... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

جمعه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۴



سقوط


Crash


پل هجيس - ۲۰۰۵


مشخصات كامل فيلم


راهى ديگر، راهى بهتر


در حاليكه برف بر لس آنجلس می بارد، كاراگاه گراهام ﴿دان چيدل﴾ با همكارش به محل وقوع يك قتل می رسد. برخلاف هميشه ديدن مقتول برايش عادی نيست ... يك روز به عقب بازمی گرديم ...

"سقوط" به گونه ای اپيزوديك است. پازلی متشكل از چند داستان كه همگی در شب آغاز فيلم به هم می رسند. سرنخ اصلی اين پازل در جمله ای از گفتگوی دو كاراگاه پيش از حضور بر بالای سر جسد در آغاز فيلم شكل می گيرد: در نيويورك انسانها در برخورد با هم به فكر فرو می روند ولی در لس آنجلس هيچ تاثيری از هم نمی گيرند!

در سقوط با داستان چند زوج انسان طرفيم، يك ايرانی مهاجر و دختر ﴿و درحاشيه همسر﴾ ش، دو نوجوان سياهپوست كه يكی از آنها بشدت و بيش از حد تبعيض نژادی آزارش می دهد، يك زن و شوهر متمول و درگير سياست، يك پليس گرفتار بيماری پدر و همكارش، يك كارگردان سياهپوست تلويزيون و همسرش، يك كاراگاه پليس از سويی در كنار زن همكارش و از سوی ديگر در كنار مادرش، و مادر او در جستجوی پسر كوچكترش.




هر زوج با دنيايی سياه و سرد و بی تفاوت روبروست. در اين شهر گويا انسانها زندگی می كنند تا يكديگر را تحقير كنند و آزار دهند. گويا دوست داشتن و محبت برايشان دشوار است. نمی توانند به هم اعتماد كنند و از كمك كردن به هم عاجزند. دوری باطل بر زندگی همه حاكم است... برای شكستن اين دور باطل چه بايد كرد؟ بايد ...

سقوط برخلاف آنچه در برنامه "سينماوسلطه" تلويزيون درباره اش گفته شد، فيلمی است برای اعاده حيثيت، نه اعاده حيثيت قومی يا شهری خاص بلكه اعاده حيثيت انسانها در هر جای دنيا. فيلم با شعار:"فكر ميكنى می دانى كه هستى. نميدانى." بر پرده رفته است و زوج های قهرمان داستان از آن كه بسرعت اصلاح می پذيرد گرفته تا آنكه با صدای تير بيدار می شود همه به نحوی به نتيجه بيهودگی تنفر و تحقير و خشم و خشونت و نامردمی پی می برند. برخی قدرت اصلاح می يابند و برخی نه.

هجيس فقط در كارگردانی اين فيلم چشمگير ظاهر نشده ، او در كنار موسيقی متن مارك ايشام كه بزحمت حضور موسيقاييش را تشخيص می دهيد، بهمراه اوليور ناتان و شانی ريگسبی و كاتلين يورك ترانه های درخشانی برای تكميل بار عاطفی و روانی پرسوناژهايش فراهم آورده كه در مورد پرسوناژ ايرانی اش با نام فرهاد ﴿شان تاب﴾ می توان ترانه "دختر بويراحمدى" با لهجه اجرايی كاملا" انگليسی را مثال زد.




سقوط با ۰۰۰ر۵۰۰ر۶ دلار هزينه ساخت و حدود ۰۰۰ر۴۰۰ر۵۵ دلار فروش تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (فقط در امريكا) موفقيتی نسبی در گيشه داشته و كانديدای شش جايزه اسكار است : بهترين فيلم، بهترين كارگردانی، بهترين فيلمنامه اريجينال، بهترين تدوين، بهترين بازيگر نقش دوم مرد، و بهترين ترانه. بنظر می رسد پل هجيس و دان چيدل كه سرمايه گذاران و بانيان اصلی ساخت اين فيلم اند مزد حسن نيت انسانی خود را پيشاپيش دريافت كرده باشند.

  [ ۱۱:۲۵ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب