"بيزارى"
The Grudge - 2004
براستی كه ترسناك بودن يك فيلم ناشی از موفقيت كارگردان آن در خلق فضای ترسناك است نه در غافلگيری های آنی و پِخ های ناگهانی .
زمانی كه فروش غافلگيركننده بيش از ۴۰ ميليون دلاری فيلم "The Grudge" در هفته اول نمايش را ديدم ، كنجكاويم به حدی تحريك شد كه نتوانستم تا زمان بعد از تماشا بسراغ داستان و بررسی و نقدهای آن نروم . بعد از سركشی به وب سايت الحق جذاب و خوش طرح آن ﴿با فلاش﴾ ، به سراغ داستان فيلم و با كمی تحريك بيشتر بسراغ نقد تماشاگران آن رفتم . تحسين يكی دو تماشاگر ناچار وادارم كرد تا پيش از تماشا به سايت "ريل ويوز" جيمز براردينلی كه از منتقدينی است كه اغلب سليقه او را می پسندم بروم . صدالبته كه با ۲ ستاره از ۴ او و اشاره اش به صحنه های "هو" كردنی آن عطش اوليه برای تماشای فيلم در من فرو نشست . آيا باز هم سليقه سينماروهای آنسوی آب پول غريبی به جيب سازندگان يك فيلم ريخته يا براردينلی اشتباه می كند ؟ شكستگی زمان داستان آن واقعا" فقط برای خروج تماشاگر از تمركز و پرهيز از كسالت اوست يا هدف خاص ديگری از آن وجود داشته است ؟ "جو - اون" ِ تاكاشی شيميزو و داستانِ قتل عام تمام اعضای خانواده ء آن مرد ژاپنی حسود كه با پيشی گرفتن از "حلقه" ﴿The Ring﴾ ، پرفروش ترين فيلم تابحالِ تاريخ سينمای ژاپن شده چه مضمونی داشته كه هاليووديان را به ساخت نسخه امريكايی-ژاپنی آن واداشته است ؟ ...
راستی چرا بيل پولمن در همان نخستين صحنه از خواب بيدار شده و خود را می كشد ؟ چنين برخورد غريبی با يك ستاره هاليوودی از جانب كارگردانی كه براردينلی به كنايه او را در آغاز فاقد آشنايی با كمترين لغات انگليسی می داند ، به چه انگيزه ای است ؟
اينها سوالاتی است كه پاسخ آنها می ماند تا تماشای فيلم ، البته نه با آن عطش اوليه . راستی با خواندن يا شنيدنِ پيش از تماشا راجع به يك فيلم موافقيد ؟