... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

دوشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۴


جنگ دنياها

War of the Worlds - 2005


استيون اسپلبرگ


مشخصات كامل فيلم


 پا جای پای هيچكاك


اسپيلبرگ استاد روياسازی سينمای معاصر با "جنگ دنياها"ی اچ.جی. ولز دوباره به سالن های سينما پا گذارده، ولی اين اثر آخری به هيچ وجه شيرينی روياهای قديم او را ندارد. در برخورد جديد انسان و موجودات فضايی او ديگر هيچ اثری از خوش بينی "برخورد نزديك از نوع سوم" و "اى. تى." نيست. زيبايی های كودكانه روياهای اسپيلبرگ ديگر رنگ باخته اند، اين سياهی دنباله روندی است كه از "فهرست شيندلر" آغاز شد.

در "جنگ دنياها" شاهد مرور آلبوم آثار قبلی اسپيلبرگ هستيم، از "اِى.آى." ﴿هوش مصنوعى﴾ گرفته تا "نجات سرباز رايان" ، "فهرست شيندلر" ، و حتی "ژوراسيك پارك" ها و "گزارش اقليت". ساخت و تكنيك و جلوه های ويژه در اوج هستند ولی يك چيز ... يك حس ... يا بهتر بگويم همان "جان" در كليت اثر غايب است. تام كروز كه گويا پس از "چشمانِ باز ِ بسته" ی كوبريك به آثار شاگرد افتخاری او يعنی اسپلبرگ ﴿با "گزارش اقليت"﴾ راه يافته عليرغم اعتبار كار ِ متفاوت و چشمگيری ارائه نمی دهد. خود اسپيلبرگ هم بيشتر با تلفيق كارهای قبلی سعی در خلق آخرالزمانی تمثيلی دارد، فاشيسم و نازيسم هيتلری از طريق ماشين های جنگی موجودات فضايی به ﴿يهودى كُشى﴾ انسان های زمينی می پردازند و در نمايی بشدت تمثيلی ﴿خروج تام كروز به دنبال راشل دخترش از زيرزمين محل اختفايشان پس از نخستين برخورد و درگيرى با موجودات فضايى﴾ گويا قهرمان او پا به صحنه رستاخيز می گذارد. موجودات فضايی انسان ها را شكار كرده و برای خون آشامی در قفس هايی كه با خود حمل می كنند اسير می سازند و بعد تك تك آنها را به كام مرگ می كِشند. با حضور آنها خون سطح زمين را می گيرد و ... در پايان نيز خواست خداوند نابودی موجودات مهاجم فضايی و ادامه حيات بشر را از طريق ... رقم می زند.


فيلم در طول اثر ضعف ندارد، ﴿بنحوى كاملا" هاليوودى﴾ كشش و جذابيت داستانی آن خصوصا" برای آنان كه اثر اچ.جی. ولز را نخوانده باشند كافی است ولی خاصه ای از آن كه ذهن تماشاگر را بخود مشغول نمايد و در خروج از سالن نمايش آن را مزمزه كند، وجود ندارد. دو مورد درخشان هم در فيلم خواهيد يافت : يكی بخش جلوه های ويژه ء نخستين برخورد انسان ها و تام كروز با ماشين های جنگی موجودات فضايی در عطف اول فيلم كه كاملا" اسپيلبرگی و خيره كننده است و ديگری بازی همچنان فوق درخشان داكوتا فنينگ ، كوچولوی خوش چهره و توانا.

اسپيلبرگ در آثار اخيرش بيشتر به عرضه جلوه های بصری و ديدگاه های تلخ و سياه پرداخته تا روياهای شيرين و رنگارنگ. ديگر از برخوردهای نزديك و موجودات فضايی دوست داشتنی و باستان شناسان همه فن حريف و طناز در آثارش خبری نيست. او ديگر حتی دنيای پلان سكانسی و مديوم شات های طولانی كوبريك را به موجودات پرسرعت فضايی خود ربط نمی دهد. در آثار اخيرش بخصوص اين يكی مكررا" با اجماع تكنيك های بصری و شيوه های روايی و فرمهای شخصی مواجهيم، آنچه كه برای هيچكاك در آثار پايانی كارنامه اش همچون "جنون" و "توطئه خانوادگى" اتفاق افتاد. آيا پير شدن استاد علت اين واقعه است ؟!!

  [ ۸:۱۶ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب