز فیلمنامه ای زیبا پرداخته که براستی از قسمت اول پربارتر و جذاب تر است. این بار دختران دبیرستانی بزرگتر شده اند و در کالج درس می خوانند و برای زندگی آماده ترند، آنها رو به انسان شدن کامل و زن شدن دارند و چندلر چه زیبا این چهار دوست را در برابر چهار مولفه ء اصلی زندگی ، یعنی "عشق"، "مادر شدن"، "مرگ" و "خودیابی" قرار می دهد. هر یک از آنها با چرخشی زیبا ابتدا در برابر مشکل خود زانو زده و بعد به پا می خیزند و به صحنه ء زندگی وارد می شوند. شلوار معجزه گر هم فقط در این تابستان جدید دست به دست می شود تا بار دیگر این دوستان صمیمی را دور هم جمع کند و چقدر جالب آنکه گم شدن آن هم اگر چه مهم است ولی به اصل یافته های چهار دوست حالا دیگر "خواهر" هیچ تاثیری نمی گذارد. آنها خود و یکدیگر را باز می یابند، ادامه در دست خود آنهاست. فیلم از نظر واقعیات و آموزش به لطافت بالا و به اصطلاح بسیار زیر پوستی عمل می کند. بازی های تمام بازیگران منجمله شهره آغداشلو (در نقش پروفسور نسرین مهانی) نیز روان و پذیرفته است.

  [ ۲:۰۴ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب