بيست و دومين جشنواره فيلم فجر - برداشت ۳
"مهمان مامان"
داريوش مهرجويی - ۱۳۸۲
مشخصات فيلم
سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش
فيلم جديد داريوش مهرجويی بالاخره به جشنواره رسيد ... و چه مهمان دوست داشتنی ای است اين مهمان مامان . مهرجويی در فيلم جديدش دوباره به سراغ ژانر كمدی رفته است ، هدف دار و دلپذير ، و فيلم است كه ثابت می كند كه اگر هنرمند پُر و پيمان باشد ، اثر هم پُر و پيمان از آب در می آيد .
مهرجويی در اين مهمانی بر اساس داستان ساده و روان و مايه دار هوشنگ مرادی كرمانی يك خانه قديمی كه مأوای آدم های متعدد اين روزگاری ايران ماست را هدف دوربين و نگاه خود قرارداده و اين نگاه طناز پديده غافلگيركننده بيست و دومين جشنواره فيلم فجر و سال ۱۳۸۲ را رقم زده است . او با انتخاب اين مجموعه آدم ها در فضايی محدود موفق شده تا دلمشغولی های هميشگی خود را بار ديگر ديدنی و مقبول طبع عام عرضه نمايد ، ظرايفی باضافه يك خصيصه استثنايی و شريف را ، كاری كه قبل تر هم در "اجاره نشين ها" انجام داده است ، منتهی اين بار بهتر و در زمانی كوتاه تر .
اعجاز جديد مهرجويی چگونه اتفاق افتاده است ؟ در خانه ای در (پامنار) تهران ، عفت خانم (گلاب آدينه) و آقا يداله آپاراتچی سينما (حسن پور شيرازی) كه سه ماه و چهار روز است حقوق نگرفته با بهاره دختر دبيرستانی (مليكا شريفی نيا) و امير پسر خردسال شان در كنار مش مريم (فريده سپاه منصور) پيرزن ايلامی ، صديقه (نسرين مقانلو) همسرباردار يوسف (پارسا پيروزفر) گردو فروش معتاد ، دكتر (امين حيايی) دانشجوی سال دوم داروسازی و عاشق شيمی ، و عده ای همسايه ديگر و كارگران ساختمانی ملك مجاور ، پذيرای خواهر زاده عفت خانم (مامان) و تازه عروس جوانش هستند ، ستوان سومی كه مامان به اصرار او را سرهنگ خطاب می كند و در پاسخ اعتراض او مامان به ميل به پُز دادن اعتراف می كند . در اين مهمانی : مهمان نوازی افراطی ، آبروداری ، تعارفات ايرانی و رودربايستی ، و ... بسياری خصايص از اين دست در برابر چشمان تماشاگر رژه رفته و فقر و فاقه اين آدم ها بجای آنكه دست مايه ء غم و فاجعه پردازی گردد مايه ء طنز و تشويق همدلی انسانها می گردد و اين همان خصيصه استثنايی و شريف "مهمان مامان" است . مايه ای كه جايش در تقريبا اكثريت قريب به اتفاق فيلم های اين دو دهه سينمای ايران خالی بوده است . سخت نگرفتن زندگی ، معاضدت به هم نوع در حد توان ، و خنديدن به زندگی به جای گريستن و عجز در برابر مشكلات ، تجربه نزديكی به مرگ را خلسه عارفانه گرفتن و خنديدن به آن ، ماهی گريخته از چنگ گربه را بخيه و بتادين زدن ، و مشكلات صنفی سه ماه عقب افتادن حقوق را با گنج قارون حل كردن ، و ...
و مهرجويی در كنار اين مايه زيبا تيغ تيز انتقاد را متوجه همان خصلت های فرهنگی نيز می كند : مهمان نوازی بی پشتوانه ، مادرشوهربازی های توأم با لقمه گيری كتلت برای فرزند! ، زياده شوخی گرفتن مشكلات و لودگی ، سخاوت افراطی در عين تنگدستی ، و ... در نهايت از مجموع آن سهل گيری زندگی و اين انتقاد از زياده روی و بی منطقی ها ، گشايش گره و چمبره مشكلات از طريق همدلی انسانها را به مثابه كرامتی الهی نمايش می دهد . تمام اين مفاهيم در كنار نمايش های شاد و بازی های درخشان همه بازيگران كه عليرغم رنگ های سرد محيط بخاطر تدوين سريع و استفاده از دوربين روی دست و مضامين بكر و كوتاه و تك مضراب گونه و موسيقی متن فراتر از كارآمد ، مجموعه ای را بر سفره رنگين اين مهمانی گسترده كه در عين داشتن شاخصه های سينمای متفاوت به شدت تماشاگران را به خود جلب خواهد كرد . استقبال گسترده تماشاگران در سانس های نمايش فيلم در جشنواره خصوصا روز پايانی (۲۲ بهمن) در سينماهای صحرا، فلسطين، و سپيده گواه اين مدعاست .
مهرجويی با اين مهمانی ثابت می كند كه برجسته ترين كارگردان ايرانی حاضر سينمای ايران در شناخت و به كارگيری نمايشی خصلت های زندگی ايرانی است ، او مردم اين بوم ، نقاط ضعف و قوت ، سنت ها ، مشكلات ، و راه حل هايشان را بخوبی می شناسد و اين بار با پيشنهادی ساده به ميان مردمش آمده ، پيشنهادی كه جنبه ء حياتی ندارد ولی كم از يك پيشنهاد حياتی هم نيست . او فقر ، اعتياد ، آرزوهای سركوفته ، كرامت های از دست رفته انسانی - اجتماعی ، احساسات و نيازهای عاطفی و روانی پير و جوان ، معاشرت ها و مناسبات ديپلماتيك ايرانی ِ باب اين سالها را ديده و واكسنی برای زندگی بدون غم و درد كشف كرده : تساهل بر مشکلات و خنده ، نه لودگی . خنديدن به دردها و زندگی ... مگر نه آنست كه گفته اند : "خنده بر هر درد بی درمان دواست" و "سخت می گيرد جهان بر مردمان سخت کوش" . بنا بر مكاشفه اخير او زندگی را نبايد سخت بگيريم و از مشكلات نبايد فاجعه بسازيم . راه برخورد با مصايب تا آنجا كه ممكن است دور زدن آنها و درگير نشدن است . اين گونه شايد از عرض دلپذير زندگی بهره مند شويم .
پارسا پيروزفر كه در "اشك سرما" (عزيزاله حميدنژاد) نيز خوش درخشيده بود ، در اين فيلم بازيگری توانا را به معرض تماشا می گذارد . شايد اگر "دوئل" فوق يك ميليون دلاری سينمای جنگ و واجبات آينده اقتصادی آن كه سنجاق كردن چند سيمرغ بلورين به آن باشد نبود ، جايزه ء بهترين بازيگر نقش دوم قطعا متعلق به پيروزفر می شد . بهرحال بازی های يک دست و همگون و مکمل از برجستگی های ويژه "مهمان مامان" تلقی می شود .
فيلمبرداری در اکثر بخش ها ، به استثنای سکانس های معدودی نظير اتومبيل سواری و قسمت هايی از داخل بيمارستان ، با دوربين روی دست انجام شده و اين امر تمهيدی است برای ايجاد گونه ای هيجان ناخودآگاه درونی در تماشاگر و بخشيدن ريتم تند به فيلمی که تقريبا ۹۰٪ آن در فضای بسته ء يک خانه ء قديمی اتفاق می افتد . اين تمهيد به حق که مانع خستگی و کسالت تماشاگران هم شده و تمهيدی موفق بوده است .
کثرت پرسوناژها در چنين فضايی که متعلق به يک سريال ۶ قسمته ء تلويزيونی است ، با تدوين خوب مهدی حسيني وند و گزينش خوب بخش ها توسط مهرجويی در اين فيلم حدودا" دو ساعته بخوبی مورد توجه قرار گرفته و هيچ پرسوناژی (از جمع آنها که در فيلم حضور دارند) بی پيش زمينه و در پايان بلاتکليف باقی نمی ماند . با اين تدوين و گزينش خوب برای نسخه سينمايی شايد اين فيلم از معدود نسخه های سينمايی برگرفته از سريال های تلويزيونی (به شيوه "سيما فيلم") باشد که مستقل بوده و در حکم تيزری برای تحريک تماشاگران به تماشای سريال از کار درآمده است .
درباره ء "مهمان مامان" فقط يک توصيه مي توان کرد : فيلم را ببينيد .