قاعده بازى
به فيلم درآوردن "گاوخونى"
بهروز افخمى
به فيلم درآوردن رمان "گاوخونى" به تاييد اكثر تماشاگرانش كاری سخت ولی از نظر فضاسازی تاثيرگذار و موفقيت آميز بوده است . بد نيست گوشه اى از اظهارات افخمی در نحوه انجام اين كار را بخوانيم :
" ... اغلب نماها بصورت POV ﴿نماى نقطه نظر﴾ گرفته نشده است . در هفتاد دقيقه اول ، دوربين پشت چشم هاى راوی است ، يعنی دوربين سوبژكتيو ﴿ذهنى﴾ است . دوربين سوبژكتيو يعنی گرفتن نماهايی كه در آن بازيگران توی لنز نگاه می كنند . يعنی مستقيما" به تماشاچی نگاه می كنند . برعكس در POV خط فرضی وجود دارد و بازيگران توی لنز نگاه نمی كنند . اين تفاوت خيلی آشكاری ايجاد می كند كه قابل اختلاط نيست . POV راحت ديده می شود و تماشاچی را اذيت نمی كند ، اما نمای سوبژكتيو تماشاچی را آزار می دهد و به اصطلاح جان فورد تماشاچی را از فيلم به بيرون پرت می كند . برای هواداران برشت به درد فاصله گذاری می خورد چون تماشاچی وقتی می بيند بازيگر به او نگاه می كند ، از فيلم فاصله می گيرد . اما البته مقصود من در گاوخونی فاصله گذاری به مفهوم برشتی نبوده . در فيلمسازی كلاسيك يك حالت هست كه می توانيم از نمای سوبژكتيو استفاده كنيم و انتظار داشته باشيم تماشاچی فاصله نگيرد و آن وقتی است كه داريم كابوس يا خواب يا رويا نشان می دهيم . مثلا" نمای كابوس توی فيلم "پاپيون" ، آن جا كه استيو مك كوئين رفقايش را می بيند كه جلو مى آيند و توی لنز نگاه می كنند و می گويند : "تو مرده اى" . هيچكدام از تماشاچی ها در آن لحظه از فيلم "پاپيون" فاصله نمی گيرند . چون می فهمند كه دارند كابوس تماشا می كنند ... نكته اين است كه هفتاد دقيقه ء اول "گاوخونى" تماشاگر را آزار می دهد چون لحظه به لحظه آدم های توی فيلم به او نگاه می كنند . صورت راوی هم ديده نمی شود . اما در بخش آخر فيلم وقتی راوی را می بينيم و ديگر كسی به دوربين نگاه نمی كند ، تماشاگر راحت می شود و راحت فيلم می بيند و حتی درباره هفتاد دقيقه اول طور ديگری فكر می كند . يعنی باخودش می گويد كه پس يارو داشت خواب می ديد و حالا بيدار شده . خُب حالا ببينيم بعدش چی می شود ... ".
اين گفته ها اعتماد من ِنگارنده به استادی افخمی را دوچندان كرد ، خصوصا" كه توضيحات او درباره ء تفاوت نماهای "نقطه نظر" و "ذهنى" را كاملا درست می بينم . نظر شما چيست ؟