... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

دوشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۴







نمايش عمومی گنجينه موزه هنرهای معاصر تهران




منبع خبر : BBC


موزه هنرهای معاصر تهران در اقدامی بی سابقه برای نخستين بار در تاريخ اين موزه، مجموعه آثار گنجينه خود را به نمايش گذاشته است.

اين مجموعه بی نظير شامل ۱۷۰ اثر نقاشی، ۱۵ تنديس و ۵ اثر مفهومی است. سه اثر به دليل داشتن تصاويری که مغاير با اخلاق رسمی جمهوری اسلامی خوانده شده، به نمايش گذاشته نشده است.

اين آثارعبارتند از: لت ميانی از تابلوی دو پيکر با ملازم اثر فرانسيس بيکن، تابلوی گابريل اثر ژان رنوار و تابلوی دوران طلايی اثر آندره دورن.

علیرضا سميع آذر پيش از ترک سمت مسئول هنرهای تجسمی و سرپرست موزه هنرهای معاصر در اقدامی بی سابقه درهای گنجينه را به روی علاقه مندان و دوستداران هنرهای معاصر گشود.

سميع آذر در مدت هفت سال سرپرستی موزه، علاوه بر نمايش آثار هنرمندان معاصر ايران، درهای موزه را به روی آثار هنری هنرمندان خارجی گشود، نمايشگاه های به ياد ماندنی چون باغ ايرانی، نمايش مجموعه نگارگری ايران و... برگزار کرد و امکان حضورآثار ده ها هنرمند برجسته ايران را در نمايشگاه های معتبر جهانی فراهم آورد.

  [ ۱۲:۰۰ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


جمعه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۴


بيد مجنون

مجيد مجيدی - ۱۳۸۳

مشخصات كامل فيلم


 خدايا ... ، فرصتی ديگر


يوسف استاددانشگاه كه در ۸ سالگی نابينا شده در اثر بروز غده ای سرطانی توسط دايی متمولش برای معالجه راهی فرانسه می شود. در آنجا در ضمن معالجه ، پزشكان درمی يابند كه شبكيه چشم او سالم است و با پيوند قرنيه يوسف احتمالا" قادر خواهد بود تا دوباره دنيا را ببيند. او پيش از جراحی با خدا ميثاق می بندد: "خدايا ، به من كمك كن تا دوباره زيبايی های دنيايت را ببينم ، من نيز تا پايان با تو خواهم بود."

يوسف در پانسيون بيمارستان فرانسوی با مرتضی آشنا می شود، رزمنده ای قديمی با تركش هايی در سر، كه رفته رفته بينايی او را تحليل می برند. مرتضی مردی است ساده دل و صادق كه بی مثنوی معنا می داند، هم اوست كه بزودی در می يابد در سياهی و تاريكی نيز چيزهای ديدنی بسيارند. او با يوسف دوست می شود و او را به گردش می برد، به زير بيدمجنونی كه به عقيده يوسف هميشه برايش شانس می آورده. يوسف بيد مجنون را دوست دارد و مرتضی درخت گردو را، مگر نه اين است كه درخت گردو بار می دهد و بيد مجنون نه؟!!

شب قبل از بازكردن پانسمان چشمهای يوسف پس از جراحی پيوند قرنيه، يوسفِ نگران با عجله پانسمان چشمهايش را می گشايد ... موری با خرده نانی بر درگاه پنجره می گذرد ...

مجيدی باری ديگر سايه ای بلند بر سينمای ملودراماتيك* ايران افكنده ، او ديگر بحق شايسته ترين ملودرام ساز تاريخ سينمای ايران است ﴿ملودرام به مفهوم و با قواعد كامل امروزين ژانر﴾. پس از نخستين نمايش های "بيد مجنون" در جشنواره فجر ۱۳۸۳ زمزمه های مخالف بسياری درباره آن از جانب منتقدين شنيده شد، خصوصا" از جانب زردنويسان، آنان كه قرائت بيانيه "صداى پاى ابتذال" مجيدی و عده ای ديگر در نخستين جشنواره فيلم سونی چندان به مذاقشان خوش نيامده بود و همچنان به بهانه دفاع از سينمای تجاری برای برخی نوارهای مصور رفقايشان سر و دست می شكستند. اينان تلاش كردند تا تمام ارزش و هويت انكار ناپذير اين اثر را به بازی فوق درخشان پرستويی نسبت دهند. آيا چنين بازی فوق درخشانی بدون بستر دراماتيك و بازی گيری كارگردان ميسر می شد؟ ريتم راه رفتن پرستويی به تَبَع روشندلان در اين فيلم مثال زدنی است ، ولی آيا خود او در تمامی طول برداشت ها به حفظ موضوع كاملا" بصير بوده است ؟! يا ... ؟!


بهرحال ... "بيد مجنون" ملودرامی است انسانی و معنوی. قهرمان اصلی آن خداوند است، اوست كه تمام درگيری ايجاد شده درنهايت با چرخش بسوی او به انجام می رسد. انسانی است از آن جهت كه خصائل عمومی بشر را به تصوير می كشد و معنوی ، بدان رو كه اين خصائل را به نقد می كشد. راستی چندبار بايد به دنيا آمد تا يك بار به درستی و با آسايش تمام بتوان بر اين خاك ارض زيست ؟ آيا خوب بودن بايد ناشی از نابينايی، ناشنوايی، يا ... باشد؟ چرا بايد بمحض ديدن، دل و دين از دست داد؟ آيا رنگهای فسفری و گرم در جهنمی چون تهران بايد "بهشت كوچك" يوسف ها را تحقير كند؟ آيا به ناگهان تمام عرفان و انديشه و فتحيات يك استاد بايد رنگ باخته و در آتش حسرت بسوزند؟

براستی اين يوسف نوعی در كجای دنيا ايستاده است؟ معنای پيمان با خدا را می داند؟ ... اصلا" چنين مقوله ای را قبول دارد؟ شكستن پيمان های زمينی عواقبِ بد بسياری در بر دارد، شكستن پيمان های آسمانی چطور؟ راجع به جكمت و رحمت و نعمات الهی چگونه بايد فكر كرد؟ يوسف تصور می كرد كه خداوند بايد اندكی از مهربانی اش را به او نشان دهد. او پيمان بست و ... ديد... مهربانی را ... و به ناگهان طغيان كرد. مهربانی های ديده ء گذشته را چشم بر هم نهاد و محبت های دريافت كرده را پس زد. رويا را ... بهشت كوچك را ... و مادر را. ناگهان محبت ها ترحم شد!

هرچه كه عقلايی بنظر برسد درست نيست. يوسف حق ندارد... و نامه مرتضی از راه می رسد، با عكسی از يوسف در زير بيدمجنون در بيمارستان. مرتضی تلاش به نديدن تدريجی دنيا كرده و مشتاق دانستن در باره ديده های يوسف است. يوسفی كه در ديدن، يك شبه ره صدساله می رود. يوسف پيمان شكن، نعمت از كف می دهد. از دنيا مانده و از بهشت رانده ... او حالا به تضرع می آيد : خدايا ... فرصتی ديگر.

... موری با خرده نانی بر كاغذ گسترده ء پيش روی يوسف می گذرد ...

آيا بهتر است يوسف دوباره بينايی را دريابد يا بهشت كوچك و رويا را ؟!! آيا باز هم به بيد مجنون برای شانس نيازی هست ؟!!

بازی های فيلم بخصوص پرستويی و تيموريان، فيلمبرداری كلاری و بهرام بدخشانی و محمد داودی، موسيقی احمد پژمان، ايجاز در كار كارگردانی مجيدی، ريتم تدوين و امور فنی، و فيلمنامه همه هم سنگ و متعادلند. توازن و توالی بخش ها و سكانس ها و حتی پلان های فيلم حكايت از كار دقيق استوديويی و وجهی حساب شده دارند. شايد تنها نقطه زياده سريع فيلم زمان "پس زدن پيوند قرنيه" يوسف باشد كه خيلی ناگهانی و بی پيش زمينه اتفاق می افتد. استفاده از پرده سياه ﴿تاريك﴾ و صداها و افكت های ساراند جانبی صوتی در جای جای فيلم برای تعريف دنيای نابينايان، پيشرفت تجربه مجيدی در آغاز "رنگ خدا" را تذكر می دهد.

مجيدی نور عظيمی در روشندلی برای نيل بسوی خداوند يافته است. يك سير الی الحق به زبان ساده.


__________________________________________

* به عقيده من ژانر "ملودرام" ديگر فقط محدود به تعبير و تعريف سابق نيست. اين گونه ء سينمايی با مختصات خاص خود ديگر فقط عرصه نمايش عشق ها و مسائل عاطفی سبك و اشك انگيز نيست. فضاسازی موسيقايی در كنار داستانی كه هر لحظه قدرت تحريك عواطف تماشاگر را دارد باضافه پايانی خوش كه تمام مشكلات را به نفع قهرمان اصلی داستان ختم به خير گرداند، همانگونه كه در آثار مجيدی تقريبا" به طور مستمر می بينيم می تواند بار معنايی عميق هم داشته باشد. از اين رو بايد پذيرفت كه دامنه اين ژانر گستره بيشتری يافته و مجيدی بعنوان استادی توانمند در اين عرصه ظاهر شده است.

  [ ۱۰:۰۱ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۴



آيا پاسارگاد غرق می شود؟


عنوان مطلبی است در سايت BBC فارسی ، آيا اين موضوع عملی خواهد شد ؟!! از طريق اين پيوند به اصل مطلب و حواشی منتشره در ارتباط با آن در همان سايت مراجعه كنيد.

  [ ۴:۰۲ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب