... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

یکشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۵



كانديداهای شصت و چهارمين دوره اعطای جوايز گلدن گلوب


فهرست اسامی نامزدهای دريافت جايزه "گلدن گلوب" كه در پانزدهم ژانويه ۲۰۰۷ در بورلی هيلتون هتل توسط اتحاديه خبرنگاران خارجی هاليوود برگزيدگان آن اعلام خواهند شد، بشرح پيوند فوق اعلام گرديد. اطلاعات بيشتر را نيز مي توانيد در اين پيوند ملاحظه كنيد.

  [ ۱۰:۲۸ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


جمعه، آذر ۱۰، ۱۳۸۵




تقاطع


ابوالحسن داودی - ۱۳۸۴


مشخصات كامل فيلم


خوشبختی ، كلامی در دوردست



"تقاطع" بوضوح ساختار Crash ﴿پل هگيس﴾ و مضمون 11:14 ﴿گِرگ ماركس﴾ را در خود دارد. فيلم ماجرای تقاطع گذر انسان ها و وقايع است و سبك كار در نامش نيز ذكر شده : "تقاطع" ﴿Intersection﴾ ، شايد وجود رد دو فيلم نامبرده در بالا نيز معلول همين ساختار و سبك باشد. بهرحال "تقاطع" اگر هم از اين دو فيلم تاثير پذيرفته باشد، تاثيرش تاليفی است نه تقليدی. تطابق مضمون با فرهنگ و وضعيت فعلی اجتماع ايران، ديگر كپی برداری از آثار پيش ساخته و مذكور نيست. كار تاليفی است مفيد و منسجم كه در جمع بندی سرانجام هيچ واقعه ﴿يا بهتر بگوييم زندگي﴾ و پرسوناژی در نمی ماند.



در "تقاطع" انسانهای بی مسئوليت و ملاحظه بسادگی فاجعه می آفرينند و مدار زندگی ديگران را مختل می سازند. اشتباهات كوچك مثل قطرات باران بهم پيوسته و تدريجا" سيلی مهيب جاری می سازند. پرسوناژها از كنار هم عبور می كنند و بی هيچ عمدی برای خود و ديگری فاجعه می آفرينند. حميد اسدی ﴿بيژن امكانيان﴾ كارخانه داری تحصيلكرده و ورشكسته كه هم شغل خود را از دست داده ، هم خانواده اش ، و هم فرزندش را ... و فرزند او هم در همين آغاز همه چيز را ... و همسرش هم ! پدرام از كنار خانواده اش و امير از كنار مادرش ﴿كه همه ء خانواده ء اوست﴾ ، مهسا عروسك گردان تلويزيون و بهناز كه باردار و عملا" قرابانيان اصلی هستند ، آقای ناصری ; عاشق مهسا ، مينو مادر امير و داريوش شيفته ء مينو ، اينان در عين گذار از كنار يكديگر با يك لجبازی ساده ، هريك بنوبه و نحو خود ، با انبوهی از مصايب شخصی ، اخلاقی ، قضايی و ... مواجه می شوند و هيچ يك جز مينو و داريوش كوچكترين گذشت و تلاشی برای خلق آسايش و حتی سهولت زندگی ديگری نمی كنند. شما در اطراف تان چند مينوی سفيدپوش سراغ داريد؟ آيا امروزه ديگر پايانی چنين برای "تقاطع" غيرواقعی جلوه نمی كند؟ چرا بايد اوضاع چنين و "مينو"ها اينقدر ناياب باشند كه برای پايان "تقاطع" چنين پايان بندی ای غيررئال و دور از دسترس بنظر برسد؟



فريد مصطفوی با كمك داودی فيلمنامه ای انتقادی - اجتماعی و منسجم ارائه كرده و داودی با عملكردش اثری قابل تامل بجا گذارده است. فيلمبرداری بهرام بدخشانی كه با سكانس بندى عالى تصادف ﴿طبعا" با كمك داودى﴾ بيادماندنی شده ، در كنار تدوين بهرام دهقانى و طراحی صحنه اميراثباتی و بازی های استادانه بيژن امكانيان ، فاطمه معتمد آريا ، بهرام رادان ، و ... نيز كاملا" متناسب با اثر و تاثيرگذار عمل می كنند. موسيقی محمدرضا عليقلی نيز همانست كه بايد باشد. "تقاطع" فيلمی بيشتر از خوب از كار درآمده و با شايستگی ارزش تجليل های بعمل آمده از خود را دارد.

به تماشای "تقاطع" خيلی دير رسيدم، ولی خوشبختم كه دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن است. تقاطع چه Crash و 11:14 را ديده باشيد چه نه، اينجايی و قابل تامل است، اگر اهل سينما باشيد بايد حتما" آنرا ببينيد.

<عكس ها از سايت سينماى ما>

  [ ۹:۴۶ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب