... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۳


مارمولك در تهران بيداد می كند

نمايش موفقيت آميز و اعجاب آور "مارمولك" فيلم جديد كمال تبريزى در تهران و شهرهاى ديگر كشور ادامه دارد و اين در حالي است كه علاقمندان قادر به رزرو بليط از طريق تلفن سينماهاى نمايش دهنده نيستند .

  [ ۲:۲۰ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۳


آخرين خبر


پاشو پاشو پاشو گلدون و بيار
وقتشه سنبل بكاريم
اگه نوروزم نياد
با يه غزل عيد مياريم
نگو فروردين ما
چند سالی مونده تا بياد
عيد عاشق هر شبه
تقويم و ساعت نمی خواد
بی بهارم ميشه گاهی
خواب نرگس ببينيم
وقت و بی وقت تو خونه
سفره ی هفت سين بچينيم

پاشو پاشو پاشو گلدون و بيار
وقتشه سنبل بكاريم
اگه نوروزم نياد
با يه غزل عيد مياريم

سينی سبزه سرون گوشه ی انباره هنوز
رو سر انگشتای تو سوز خوش تار هنوز
يه سبد سلامتی هنوز تو گنجه ی تنه !
يه كتاب خورشيد هنوز تو بقچه ی دل منه !
من ديگه منتظره هيچ كسی نيستم كه بياد
دل من از آسمون معجزه اصلا نمی خواد
چشم به راه چه كسی نشستی پای پنجره ؟
دست بی منتتو پر از بهار منتظره ...

پاشو پاشو پاشو گلدون و بيار
وقتشه سنبل بكاريم
اگه نوروزم نياد
با يه غزل عيد مياريم

سينی سبزه سرون گوشه ی انباره هنوز
رو سر انگشتای تو سوز خوش تار هنوز
يه سبد سلامتی هنوز تو گنجه ی تنه !
يه كتاب خورشيد هنوز تو بقچه ی دل منه !
من ديگه منتظره هيچ كسی نيستم كه بياد
دل من از آسمون معجزه اصلا نمی خواد
چشم به راه چه كسی نشستی پای پنجره ؟
دست بی منتتو پر از بهار منتظره ...

پاشو پاشو پاشو گلدون و بيار
وقتشه سنبل بكاريم
اگه نوروزم نياد
با يه غزل عيد مياريم

پاشو پاشو
پاشو پاشو

جديدترين آلبوم گوگوش با عنوان "آخرين خبر" همين آغاز سال پخش شد . شعر بالا متن يكی از ترانه های اين آلبوم ِ جديد ِملكه موسيقی پاپ ايران است ، با نگاهى به اين شعر غنى و شعر ديگر ترانه هاى اين آلبوم كه دست كمى از اين يكى ندارند ، گويا [به جرات] يكى از بهترين آلبوم هاى موسيقى پاپ ايرانى اين چند دهه منتشر شده باشد.

  [ ۱۲:۲۷ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


جمعه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۳

Official Site

۲۱ گرم

21 grams - 2003

آلخاندرو گونزالس ايناريتو
مشخصات كامل فيلم

مى گويند هر آدمى در زمان مرگ ۲۱ گرم از وزنش كم مى شود ...

اين ۲۱ گرم وزن چيست ؟ وزن زندگى ؟!


تقريبا" همه مفهوم فلاش لايت را مى شناسيم ... نور برق آسا و زودگذر ، مثل فلاش عكاسى . لحظه اى صحنه و سوژه را روشن ساخته و تصويرى در حافظه دوربين نقش مى بندد . بعدها اين تصاوير در كنار هم خاطراتى را زنده مى كنند ، خاطراتى از لحظه هاى تلخ و شيرين كه در كنار هم مى توانند داستان هاى مختلفى را بسازند .

"۲۱ گرم" پازلى است از تصاوير متعدد ، همه پيرامون يك داستان و شاخه هاى فرعى آن . فريم هاى تصويرى متناوبى كه با زمانى شكسته به زير و رو كردن خاطرات و وقايع يك تصادف مى پردازند ، تصادفى كه با نمايش آخرين فريم ِ ماوقع ِ آن ديگر هيچكس را همچون گذشته اش باقى نگذارده و پيش چشمان شما تحولى و مستمر و تدريجى را در زندگى انسان هاى درگيرش ايجادكرده است . در پايان ديگر هيچ يك از شخصيت هاى اين ماجرا به هيچ وجه همچون گذشته نيستند . واقعيت خشن يك حادثه - عشق ، ايمان ، شهامت ، آرزو ، و گناهان آنها را به گونه اى غيرقابل بازگشت دستخوش تغيير ساخته است .

"۲۱ گرم" در آغاز با چهار فلاش لايت پل ريورز ﴿شون پن﴾ ، مايكل ﴿دنى هستون﴾ و دخترانش كتى ﴿كارلى ناهون﴾ و لورا ﴿كلر پاكيس﴾ ، كريستينا پك ﴿نائومى واتس﴾ ، و جك جردن ﴿بنيسيو دل تورو﴾ را معرفى مى كند . هر يك در موقعيتى متفاوت در زمان . زمان وقوع هر يك از اين صحنه ها را بعدتر در خواهيم يافت ... به تدريج و ضمن پيشرفت فيلم در مى يابيم كه پل ريورز رياضى دانى بوده دچار بيمارى لاعلاج قلبى و در انتظار پيوند قلب كه زندگى تُهى از عشقى را در كنار همسرش مرى ﴿شارلوت گينزبورگ﴾ مى گذراند ، كريستينا پك معتاد سابق كه دچار افسردگى است زندگى دلپذيرى در كنار همسرش مايكل و دو دخترشان دارد ، و جك جردن مجرمى است سابقه دار كه خود را به مسيح واگذارده و تحولى مذهبى در زندگيش ايجاد نموده است . همه چيز به روال معمول پيش مى رود تا تصادفى در پيچ يك چهارراه ... و گريزى ناخواسته و از سر هراس و ...


"۲۱ گرم" از سينماى امريكا ولى مكزيكى الاصل است . فيلم فيلمنامه خود را مديون گيلرمو آريه گا و كارگردانى خود را وامدار آلخاندرو گونزالس ايناريتو است . اين دو پس از كار درخشان و مشتركشان با نام "آمورس پروس" ﴿Amores Perros﴾ در سال ۲۰۰۰ به سينماى امريكا راه يافتند . "آمورس ..." نيز داستان تصادفى بود كه سه زندگى را به هم گره مى زد ، آنان كه فيلم را ديده اند مى دانند كه زيبايى فيلم تا چه حد بود . گويا جادوى ادبيات امريكاى لاتين كه قبلا" كتاب فروشى هاى دنيا را تسخير كرده ، از همه سو ، چه از مدخل امريكاى جنوبى ﴿كلمبيا ، برزيل ، مكزيك ، و ...﴾ و چه از مدخل اروپا ﴿اسپانيا و پرتغال﴾ ، قرار است پرده سينماها را نيز به تصرف درآورد . فيلم هاى سينماگران لاتين زبانى چون آلخاندرو آمنه بار ﴿ديگران ، چشمهايت را باز كن ، آسمان وانيلى﴾ و پدرو آلمودوار ﴿همه چيز درباره مادرم ، با او حرف بزن﴾ از اسپانيا ، گيلرمو دل تورو ﴿كرونوس ، ميميك ، ستون فقرات شيطان ، بليد ۲ ، پسر جهنمى﴾ ، روبرت رودريگز ﴿اِل مارياچى ، دسپرادو ، از غروب تا سپيده دم ، دانشكده ، سه گانه بچه هاى جاسوس ، روزى روزگارى در مكزيك﴾ و حالا آلخاندرو گونزالس ايناريتو ﴿آمورس پرروس ، مزدور : كاسه باروت ، ۲۱ گرم﴾ يكى يكى به فيلم كالت ﴿Cult﴾ هاى جهانى بدل شده و در سراسر دنيا تماشاگران خاص و پروپاقرصى براى خود به دست آورده اند و "۲۱ گرم" جديدترين آنهاست . شايد اين فيلم را بتوان سلفى بر "يادگار / خاطره" ﴿Memento﴾ ى كريستوفر نولان به حساب آورد ولى با اين وصف هم نوع ساختار آن بسيار خاص و منحصر بفرد است .

فيلم با شكستن مؤلفه دراماتيك روايت خود را آغاز مى كند ، بدون محور داستانى و با فلاش لايت . بارقه ايى از سكانس هاى مختلف به معرفى شخصيت ها پرداخته و پرواز كوچ مانند پرندگان آغاز راه را مى نمايد ، پروازى كه در پايان فيلم با فرود پرندگان به مقصد مى رسد ، كندن از نقطه اى معلق در زمان و مكان و فرود بر لحظه اى ديگر در جايى ديگر متفاوت با تمام آنچه كه در آغاز بود . اين گونه روايت داستان و پرداخت سينمايى فيلمنامه نويس و كارگردان را در كمتر آثارى شاهد بوده ايد . با تماشاى "۲۱ گرم" مى توان فهميد كه چگونه يك درام ساده ء انسانى مى تواند عليرغم شكستن مؤلفه ء دراماتيك و طرح "پايان" در "آغاز" ﴿دقيقا خارج از الگوى سيد فيلد در فيلمنامه نويسى﴾ فيلمى پُر كشش و جذاب بسازد ، فيلمى كه بدون خستگى و در اوج كنجكاوى تماشاگر را به همراه ببرد . بى قصد جراحى جزئيات ، فيلمبردارى ديجيتال رودريگو پريه تو و فورچوناتو پروكوپيو كاملا" مناسب و درخور يك روايت واقع نماست ، يك درام رئال با رنگ هاى سرد و نماهاى اغلب بسته و نزديك ، نور كم و فضاى سنگين .


اما بازى ها ... شون پن عالى است ، بسيار بالاتر از اندازه هاى خودش در "رودخانه مرموز" و بنيسيو دل تورو بى نظير و بسيار تواناتر از تيم رابينز همان فيلم ، نائومى واتس نيز خوب است ولى نه به اندازه شارليز ترون "هيولا" و به راى العين مى توان عنوان كرد كه شون پن مستحق اسكار بود ولى نه براى "رودخانه مرموز" بلكه براى "۲۱ گرم" و دل تورو نيز بايد به جاى رابينز در آن شب كذايى بر صحنه مى رفت . بهرحال چه فايده كه "۲۱ گرم" فيلمى است مستقل با سازندگان غيرامريكايى و چه باك كه اسكار متعلق به مناسبات و ملاحظات آكادمى باشد ، كدام اسكار مى تواند به ارزش هاى "۲۱ گرم" بيفزايد يا از آن بكاهد ؟!

"۲۱ گرم" بيست و يك بار از تمامى فيلم هاى تا اينجا ديده من از مجموعه توليدات سال ۲۰۰۳ سينماى هاليوود و امريكا بالاتر مى ايستد و همين براى من ِ تماشاگر ِ علاقمند سينما كافى است . سينما بار ديگر ۱۲۵ دقيقه ء دلپذير به من ارزانى داشته ، ۱۲۵ دقيقه اى كه مى تواند جزئى از آن ۲۱ گرم ِ وزن من باشد .

  [ ۱۰:۵۰ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب


پنجشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۳


"بيل را بكش :  قسمت ۲"


Kill Bill Vol.2


كوئنتين تارانتينو - ۲۰۰۴


قسمت دوم فيلم بيل را بكش از فردا شانزدهم آوريل ۲۰۰۴ در سراسر جهان بر پرده مى رود . در اين بخش از فيلم "برايد" ﴿عروس﴾ براى انتقام همچنان بدنبال بيل است ، با اين تفصيل كه در پايان قسمت اول دريافته كه دخترش هم زنده است . قسمت اول كه جذاب بود ، از آنجا كه اين قسمت نيز از همان زمان بطور كامل آماده بوده و به صرف خواسته تهيه كنندگان فيلم به دو بخش تقسيم شده و باز با توجه به سابقه فيلمسازى تارانتينو و كارهاى قبلى او و اوج گيرى داستان بايد منتظر فيلمى بمراتب جذاب تر از قسمت اول بود . در بخش دوم برايد سراغ "اله درايور" و "باد" و سرانجام "بيل" مى رود منتهی در این مسیر باید از کوهستان نیلوفر سپید در وسط کشور چین و معبد نیلوفرسپید بگذرد ، جایی که "پاى مِى" در آنجا مقيم است . پيرمرد كهنسالى كه سالها پيشتر گروهى او را خدا و عده اى ابليس مى پنداشتند .

  [ ۳:۴۴ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب


شنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۳

IMDB details IMDB details

 


قاتلين پيرزن

اتان و جوئل كوئن - ۲۰۰۴





دومين فيلم جدول پرفروش های اين هفته امريكا فيلمی است با بازی تام هنكس و به نام قاتلين پيرزن اثر برادران كوئن ، اين فيلم بازسازی فيلمی انگليسی محصول سال ۱۹۵۵ ميلادی با همين عنوان و با بازی بزرگانی چون آلك گينس ، پيتر سلرز ، و هربرت لوم و اثر كارگردانی اسکاتلندی تبار ولی متولد امريکا و نه چندان شناخته شده به اسم الكساندر مكندريك است . نسخه جديد با ۱۰۴ دقيقه مدت نمايش از روی نسخه ء ۹۷ دقيقه ای ساخته شده است .

فيلم داستان مانعی است كه توسط خانم مانسون بر سر راه طرح دانشمندی تبهكار﴿هنكس﴾ وسه تن از دوستانش برای سرقت پول های كازينوی كشتی تفريحی نيواورلئان ايجاد می شود . پيرزن كه صاحب خانه ای است كه تبهكاران قصد حفر تونلی از زير آن تا محل نگهداری پول ها را دارند ، بايد از سر راه برداشته شود ولی كار به اين سادگی ها هم نيست .

فيلم از مضمونی كمدی - جنايی برخوردار است و از ۲۶ مارس ﴿۹ روز پيش﴾ بصورت محدود و فقط در ۱۵۸۳ سالن با درجه بندی R توسط شركت تاچ استون به نمايش درآمده و با فروشی حدود 12,634,563 دلار در هفته اول موفق از كار درآمده است . قضاوت نهايی می ماند برای بعد از تماشا و مقايسه با نسخه سال ۱۹۵۵ . بايد ديد آيا تام هنكس و ديگر بازيگران ، توانايی رقابت با سرآلك گينس و پيترسلرز و هربرت لوم انگليسی را دارند يا خير .

  [ ۲:۳۱ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب