... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

سه‌شنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۲



 سینما درمانی


بخش اول

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از سايت «سينما تراپی»
گزينش و ترجمه : نادر خوانساری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


سينما در ميان پديده های عصرجديد پديده ای است که نه تنها در فرم و شيوه های آغازين ارائه دچار دگرديسی و تغيير شده ، بلکه از نظر فايده و زمينه های کاربرد نيز دستخوش تحول و توسعه شده است . فيلم ديگر فقط بعنوان وسيله ای برای تفريح مطرح نيست ، علاوه بر ابزار آموزشی ، تربيتی ، و ... بودن در کنار کاربردهای سابق خود اخيرا" کاربرد ديگری نيز يافته است . از فيلم ها می توان در «سينما درمانی» استفاده کرد . خواه اين فيلم بر پرده ء عريض سالنهای سينما نمايش داده شود ، خواه بر صفحه ء فقط چند اينچ جعبه های جادويی تلويزيون .

ممکنست اغراق آميز به نظر برسد ، ولی زياد تعجب نکنيد . آيا شده تابحال سالن سينمايی را سرشار از احساسات و دريافت های متفاوت ترک کنيد ؟ آيا شده در همان زمان مايل به مشارکت ادراکات و احساساتتان با ديگران باشيد؟ آيا بوده که فيلم بر تمام يا لااقل بخش کوچکی از زندگی يا فعاليت هايتان اثر گذاشته باشد؟

اگر پاسخ تان به سوالات بالا مثبت باشد ، می توان دامنه ء اين بحث را وسيعتر کرده و عنوان کرد که شما می توانيد با کمک قدرت دگرگون سازی بعضی فيلمها اثرات خاص و مفيدی را در رفتارهای فردی و اجتماعی خود ايجاد نماييد . «سينما درمانی» يا «سينما تراپی» (Cinema therapy) ابزاری برای انجام اين منظور را در اختيار ما قرار می دهد .

«سينما درمانی» گره گشای قدرتمندی است برای درمان و رشد شخصيت آن دسته افرادی که سينه ء خود را بر آموختن گشوده اند و می خواهند نحوه ء تاثيرگذاری فيلم ها بر ما را دريافته و با ذهنی هشيار به تماشای فيلم های بخصوص بنشينند. «سينما درمانی» به ما اجازه می دهد تا از تاثير تخيل ، ادبيات ، موسيقی ، و غيره ء موجود در فيلم ها بر روان مان در جهت تعميق بينش و بصيرت ، دريافت الهام و سرمشق ، تخليه و نمودبخشی به احساسات ، رفع نگرانی ها ، و تغيير در طبع سود جوييم .

«سينما درمانی» (سينما تراپی) بعنوان بخشی از «روان درمانی» (Psychotherapy) ، شيوه ای جديد و ابتکاری متکی بر اصول درمانی متداول و رايج روانی است . حتی در بيرون مطب پزشک معالج نيز با پيروی از دستورالعمل های ويژه در انتخاب عامدانه ء فيلم ها و نحوه ء تماشای آنها می توان باعث تسلی و رشد شخصيت و روان گرديد . البته در زمان مواجهه با مشکلات روانی حاد و مزمن اين شيوه بايد حتما" بر بستری از دستورالعمل ها و روش های «روان درمانی» مورد استفاده قرار گيرد .

طراح و بانی اصلی اين شيوه دکتر بريژيت وُِلز (Birgit Wolz, Ph.D., MFT) است . او از سال ۱۹۹۱ بعنوان پزشک «روان درمان» ، «هيپنوتيزم درمان» ، و «مشاور افسردگی» ِ افراد مجرد يا زوج های متاهل مشغول به کار است . محل کار او اوکلند کاليفرنيا است.

اخيرا" وی مبادرت به تشکيل گروه های «سينما درمانی» برای بهبود روحی و شخصيتی اعضای اين گروه ها نموده است . روال نمادين و کنايی حاصل از نمايش تدريجی فيلم ها در ترکيب با تبادلات متعاقب حسی-عاطفی بين اعضای گروه ها به ايشان در مواجهه با تغييرات زندگی کمک می کند .

درباره ء شيوه ء درمان و نمونه هايی از کارهای دکتر وُلز می توانيد به سايت www.bwolz.com مراجعه و در صورت نياز با ايميل bwolz@earthlink.net مکاتبه کنيد.


چرا «سينما درمانی» کارآيی دارد ؟

فيلم نيز نظير : داستان ، اسطوره ، لطيفه ، افسانه ، يا حتی "رويا" اثری است که می توان در درمان از آن استفاده کرد . اثر ادراکی «سينما درمانی» از طريق تئوری های جديد آموزش و خلاقيت که برای انسان ۷ "شعور" قائل اند ، کاملا قابل توجيه می باشد . هر چه بيشتر بر اين "شعور"ها دست يابيم ، سريعتر خواهيم آموخت زيرا اين "شعور"ها شيوه های گوناگونی را برای پردازش اطلاعات به کار می گيرند. تماشای فيلم می تواند هر ۷ گونه ء "شعور" * را فعال سازد : "شعور منطقی-استدلالی" (طرح داستان) ، "شعور زبانی" (ديالوگها) ، "شعور فاصله گذاری بصری" (تصاوير، رنگها، نمادها) ، "شعور موسيقايی" (اصوات و موسيقی) ، "شعور بين ِفردی" (داستانگويی) ، "شعور کينـِستتيک" (حرکت) ، و "شعور اينترا سايکيک" (هدايت ضمنی) .

داستانهای اسطوره ای موقعيت و هدف بشر در کائنات را بيان می دارند. بسياری از فيلم ها حاوی پيامی اسطوره ای در متن هستند که ما را بياد علت و واقعيت وجودی مان می اندازد .

اصطلاح "استخراج طلا"ی فيلم ها به مفهوم کشف بهترين صفات وجود ما از طريق درک چگونگی برجسته بينی اين صفات در قهرمانان و ستارگان فيلمها است . تشخيص هويت يک کاراکتر می تواند در گسترش قدرت های درونی به ما کمک کند . در ضمن آنکه مايه های درونی فراموش شده شخصيت مان را بياد می آوريم ، بر نحوه ء صحيح به کارگيری آن مايه ها نيز وقوف می يابيم.

«سينما درمانی» درست مثل "رويا" ، ما را قادر می سازد تا وقوف بيشتری نسبت به لايه های عميقتر ضمير ناخودآگاه خود يافته و از اين طريق به ابعاد جديدی از شخصيت و رفتار در کنار درمان و يکپارچه سازی "خود" خويشتن دست يابيم .

اين تاثير درونی شکلی از "معجزات عصرجديد" تلقی می شود ، تاثيری که ضمن رهيافت به اعماق روح و روان ما ، آگاهی جديدی در ذهن مان را شکل می بخشد. مطالعه ء نماد و معانی عميق فيلمها ، درست مشابه آنچه که در شعر ، موسيقی ، و ادبيات با آن برخورد داريم ، ما را قادر به تکامل احساسات و درک شهودی و منطقی خود نموده و از اين طريق امتزاج و اعتلای پردازش های عام و خاص ذهن مان را موجب می گردد .

درک واکنش نسبت به شخصيت هايی که متفاوت يا غيرمشابه ما هستند می تواند منجر به کشف "سايه" ء روح مان يا "خود" واقعی مان يا نهايتا "توان های بالقوه" مان گردد .

از آنجا که "مشاهدات" مي توانند ما را به بازگشت به عقب و تصحيح اعمال وادار سازند ، تصوير بزرگتر به وضوح برای اين تصحيحات مفيدتر است . اين روش ِتماشای فيلمهای سينمايی ، در "بزرگترين فيلم زندگی ما" برای درک عميقتر خودمان و ديگران به ما کمک می کند . از اين طريق مهارتی را در خود پرورش می دهيم تا به کمک آن خود و جهان پيرامون مان را واضح تر ببينيم - با حداقل کاربرد ِفيلترهای معمول تعصب ، پيش داوری ، و احساسات مان .

راهنمايی هايی برای انتخاب فيلم

خنده خود دارويی شفابخش است

خنده می تواند نسبت به مشکلات فاصله ايجاد کند و نوعی احساس خوشی را باعث شود : تحقيقات علمی ثابت کرده است که خنده می تواند منجر به ازدياد فعاليت سيستم دفاعی بدن (سلول های T ، ايمنوگلوبولين های A و G ، اينترفرون گاما ، و گلبولهای سفيد) گردد . خنده ضمنا" موجب کاهش هورمونهای استرس زای بدن (که موجب تنگ شدن سرخرگها شده) و فعاليتهای هورمونی (هورمونهای اپینفرين و دوپامين) می گردد .

اگر از چيزی آزار می بينيد و می خواهيد اندکی هم که شده از مشکلات فاصله بگيريد ، يک فيلم کمدی برای شما بسيار مفيد است . اين فرار از مشکلات نيست . ممکنست از اين طريق بتوانيد با درگيری های عاطفی و حسی کمتری به راه حل مشکل دست يابيد . اگر از پيش احساس خوبی داشته و مايل به تقويت حس خوشی خود باشيد ، فيلمی را که شما را می خنداند ببينيد .

حال بايد ديد فيلمی که شما را بر اساس سليقه ، شخصيت ، و موقعيت زندگی تان می خنداند کدامست .

گريه برای آرامش درون

تحقيقات نشان داده که چرا پس از گريه احساس آرامش می کنيم . محققان ترشح دو محرک عصبی بسيار مهم در زمان ترشح اشک را يافته اند که استرس های عصبی را تخليه می نمايند . "لوسین- انکِفالین" يکی از مسکن های طبيعی مغز در رابطه با تسکين درد است ، و "پرولاکتین" هم توسط غده ء هيپوفيز در واکنش به استرس ترشح می شود . عواطف بروز داده نشده و بسته ممکنست به ناهنجاری هايی همچون : زخم معده ، کوليت روده ، و ساير بيماری های مربوط به استرس منجر شوند .

برخی اوقات به در گيری هايی در زندگی نظير شکست يا نااميدی بر می خوريم که اشک (که می دانيم تسلی بخش است) ، برای غلبه بر آنها ياری مان نمی کند . در چنين اوقاتی يک فيلم ملودرام يا هر گونه ء ديگری که شما را بگرياند ، تسلای لازمه ء احساسات شما را فراهم می سازد . اين گريه روحيه شما را در وقت بهتر کرده و در را بر روی چشم اندازهای جديد زندگی می گشايد . پروسه ء تسکين شما ممکنست از اين طريق آغاز گردد.

بدست آوردن اميد و شهامت

هيچ فيلمی به تنهايی نمی تواند جهان بينی منفی کسی را دگرگون سازد ، اما اگر موقتا" احساس بی پناهی و عدم شهامت می کنيد فيلمهايی که با نااميدی آغاز شده و به پيروزی و موفقيت منجر می شوند می توانند برای شما اميدبخش باشند. اگر شخصيتهايی را ببينيد که در دام شرايط اسيرند ، و در عين برداشتن گامهای سست بسوی آزادی و موفقيت در نااميدی هايشان شريک شويد ، احتمال دارد تا دليلی برای خوش بينی نسبت به موقعيت خودتان بيابيد ، بدين ترتيب شهامت لازم برای انجام آنچه که برای تغيير شرايط تان ضروريست را بدست خواهيد آورد .

به سوال کشيدن منفی بافی های شما و بازيافت مجدد توانايی هايتان

پاره ای اوقات ممکنست نسبت به خود نگرشی منفی داشته باشيد . در اين اوقات بر توانايی های خود وقوف نداشته و نمی توانيد راههای دستيابی به آنها را پيدا کنيد و نياز به کمک برای به يادآوری تواناييهای فراموش شده و بحساب نيامده خود داشته و بايد از نحوه ء بکارگيری و فعال نمودن آن تواناييها آگاه شويد . برای اين منظور ذهن خود را متوجه شناخت شخصيت فيلمهايی نماييد که زير و زبر شخصيت خود را می شناسند ، و به شيوه ای که در اکثر فيلمهايشان بکار می بندند توجه کنيد . آيا از طريق مهارت هايی که شما هم اتفاقا" در خود سراغ داريد ، موفق به کشف راه حلی برای مشکلاتشان شده اند ؟ برخی از اين مهارت ها به شکلی آشنا و مشابه آنچه هستند که شما هم داشته ايد . ممکنست همين تشخيص تغييری در ديدگاه شما ايجاد نمايد .

از خود بپرسيد : آيا مهارتهايی را که با بعضی از شخصيت فيلمها بصورت مشترک در خود سراغ دارم ، بحساب آورده ام ؟ اين تواناييها را بر روی صفحه ء کاغذی فهرست کنيد و در محلی از خانه که جلوی چشم تان باشد قرار دهيد .

ارتباط هايتان را بهبود بخشيد

ارتباط شما با شريک ، دوست ، يا همکارانتان ممکنست به دليل عدم آشنايی منظور موردنظر شما برای او دچار اشکال باشد . بعضی فيلمها نشان می دهند که چطور ارتباطی در مسير غلط می افتد . می توانيد از آنها بياموزيد ، همچنين از فيلمهايی که ارتباط گيری های خوب را به نمايش می گذارند . می توانيد بهمراه دوست يا شريکتان فيلمی را ببينيد . فيلمی مناسب اين منظور را انتخاب کنيد . فيلم می تواند تفاهم مشترک بين شما را از طريق کاربرد تصاويری حاضر و آماده فراهم سازد . با تماشای فيلم بهمراه هم و توضيح شما به دوست يا شريکتان درباره ء آنکه چرا آن فيلم بخصوص را برگزيده ايد ، احتمالا" وارد گفتگوی ثمربخش تری خواهيد شد . فيلم در اينجا نقش پديده ای را بازی می کند که احساسات و عقايدی را که در بيان و ارائه شان مشکل داشته ايد ، صحيح تر و درست تر مطرح ساخته و به صورت کلام درمی آورد .

راهنمايی هايی برای نحوه ء تماشای فيلم

در آمادگی برای هر جلسه تماشای فيلم ، نخست بايد راحت نشست . بگذاريد توجهتان بی هيچ تلاشی و بدون کوچکترين فشاری از نظر بدنی و تنفسی معطوف به فيلم شود. به نحوی بنشينيد که دَم و بازدَم راحتی داشته باشيد. بهر عضو از بدنتان که دچار فشردگی يا کشش است توجه کنيد. ضمن تنفس حواستان را بر اين نقاط متمرکز کنيد و فشار و تنش اين اعضا را کاهش دهيد. برای اين کاهش فشار چنان تنفس کنيد که گويی دم خود را به اين نقاط بدنتان می فرستيد. بازدم خود را با فشار بيرون ندهيد.

توجه مختصر شما کمک می کند تا با حواس جمع تر و متعادلتری به تماشا بنشينيد ، چه اگر در اين حالت تنفس نامتعادلی داشته باشيد ، مشکل خودبخود حل خواهد شد. ضمن تماشا هم هرگونه نقد و تفسير را به کنار نهاده و از قضاوت و نگرانی در اين مورد آگاهانه پرهيز کنيد .

بمحض اينکه آرام گرفتيد و متمرکز شديد ، تماشای فيلم را آغاز کنيد . زمانی از اين کار بهره ء بيشتری می بريد که تمام توجه خود را معطوف به داستان و خودتان کنيد. ضمن تماشا ، توجه عميق خود را معطوف به بدن تان سازيد . اين بدان معناست که نسبت به تمام وجودتان آگاهی پيدا می کنيد : سر ، قلب ، شکم ، و غيره . هر از گاهی نيز به نحوه ء تنفس خود توجه کنيد . ببينيد چگونه تصاوير ، ايده ها ، گفتگوها ، و شخصيت های فيلم بر نحوه ء تنفستان اثر می گذارند . ضمن تماشا هيچ چيز را تحليل نکنيد . تمام ذهن تان را فقط متوجه نکات بالا سازيد.

پس از تماشاي فيلم روی موارد زير بررسی کنيد :

آيا ضمن فيلم نحوه ء تنفس تان تغيير کرد ؟ آيا اين به معنی آن بوده که چيزی تعادل حسی شما را بر هم زده ؟ من حيث المجموع چه چيزی در فيلم بر شما تاثير گذارده که در زندگی روزمره نيز بر تعادل حسی شما موثر است ؟

از خود بپرسيد : اگر چيزی که در فيلم شما را تحت تاثير قرار داده (مثبت يا منفی) ، جزئی از يک رويای شما بود ، چگونه تعبيری بعنوان يک سمبل از آن می داشتيد ؟

ببينيد چه چيزی را در فيلم دوست داشته ايد يا دوست نداشته ايد يا از آن متنفر شده ايد . چه شخصيتها يا اعمالی برايتان جذاب يا دافع بوده است ؟ آيا يک يا چند شخصيت فيلم از لحاظ کارآکتر آشنا بنظرتان نرسيده است ؟

آيا يک يا چند کاراکتر فيلم آنقدر برايتان جذاب بوده اند که بعنوان مدل علاقمند به تقليد از آنها باشيد ؟ آيا قدرت يا تواناييهای خاصی از خود بروز داده اند که شما هم مايل به بروز آنها باشيد ؟

آيا بخشی از فيلم بوده که تماشای آن برايتان سخت باشد ؟ آيا آن بخش چيزی است که با آن مخالفيد ("سايه") ؟ روشن سازی جوانب ممانعت شده ء روح ما می تواند موجب آزادی تواناييهای مثبت ما شده و "خود" قدرتمند ما را جلوه گر سازد .

آيا ضمن تماشای فيلم چيزی که شعور درونی يا "خودِ" توانايتان را به شما معرفی کند يافته ايد ؟

نوشتن پاسخ ها کمک بيشتری خواهد کرد .

اگر برخی از راهنماييهای فوق مفيد واقع شد ، بهترست نه فقط ضمن برخورد با "نوار زندگی" (فيلم) که در "زندگی واقعی" نيز آنها را به کار گيريد ، زيرا قرار است که اين جزئيات از شما مشاهده گر موفقتری بسازند .

ادامه دارد ...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توضيحات :

* بخش هايی از مطالب بالا بر اساس مطالب کتاب "قدرت واقعی و رشد روانی از طريق فيلم" نوشته ء مارشا سينه تار (۱۹۹۳) . Ligouri, MO: Triumph Books می باشد .

* Seven Intelligences : The Logical / The Linguistic / The Visual-spatial / The Musical / The Interpersonal / The Kinesthetic / The Intra-psychic .

  [ ۱۲:۰۵ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


شنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۲


 


"عروس خوش قدم"


كاظم راست گفتار


مشخصات فيلم


يك كمدی خوب و خوش ساخت با يكى دو گاف كوچك ، از معدود كمدی های خوب سينمای ايران است . كاظم راست گفتار تحصيل كرده سينما و صاحب تجربه در فيلمهای صنعتی و تبليغاتی است . او  فيلم خود را در ژانر كمدی قرار نداده و آنرا از گونه من درآوردی و متعلق به سينمای هجو می داند.


فيلم به عنوان برداشتی آزاد از فيلم "چه راهی برای رفتن" ﴿What a Way to Go﴾ ساخته جی لی تامپسون از تم داستانی ای پرداخته برای سينمای كمدی استفاده كرده و در اقتباس و ايرانی كردن مضمون كاملا موفق است . "عروس خوش قدم" علاوه بر كار با كمدی داستانی ﴿نه بصورت كمدی لفظي﴾ در قالب كمدی موقعيت از مينياتورهای كميك در پس زمينه و محتوا استفاده كاربردی شايانی دارد ، به كاريكاتور گنگستريزم در مواجهه شوهر اول ﴿امين حيايي﴾ با دار و دسته "اينجانب" ﴿پارسا پيروزفر﴾ توجه كنيد و كاربرد لفظ "قانونی" و نهايتا ارجاع مضمون آن به "قانون پائولوف" ، كاربرد مليح موسيقی هندی در مواجهه فرهاد و دنيا و روايت داستان او در پايان فصل مطب روانكاوی ، و تغيير نام پزشك روانكاو بعد از ضربه سپر ماشين "دنيا" به پايه تابلوی مطب را هم اضافه كنيد. ترانه ء پايانی فيلم هم در نوع خود بی نظير است .


قبل از پرداختن به جزئيات بيشتر لازم است تا خود فيلم را ببينيد . "عروس خوش قدم" يك كمدی ناب و خوش دست ، يك فيلم مفرح و يك اثر سينمايی موفق ايرانی است . تماشای آن را از دست ندهيد .


حاشيه :


- فيلم را در سينما پايتخت ديدم . فضای ساده و سالم . شيوه سينماداری و مديريت متفاوت و صميمی ، سيستم نمايش خوب از نظر صدا و تصوير ... و از همه مهمتر سيستم تهويه مطبوع خوب سالن نمايش در اين گرمای غيرمعمول تهران ﴿حتی در بعدازظهر﴾ بسيار چشمگير است .


- در خصوص نسخه مبنای اقتباس يعنی "چه راهی برای رفتن" جی لی تامپسون بدنيست بدانيد كه كاراكتر دنيا مظاهری را شرلی مك لين و نقش شوهران را پل نيومن ، رابرت ميچم ، و دين مارتين بازی كرده بودند . از ديگر بازيگران آن فيلم نيز ميتوان به جين كلی و ديك وان ديك اشاره كرد . چه معركه ای بوده آن فيلم !

  [ ۸:۲۳ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۲

برنامه معاونت سينمايی جديد وزارت ارشاد و بوی مديريت عملگرا


محمدمهدی حيدريان معاونت جديد سينمايی و صوتی تصويری وزارت ارشاد برنامه های خود را حول محورهای زير برای اعتلای سينمای در حال ركود ايران ظرف ۳ تا ۵ سال آينده اعلام كرده است .


رئوس برنامه های وی تلاش برای خروج از ركود از طريق افزايش تعداد توليدات سينمايی ﴿ارتقاء كمی﴾ ، كثرت بخشيدن به ژانرهای كاربردی در ساخت آثار مزبور جهت به سينما كشاندن مردم﴿ارتقاء كيفى﴾ ، افزايش تعداد سالنهای نمايش كه بخصوص در ماههای اخير روز به روز در حال تحليل رفتند ، و همچنين جهانی كردن سينمای ايران و فراهم آوری امكان عرضه آثار آن در بازارهای جهانی ، علاوه بر داخل مى باشد . نامبرده قبلا" با تعطيل نمايش فيلمهای خارجی در دوران تصدی سمت قبلی اش ، شرايط اعتلای كيفی فيلمهای ايرانی را بخوبی فراهم آورد ، چه بسا بتوان امكان عرضه بهترين آثار دوران كار بسياری از سينماگران ايرانی را مديون همين تز كاری او دانست .


با توجه به تواناييهای فردی وی و استفاده از نمايش فيلمهای خارجی برای رونق سينماداری حال حاضر كشور توسط او ، كه عملا" رفتاری متفاوت با تز قبلی وی را نشان می دهد و تامل چه بسا زيادش در ارائه برنامه ﴿كه اخيرا" انجام شد﴾ از زمان انتصاب به اين سمت ، بنظر می رسد شايد از معدود دفعاتی باشد كه سينمای ايران  می رود تا مديريتی برنامه ريز و عملگرا را تجربه كند . اميدوارم حيدريان در پيشبرد و اعتلای سينمای ايران همانگونه كه بر پيشانی برنامه اش عنوان كرده ، موفق باشد .

  [ ۸:۴۸ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


دوشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۲


«اژدهای سرخ»


Red Drogon - 2002
Brett Ratner



امان از پست مدرنيسم !



همين الان از پای تماشای «اژدهای سرخ» برخاسته ام ، چرا اين همه دير ؟ بماند . ولی علت نوشتن راجع به آن بخصوص اينگونه ، پارادوکسی است که ذهنم را اشغال کرده : بله داستان فيلم متاسفانه بسيار درخشان است !!!

شايد «اژدهای سرخ» پس از «بيگانه ها» ی جيمز کامرون جذاب ترين دنباله ای باشد که برای فيلم پرفروشی ساخته شده است ، حداقل در حال حاضر که چيز ديگری به ذهنم خطور نمی کند . بله ، «اژدها...» از فيلمنامه ء تريلر- روانشناسانه ء بسيار درخشانی برخوردارست که با کهکشانی از بازيگران درخشان سينما مضمونی مهوع و چندش آور را تصوير می کند . آنتونی هاپکينز ، آدوارد نورتون ، رالف فاينس ، هاروی کيتل ، و اميلی واتسون در اجرای نقش گردبادی اعصاب خردکن و دلپذير را به نمايش می گذارند .

و اما مضمون فيلم ، همانکه تاسف آور است ...

قالب و سبک ادبيات روايی چنين فيلمنامه هايی را احتمالا بايد به پست مدرنيسم نسبت داد ، همان سبکی که گويا فعلا فقط بصورت تئوريک قابل بررسی است و نمی توان آنرا بصورت قالب و فرمول خاص به يک اثر (هنری) اطلاق کرد. همانکه تضادها و تناقضات را توامان در معرض ديد قرار می دهد ... همانکه که شما را به ستايش هوش و ذکاوت يک آدمخوار وا می دارد . همانکه قتل را به قياس بلايای طبيعی (باعث مرگ خبرنگار شدن ويل و مقايسه آن با عامليت مرگ فروريختن سقف يک کليسا توسط دکتر لکتر) می برد و شبهه ء موجه بودن آنرا می آفريند.

در حسن ذکاوت و کاربرد شعور و دريافت ظرايف شکی نيست ، ولی اين چه زيبايی و لذتی است که از تماشای چنين آثاری عايد می شود . اگر لذت ببريم سايکيک هستيم ، اگر نبريم بی تفاوت و ... براستی بر "دی" (اژدهای سرخ - رالف فاينس) بايد دل سوخت يا از او متنفر شد ؟! از شليک مکرر بسوی او بايد خشنود بود يا بايد اعدام او را محکوم کرد؟ آيا لکتر (هاپکينز) باهوشتر است يا ويل(نورتون) ؟ نيمه مرده بودن ويل علامت خودستيزی جامعه ايست که او در آن زندگی می کند ؟ يا اين فقط شبهه ء لکتر است ؟

بهرحال عليرغم اشمئزاز حاصل از اينگونه داستانها از سر انصاف هم که شده ورای بازيهای ديدنی خصوصا نورتون و فاينس ، داستان فيلمنامه ء پر رمز و راز و تعليقی و روانکاوانه ء فيلم را بايد ستود . داستانی که هم بنيه و مايه ء کافی دارد و هم ساختار روايی سرراستی برای تماشاگر عام و فروش تجاری . اين قسمت عليرغم ضعف و بدی قسمت دوم سکوت بره ها ، بسيار خوش ساخت و پرداخت از کار درآمده و تنها اشکال داستانی آن رو بودن گره ء دراماتيک مرکزی و تاحدودی هم نعل به نعل پيش رفتن بر بستر داستان قسمت اول است .

اژدها يک مزيت برتر هم نسبت به لکتر دارد ، او بخشی از انسانيتش را بهرحال حفظ کرده و آن انس گرفتن به ربا (اميلی واتسون) نابيناست . در حاليکه لکتر خودشيفته فقط و فقط متعقل است و طلبکار اجتماع ، حداقل يک گام مثبت در مخالفت با کليشه های متداول اين ژانر .

و يک نکته ء مربوط و نه چندان مربوط ! : لالو شيفرين را هم در نقش رهبر ارکستر فصل افتتاحيه ء فيلم می بينيم . موسيقی متن فيلم «اژدها وارد می شود» او را بياد داريد ؟ البته وجه اشتراک اين دو فيلم شايد فقط لالو شيفرين باشد و «اژدها» ! نکته پست مدرن نيست ؟!!

  [ ۲:۰۴ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


جمعه، تیر ۲۰، ۱۳۸۲


LXG


امروز ﴿جمعه ۲۰ تير ۱۳۸۲ مصادف با ۱۱ جولاى ۲۰۰۳﴾ آلن كواترمان با كاپيتان نمو ، مينا هاركر خون آشام ، مرد نامرئى ، دوريان گرى ابدى ، تام ساير جاسوس ، و دكتر جكيل و مسترهايد دو شخصيتى در سالهاى دوران گوتيك ويكتوريايى قرار ملاقات دارند ! قرار است همه با هم روى پرده بروند !! تا مانع "شبح" ديوانه شوند و نگذارند كه با تكنولوژى مخربش جهان را نابود كند !!!

بله شون كانرى ﴿در نقش آلن كواترمان﴾ همراه نصرالدين شاه ﴿كاپيتان نمو﴾ ، پتا ويلسون ﴿ميناهاركر﴾ ، توني كوران﴿مرد نامرئى﴾ ، استوارت تاونسند﴿دوريان گرى﴾ ، شين وست ﴿تام ساير﴾ ، و جيسون فلمينگ ﴿دكتر جكيل و مسترهايد﴾ بهمراه عده ء بسيار ديگری می آيند . اين گروه غيرعادى از قهرمانان خيالى هم عصر با رهبرى شكارچى قديمى قصد دارند تا مانع تخريب جهان گردند ، البته اين بار به زعامت دولت بريتانيا . همگى در "اتحاديه نجباى غيرعادى" ﴿The League of Extraordinary Gentlemen﴾ جمع شده اند. فيلم از ماه ديگر بتدريج بر پرده ء سينماهای ساير کشورهای جهان روی پرده خواهد رفت . حضور شون کانری ، تيزرهای سينمايی و فلش سايت رسمی اينترنتی فيلم که حکايت از فيلمی بسيار جذاب دارند .

  [ ۱۱:۱۱ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


سه‌شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۲


 


لاله و لادن درگذشتند

بسيار متاسفم . روانشان شاد باد . لاله و لادن هاى زنده را دريابيم .


  [ ۹:۲۱ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


دوشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۲


T3 : يک ماشين ۷۲ و نيم ميليون دلاری فرد ِاعلاء


بعداز ۱۲ سال غیبت (از نمایش ۱۹۹۱ "ترمیناتور2" تابحال) سایبرگ ماریوکازار و اندرو واینا دوباره به زمان حال بازگشت و ظرف 3 روز اول نمایش 44 میلیون دلار و در آخر هفته ء اول نمایش 5/72 میلیون دلار فروخت !

به اين ترتيب T3 به رتبه ء چهارم پرفروشترین افتتاحیه ها در تاریخ سينمای هالیوود دست یافت. به گفته جاناتان ماستو کارگردان فيلم : "با توجه به درجه نمايشی R فيلم ، اين فروش افتتاحيه بالاترين رتبه در تاريخ اين درجه فيلمها است ، ضمن آنکه از رکورد فروش افتتاحيه ء ترميناتورهای قبلی (T2 حدود ۸/۳۱ ميليون دلار) هم بيشتر است". اين ميزان فروش و وضعيت جدول پرفروشهای پايان اين هفته هم برای فيلم و هم برای آرنولد شوارزنگر که می رفت تا به ستارگان فرود آمده ء هاليوود ملحق شود ، بسيار خوشايند است.

T3 در هفته گذشته بهمراه "Legally Blonde 2: Red, White & Blonde" روِی پرده رفت . از اين بين T3 با فروش افتتاحيه ء ۴۴ ميليون دلاری و با اختلافی حدود دوبرابر نسبت به فيلم دوم در رتبه ء اول و "قانونا بلوند2- ..." در رتبه ء دوم ايستادند و بقيه ء فيلمهای جدول را با فروشهايی بسيار متفاوت نسبت به خود ، پس راندند.

باتوجه به عدم در راه بودن فيلم بخصوصی بجز "اتحاديه ء نُجَبای غيرعادی" با بازی شون کانری برای اکران بنظر نمی رسد ، موفقيت فيلمهای فعلی چندان در خطر باشد. حال بايد ديد کدام فيلم از لحاظ جذابيت قدرت بالا کشيدن خود در جدول حداقل ۲ تا ۳ هفته ء آتی را دارد.

  [ ۶:۲۳ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۲


"بروس قادر مطلق"


Bruce Almighty - 2003


با حدود ۲۲۲ ميليون دلار فروش پس از ۶ هفته و حضور بر پرده ۲۶۵۱ سالن سينما در امريكا ، جيم كرى بازگشت خود به اوج را جشن مى گيرد. او كه پس از "مرد كابلى" و حتى "ايس ونچورا - وقتى طبيعت فرامى خواند" ﴿ايس ونچوراى۲﴾ بخاطر شخصيت يكنواخت و كليشه اى بازى ها از كانون توجه علاقمندان كمدى خارج شده بود و حتى تغيير رويه در انتخاب نقش ﴿"ماژستيك"﴾ نيز تغييرى در اوضاع كاريش ايجاد نكرده بود ، با داستان كميك و غيرعادى استيون كورن ، مارك و مايكل اوكيف ، و استيو اوده كرك به كارگردانى تام شادياك از بيست و سوم مى ۲۰۰۳ دوباره پرده های اکران را فتح کرده است. فيلم پس از ۶ هفته در رده پنجم جدول پرفروش ها قرار دارد.


در "بروس قادر مطلق" ، بروس نولان يك گزارشگر انساندوست نيويوركى است كه عليرغم عشق معشوقش گريس ﴿جنيفر انيستون﴾ و شهرت كارى از همه چيز زندگى ناراضى است . در پايان بدترين روز زندگيش بر خداوند مى آشوبد و با خشم و استهزا نسبت به او سخن مى گويد ... و خداوند پاسخ مى گويد : مورگان فريمن را از جانب خود و در هيئت يك انسان نزد او می فرستد و از تمامی انواع قدرتهایش به او ارزانی می دارد.


حالا خداوند هم از بروس چيزى مى خواهد : او بايد بزرگترين كار زندگيش را برگزيده و ببيند آيا با اين تواناييها مى تواند آنرا بهتر از قبل انجام دهد ؟!!

بله ... حق با شماست ، داستان واقعا" خارق العاده است و جاى كار ﴿بخصوص﴾ كمدى بالايى دارد . بايد ديد سازندگان با تواناييهاى بروس اين فيلم را چقدر بهتر از نمونه هاى قبل ساخته اند ؟ اقبال تماشاگران آنسوى آب از فيلم كه حاكى از موفقيت سازندگان است .


  [ ۸:۳۶ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


چهارشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۲

وجه تشابه


"مالنا" ، "برادرى گرگ" ، "اشكهاى خورشيد" ، "The Matrix: Reloaded" ، و "بازگشت ناپذير" عليرغم تمام تفاوتها و عدم تجانس يك وجه اشتراك زيبا دارند !

او متولد ۳۰ سپتامبر ۱۹۶۸ روستاى كوچكى در ايتاليا به نام "چيتا د كاستلو" است و فرزند مالك يك شركت حمل و نقل است. در ۱۸ سالگى براى تحصيل حقوق وارد دانشگاه پروجيا شد و به  عنوان مدل به نمايش لباس پرداخت ، دو سال بعد از دانشگاه اخراج شده و در ميلان مقيم شد و با مجله Elite بعنوان مدل قرارداد بست و همچنان در نمايش لباسهاى مد روز بعنوان مدل فعاليت كرد. كمى بعدتر چهره تبليغاتى واحدهاى بين المللى نظير Dolce & Gabbana شد و با شركت در كلاسهاى بازيگرى نخستين بار در فيلم تلويزيونى Vita Coi Figli [Life With the Sons] در سال ۱۹۹۰ ظاهر شد.


او بعد چند حضور در فيلمهاى ايتاليايى براى نخستين بار بهمراه كيانو ريوز و وينونا رايدر بعنوان يكى از عروسان دراكولا ﴿گرى اولدمن﴾ در "دراكولاى برام استوكر"  ﴿Bram Stoker's Dracula﴾ فرانسيس فورد كاپولا ﴿۱۹۹۲﴾ ظاهر شد. بعد از آن بدفعات به ايتاليا بازگشته و در مجموعه فيلمهاى "قهرمانان"﴿The Heroes) سال ۱۹۹۴ و فيلم مخصوص كودكانى با عنوان "گلوله برفی" ﴿۱۹۹۵﴾ ظاهر شد. به مرور زمان و به موازات افول صنعت سينما در ايتاليا دامنه فعاليتهاى سينمايى او در خارج از كشور گسترش يافت. وى ابتدا در مقابل بن كينگزلى و دومينيك ساندا در فيلم تلويزيونى "جوزف" ﴿۱۹۹۵﴾ ظاهر شد و بعدتر به سينماى فرانسه نيز راه يافت. او نخستين موفقيت خود در سينماى فرانسه را در سال ۱۹۹۶ با رومانس "آپارتمان" (The Apartment) بدست آورد. او براى نقشى كه در كنار وينسنت كسل ﴿Vincent Cassel﴾ بازى كرد كانديد سزار شد و چند سال بعد با او ازدواج كرد. اين دو چند فيلم هم با هم بازى كرده اند.


او در سال ۲۰۰۰  دوباره به هاليوود بازگشت تا در فيلم "مظنون" ﴿Under Suspicion﴾ با جين هاكمن بازى كند ، استيفن هاپكينز طى پروازى فيلم "آپارتمان" او را ديده بود و وى را براى ايفاى اين نقش برگزيده بود. در همان سال نقش اصلى بى نظير و استثنايى "مالنا" را در فيلم كارگردان معتبر جيوزپه تورناتوره ﴿Giuseppe Tornatore﴾ بدست آورد. در اين فيلم مونيكا بلوچى نقش عروس زيبا و جوان و بشدت جذاب در يك دهكده سيسيلى را كه شوهرش ﴿در زمان جنگ جهانى دوم﴾ به جبهه رفته  بازى كرد. او در عين تلاش براى حفظ شرافتش از طرفى با مردان دهكده و از طرف و به نوعى ديگر با زنان آنجا درگير مى شود. بعد از "مالنا" بلوچى موفقيت خود را در "برادرى گرگ"  (Brotherhood of the Wolf) كريستوفر گانز تكرار كرد. او در اين فيلم از جانب اتحاديه فيلمسازان فيلمهاى علمى - تخيلى ، فانتزى ، و ترسناك امريكا كانديد بهترين هنرپيشه زن نقش دوم شد.


پس از آن در نقش ملكه نيل در فيلم "آستريكس و اوبليكس : ماموريت كلئوپاترا" بازى كرد. در سال ۲۰۰۱  هم به همبازى فيلم "دراكولاى برام استوكر"ش ﴿كيانو ريوز﴾ براى بازى در دو قسمت دنباله "ماتريكس" با نامهاى "The Matrix Reloaded" و "The Matrix Revolutions " پيوست. در سال ۲۰۰۲ در "بازگشت ناپذير" ﴿Irreversible﴾ گاسپر نـوه ﴿Gaspar Noe﴾ بازى كرد ، بسيارى اين فيلم را نپسنديده و آنرا اثرى ساديك و زياده از حد خشن دانستند. در "بازگشت ناپذير" او در نقش آلكس بازى مى كند كه پس از دعوا با دوست پسرش در يك پارتى تنها به خانه بازمى گردد ، او در تاريكى شب به خانه نمى رسد و مورد تجاوز  قرار مى گيرد . ماركوس و دوست ديگرش پير تصميم مى گيرند تا عدالت را در حق متجاوز خود به دست گيرند. پس از آن بروس ويليس شخصا" او را براى بازى در نقش دكترى انساندوست در فيلم "نجات دشمن" كه با نام "اشكهاى خورشيد" ﴿Tears of the Sun به كارگردانى آنتوان فوكا ﴿سازنده "روز تمرين"﴾ انتخاب كرد. نقشى نه چندان خاص و نه اصلا" با ارزش .

  [ ۱۲:۳۵ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


سه‌شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۲

"فيل در تاريكى"


"فيل در تاريكى" بهرام صادقى را سالها پيش خبر داشتم كه نعمت حقيقى مى سازد . گويا در اواسط كار دچار مشكل سرمايه شد و كارش بارها ﴿شايد بدلايل ديگر هم﴾ به تعويق افتاد . بعدتر خبرى از آن نداشتم تا متوجه شدم اين تريلر تعليقى منحصر بفرد ايرانى و "كرگدن گلباد"ش روز جمعه ۱۳/۴/۱۳۸۲ ﴿سه روز ديگر﴾ حدود ساعت ۱۶ بعدازظهر از شبكه يك تلويزيون ايران پخش مى شود . تماشاى نتيجه ء كار كارگردانى اين فيلمبردار بزرگ و قديمى ايرانى مسلما" خالى از لطف نخواهد بود ، آنرا به شما توصيه مى كنم .

  [ ۱۱:۲۹ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب