... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۴




اينجا ايران است ... برره ؟!!


در نبوغ مهران مديری شك نكنيد، در ذكاوت و لطافت طبع پيمان قاسم خانی هم. سرپرستی فيلمنامه نويسی قاسم خانی با حضور نويسندگانی چون اميرمهدی ژوله و محراب قاسم خانی در كنار كارگردانی و بازی مهران مديری بار ديگر برره را به محل و موضوعی غيرقابل انكار بدل كرده اند. مديری ديگر سلطان بلامنازع عرصه مجموعه های ۹۰ قسمتی هر شبه است. بعد از "پاورچين" و "نقطه چين" انتخاب برره برای سومين بار بعنوان موضوع اصلی در ابتدا از ذكاوت مديری بعيد می نمود، ولی با گذشت چند قسمت و به اصطلاح قوام آمدن كار حالا ديگر هر قسمت "شبهای برره" قابل تحمل تر و بديع تر می نمايد، خاصه آنكه اين برره با ابرشهرش : "فسا" و شهر كمی آن ورترش "پاريس" و كشور پشتی اش "ايتاليا" و با تحصيل كرده بزرگش ليلون كه تا سيكل درس خوانده ، اندكی آشنا می نمايد!

مردم برره تا گوش هم را نبرند و دروغ بهم نگويند ، خودی نمی شوند! لهجه تهرانی برايشان "ضايع بيد". صرف افعال خاص خودشان را دارند. در اقتصاد تك محصولی نخودی و معيشت شان ، فعاليت خاص خود را دارند. به سر مزرعه می روند تا برای رشد نخود "ذِن" كرده و از خود انرژی "دَر وكنند" ، آنان نشسته و وقت تلف می كنند و اگر كسی قصد فعاليت مفيد اقتصادی ﴿آنچنان كه در قسمت "اشتغال زائون" نوشته ژوله به نمايش درآمد﴾ نمايد ، او را مورد تمسخر قرار داده و به پادويی و بيگاری متهم می كنند! در عشق ثابت قدم اند و اگر به مناسبتی در آن شك كنند ، سريع و برای آنكه اصطلاحا" كم نياورند آنرا ۱۰۰۰ تومان می فروشند و در عين جوانمردی رابين هود گونه ثمن آنرا به فقرا می بخشند! دعواها ، خشونت طلبی ، گل يا پوچ و شطرنجشان و ...

راستی اين خصوصيات شما را ياد اقليم بخصوصی نمی اندازد؟! حالا نه مسلما" ۱۰۰% خصايص و مردمانش ولی همين مختصر و مفيدش . ممكنست بگوييد اصلا" قصد مهران مديری چنين مطلبی نبوده و برره "اينكه گفتی سياسی بيد؟" نيست ! حالا با اين مطلب به اين شكلش هم فكر كنيد ، "ممكن نبيد؟!! ها"؟


  [ ۳:۰۹ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


دوشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۴

 فيلم های تاريخ سينمای ايران


تا اينجا ۹ فيلم اول تاريخ سينمای ايران معرفی شد. از "آبی و رابى" در سال ۱۳۰۹ تا "ليلى و مجنون" در ۱۳۱۶، از سال ۱۳۱۶ ببعد تا ۱۳۲۷ كه فيلم "توفان زندگى" توسط علی دريابيگی ساخته شد، فيلم ديگری در سينمای ايران توليد نشد. علت آن به روايت رضا منوری تغـيـير جو سياسی كشور طی سالهای 1315 تا 1327 و اعـمال سانسور شديد و مواجهـه با جـنگ جهـانی دوم بود.

قبل از پرداختن مجدد به بقيه فيلم های تاريخ سينمای ايران بهتر است مطلب موجز و خوب رضا منوری در باره آغاز كارسينمای ايران تا پس از انقلاب را مرور كنيم :




 آغاز كارسينمای ايران

 رضا منوری


ورود اوليـن دستـگاه سيـنـماتـوگراف به ايران در سال 1279 هـجری خـورشيـدی توسط مظـفرالدين شاه سر آغـازی برای سيـنـمای ايران به حساب می آيد، هـر چـند ساخـت اولين سالن سـيـنمای عـمومی تا سال 1291 اتـفاق نـيـفـتاد. تا سال 1308 هـيچ فـيلم ايرانی ساخته نـشد و اندك سيـنـماهای تاسيـس شده به نمايش فـيلم های غـربی كه در مواردی زيـر نويـس فارسی داشتـند می پرداخـتـند. اولـين فـيلم بلـند سيـنـمايی ايران به نام " آبی و رابی " در سال 1308 توسط آوانس اوگانـيانس، با فـيلمبرداری خان بابا معـتـضدی ساخته شد.

در سال 1311 شمسی اولين فـيلم ناطـق ايرانی به نام " دخـتر لر " توسط " عـبدالحـسين سـپـنـتا " در بمبئی ساخـته شد. استـقـبالی كه از اين فـيلم شد، مقـدمات ساخت چـند فـيلم ايرانی ديگر را فراهـم كرد. تغـيـير جو سياسی كشور طی سالهای 1315 تا 1327 و اعـمال سانسور شديد و مواجهـه با جـنگ جهـانی دوم فعـاليـت سيـنمای نوپای ايران را با ركود مواجـه ساخت. هـر چـند نـبايد از نظـر دور داشت كه تا اين دوره هـنوز سـيـنما در ايران جـنبه عـمومی نـيافـته بود و استـفاده از معـدود سيـنماهای موجود در تهـران و شهـرهای بزرگ، تـقريـبا مخـتص اشراف و اقشار خاصی از جامعـه بود. از طرف ديگر در بـين سازندگان فـيلم نـيز خط فكری خاصی وجود نـداشت و به جز سپـنـتا كه به دليل ويـژگی های فرهنگی وی عـناصر ادبـيات كهـن ايران در ساخـته های وی به چـشم می خورد، در بـقـيه موارد فـيلم های ساخـته شده عـمد تاً اقـتـباسی ناشيانه از فيلمهای خارجی بود.

در سالهای بعـد از 1322 فعـاليت های فـيلمسازی به دلـيل تاًسيس چـند شركت سـينمايی توسط تعـدادی سرمايه گذار و هـمچـنـين عـمومی تر شدن سيـنما در بـين مردم، گسترش يافت. اما متاًسفـانه از آنجايی كه در اين گسترش توجه به درآمد و سود حاصل از سرمايه گذاری از يك طرف و وضعـيت سياسی جامعـه از بعـد از كودتای 28 مرداد و تحديد آزاديهـا، يعـنی مهـمترين عـنصر توسعـه فرهنگی، سيـنمای ايران عـمدتاً با محصولاتی عـوام پسنـد و بی محتوا مواجه شد و اين عـناصر جزو سنت رايج فـيلم سازی در اين دوره گرديد. خوشبخـتانه در سالهای بعـد با فعـاليت فيـلمسازانی چـون ساموئل خاچـيكـيان، هـوشنگ كاووسی، فرخ غـفاری، ابراهـيم گـلستان، مسعـود كـيميايی، داريوش مهـرجويی، فريـدون رهـنما و عـلی حاتمی جريان فرهنگی تازه ای در فـيلمسازی ايران آغـاز گشت، كه تا حدودی جدا از سنت رايج عـوام پسندانه در ايران اقدام می نمود.

 دهه چهل و پنجاه


هـمچنـين تاًسيس كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان در سال 1348 هـجری خورشيدی فرصت مناسبـی برای شكل گيری سيـنمای فرهـنگی در ايران شد. همكاری يونسكو با اين كانون به عـنوان توزيع كننده فـيلم های كودكان در ايران با اعـزام نورالدين زرين كلك به بلژيك عـملی گرديد، تاثير مهـمی بر ارتـقاء سطح فرهـنگی كانون گذاشت. جريان فرهـنگی شكل گرفته از سوی سيـنما گران نامـبرده همراه با ايجاد كانون پرورش فكری و هـمچـنـين كاهـش استـقبال عـمومی از عـناصر سرگرم كننده ای چون خشونت، سكس، جاهل مسلكی در بـين اقشار جوان و بخصوص قشر تحـصيـلكرده كشور عـواملی بودند دست در دست هم جريان نو و سازنده ای را در سيـنمای ايران طی سالهای 50 تا 57 به وجود آوردند. بهـرام بـيضايی، عـباس كيارستمی، خسرو سيـنايی، كامران شيردل، داريوش مهـرجويی، ناصر تـقـوايی، عـلی حاتمی، امير نادری و ... از افرادی بودند كه با بهـانه های غـير مادی نـقـش اساسی در اين جريان داشتـند و مقـدماتی را فراهـم نمودند تا سيـنمای ايران گام های افـتخار آفرينی را در سالهـای بعـد بر دارد.


 سينمای پس از انقلاب



بعـد از انـقلاب طی سالهای 1357 تا 1362 بدليـل نـبودن ضوابط تدوين شده فـيلمسازی، سيـنمای ايران تـقريـبا در وضعـيـتی نابسامانی بسر می برد. پس از سال 1362 با تدوين ضوابط فـيلمسازی كه با توجه به شرايط پس از انـقـلاب تـنـظيم شده بود، عـناصری چون خشونت و سكس را اجباراً از سيـنمای ايران خارج ساخت و از طرف ديگر به دليل مصادره بسياری از سيـنماها و شركت های توليد فـيلم و اعـمال نظارت دولتی بر آنها به طور غـير مستـقـيم نـقـش عـامل سودآوری در سيـنما كمرنگ تر شد. اين عـوامل همراه با تكامل كيفی فـيلمسازان دهـه پنجاه چون كيارستمی، بـيضايی، مهـرجويی و ... تاثـير مثـبتی بر روند فـيلمسازی در ايران گذاشت كه با توجه به محـدوديت ها، محـصولات بديعی را آفريـدند و تحـسيـن منـتـقـدان جهـانی را به هـمراه داشت. در اين دوره فـيلمسازان جوانی چون محسن مخـملباف، ابراهـيم حاتمی كيا، جعـفر پـناهی، مجـيد مجـيدی و ابوالفضل جـليـلی كه با تمايلات مخـتـلف پا به عـرصه فـيـلمسازی گذاشتـند و به مرور با مطالعـه و پـشتكار توانـستـند به صورتی هـنرمندانه عـناصر اين هـنر را بكار بگيرند، نـقـش موًثری در اين تحـول ايـفا نمودند.


هـمچـنـين برقراری منـظم سالانه دست كم يك جشنواره بـين المللی فـيلم كه در بهـمن ماه هر سال به نام جشنـوارهً فيـلم فـجر در كشور برگزار ميگردد نـيز در ايـجاد عـلاقه به سيـنما در قـشر جوان كشور از يكسو و توسعـه اين هـنر نـقـش مهـمی ايـفا نموده است.

نـقطهً اوج موفـقـيتهای بـين المللی سيـنمای ايران در اين دوره را بايد اهدای جايزه نخل طلايی جـشنواره بـين المللی كن فرانسه در سال 1997 به عـباس كيارستمی برای فـيلم طعـم گيلاس (اين جايزه بصورت مشترك به عـباس كيارستمی و يك فـيلمساز ژاپـنی تعـلق گرفت) دانست. از ديگر موفـقـيتهای بـين المللی سيـنمای ايران طی اين دوره می توان به موارد زير اشاره كرد :


-- جايزه پلنگ طلايی جشـنواره كوكارنو، سويس، 1997، به فـيلم " آيـيـنه " ساخته جعـفر پـناهی.
-- جايزه بزرگ بهـترين فـيلم در جـشنواره فيـلم سه قاره نانت، فرانسه، 1996 به فيـلم " يك داستان واقـعـی " كار ابوالفضل جـليـلی.
-- جايزه دوربـين طلايی جشنواره كن، فرانسه، 1995، به فيـلم " بادكنك سفـيد " اثر جـعـفر پـناهی.
-- جايزه روبرتو روسيـليـنی در جـشنواره كن، فرانسه، 1992، به عـباس كيارستمی به خاطر مجـموعـه آثارش. جايزه فرانسوا تروفو در جشنواره فـيلم جـيفونی، ايتاليا، 1992، به عـباس كيارستمی به خاطر مجـموعـه آثارش.
-- جايزه بزرگ بهـترين فـيلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، 1989، به فـيلم " آب، باد، خاك " ساخته امير نادری.
-- جايزه بزرگ بهـترين فـيلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، 1985، به فـيلم " دونده " اثر امير نادری.
از ديگر تحـولات كمتر سابقـه دار در سيـنمای ايران طی سالهای بعـد از انـقلاب حضور جدی تر فـيـلمسازان زن مانند رخشان بنی اعـتماد، تهـمينه ميلا نی و ... است

  [ ۷:۱۵ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۴



خيلی دور خيلی نزديك

سيد رضا ميركريمی - ۱۳۸۳


مشخصات كامل فيلم

سفری به بيرونِ خود


با دكتر محمود عالم از متن لوكس شهرنشينی راهی سفر جاده و كوير می شويم ... می رويم تا زنده به گوری ... و تولد دوباره. دكتر با ذهنيتی كاملا" زمينی و منطقی ، عاری از عاطفه براستی وضعيتی بدتر از پسر محتضرش می يابد. سامان ، پسر دكتر اسير سرطان مغز است و خود دكتر اسير سرطان عقل. ارتباطاتش بيشتر تلفنی و راه دور است تا رو در رو، همچنان هوس در سر دارد ﴿نقل از مواجهه او با منشی مطبش﴾ و عليرغم تمول، هنوز پول می فريبدش﴿پذيرش تبانی حضور استندباى در اتاق عمل پدر مرد تازه بدوران رسيده﴾، معنويت در زندگی او غايب است. او خدا را هم نمی بيند! آری ، نسرين حق دارد، حال او بمراتب بدتر از سامان است. در چنين وضعی بيماری كشف شده اتفاقی پسرش ناگاه فاصله دور آن دو را به رُخَش می كشد. او به دنبال سامان برای رصد ستارگان راهی سفر به كائنات می شود، راهی كوير ... و در جستجوی پسر ، خود و خدا را می يابد.

سفر دكتر عالم دستمايه و مضمون اصلی فيلم جديد ميركريمی است. ميركريمی در فيلم دومش "زير نور ماه" بسيار خوب بود، ساده و بی پيرايه و سرراست همانگونه كه در اين فيلم، ولی درك معنای عارفانه او در اينجا الحق كه قدری دشوار است. او از استعاره و ايهام استفاده نمی كند و بهمين جهت در بيان سرراست مفهوم پيچيده اثرش قدری نارسا كار را به انجام می رساند. پايان بندی اثر ﴿از تمام شدن بنزين اتومبيل تا باز شدن دريچه سقف﴾ ضعيف و دچار ايجاز زياده از حد است. توبد دوباره دكتر عالم زياد پُررنگ نمی شود. به عبارتی سفر درونی دكتر از درون به بيرون و از خودشناسی به خداشناسی و از خودخواهی به نوعدوستی ، از شفافيت و وضوح كافی برخوردار نيست.


فيلم اما در وجوه ديگر خود كه امور ساختاری و فنی باشند، بسيار توانمند جلوه می كند. بازی های مسعود رايگان و الهام حميدی در اندازه هايی بالاتر از نُرم معمول سينمای ايران است، فيلمبرداری و موسيقی متن فيلم در خدمت ساختار و وافی به مقصودند و تدوين بسيار شاخص ، قطع های جهت حركت اتومبيل دكتر در جای جای فيلم و تغيير زاويه ديد ﴿فرضا" تصوير از روبروى اتومبيل به تصوير از پشت و تصويرهای بيرون به نقطه نظرهاى داخل اتومبيل و...﴾ در عين سرعت بخشيدن به ريتم ، كاربرد مفهومی در بيان سفر وضعی و انتقالی شخصيت اصلی دارند.

"خيلى دور خيلى نزديك" از آثار قابل توجه سينمای ايران است هرچند كه ازروانی و وضوح كامل روايت برخوردار نيست.

نكته مهم در انتخاب اين فيلم است برای شركت در مراسم اسكار، اين فيلم هر قدر كه "معناگرا" و خوش تكنيك جلوه كند باز بهيچ وجه گرمی و عطوفت "ماهى ها عاشق مى شوند" را ندارد. "ماهى ها ..." به حق می توانست در بين ۹۱ فيلم رقيب شانس بيشتری برای حداقل حضور در ۵ فيلم نهايی اسكار داشته باشد. "ماهى ها ..." هم آرمانی است و هم ايرانی ، هم چشم نواز و هم روح نواز. باور كنيد شانس "ماهى ها..." بيشتر بود.


  [ ۸:۴۲ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب