... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

سه‌شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۲




« شبهای روشن »

کارگردان : فرزاد مؤتمن

محصول سال ۱۳۸۱



اختصاصی رويداد هفته - شماره ۲



فيلمنامه : سعيـد عقيـقی (با برداشت آزاد از داستانی به همين نام اثر فئودور داستايوسکی) / فيلمبردار : جمشيـد الونـدی / تدوين : حسيـن زنـدبـاف / موسيقی متن : پيمان يـزدانيـان / طراح صحنه : محسن شاه ابراهيمی / صدابردار : پرويـز آبنـار / صداگذار و تطبيق صدا : محمدرضا دلپاک / چهره پرداز : سوسن راستکار / تهيه کننده : حسيـن زنـدبـاف

بازيگران : مهدی احمدی (استاد جوان) ، هانيـه توسلی (رؤيا) ، محسن شاه ابراهيمی (کتابفروش) ، حسين فـلاح ، هيلدا هاشم پور


عشق را آموختن


خلاصه داستان فيلم : يک استاد دانشگاه زندگی آرام و سرشار از انزوای خود را با تدريس و مطالعه کتاب و پياده روی سپری ميکند . شبی ديروقت حين پياده روی با دختری جوان و پرشور آشنا ميشود . دختر قرار است ظرف يکي از چهار شب آينده ، کسی را که دوست دارد پس از سالها در آنجا ملاقات کند . استاد خيلی صادقانه در قبال مزاحمتهای دير وقت آن محل و اقامت دختر به او کمک می کند و آنها طی چهار شب ديـدار ........

قصه ، قصه ء عشق است . بد شروع می شود ولی خوب ادامه می يابد و بهتر تمام می شود ، اما آنچنان که می توانست باشد ، نيست . بيست دقيقه ء آغاز فيلم تا صحنه ء آشنايی استاد و دختر جوان بخشی که شخصيت ها و زمينه ء موضوعی و بستر داستانی فيلم را بايد روشن کند ، روايت است و روايت ، مونولوگ هايی مفصل بر تصاويری کليپ گونه ، شايد تنها بخش قابل اعتنای آن گفتگوی دانشجوی ادبيات با استاد باشد در خصوص نحوه ء خواندن شعر فرخی و افکت صوتی پرواز هواپيما که طرح نوعی نشانه گذاری است . هر جا که استاد از جنس مخالف فاصله می گيرد و به روايتی می گريزد ، اين افکت به گوش می رسد .

سعيد عقيقی فيلمنامه نويس اثر در برداشت آزاد از « شبهای روشن » داستايوسکی يک اشکال دارد ، ديالوگ ها زياد و برخی غير ضروری اند ، پرسوناژهای او دائم در مواجهه و گفت و شنودند . دريغ از دقيقه ای سکوت . پرسوناژی که از گفتگو فارغ می شود ، اگر حرف ديگری نداشته باشد طرف مقابل از او شعری طلب می کند و ... باز هم گفتن و گفتن . او از سکوت و اجازه به بازيگر برای اجرای حسی نقش هيچ استفاده ای نکرده ... گاهی اوقات پاسخ پرسوناژها خصوصا استاد جوان بازی با کلمات و لفاظی و حتی بعضا کودکانه و به تعبيری دهان به دهان گذاردن به نظر می رسد . فرزاد مؤتمن هم گويا در مواجهه با اين فيلمنامه دست بسته عمل کرده است . او احتمالا مو به مو فيلمنامه را تصوير کرده است . او بدون تعديل فيلمنامه و تصويرسازی و بصری کردن بسياری از نمادها و مفاهيم عملا از کاربرد استعاره های تصويری صرفنظر می نمايد ، در نتيجه قسمت اعظم سکانس ها به نمايشنامه ء راديويی و مجلس فيلمنامه خوانی شبيه شده است . کافيست چشمانتان را ببنديد ، بهيچ وجه بقيه ء داستان را از دست نخواهيد داد . از معدود تمهيدات مؤتمن در تصوير کردن فيلمنامه رنگ سبز سدری و کدر ديوار و قاب های خانه ء استاد و "کم نور" گرفتن اکثر نماها است . مؤتمن در راش ها نيز گويا کم و کسر دارد ، چه در تدوين که با نام حسين زندباف و سابقه ء فنی وی مواجهيم مسلما نمی توان پرش های مکرر بين سکانس ها يا عدم تطبيق سر و ته دو سکانس را به حساب تدوينگر گذارد . در برخی بخش های ديگر هم تداوم نما و گفتگوهای رؤيا و استاد (مثلا در بخش نامه ء عاشقانه نوشتن استاد به سفارش رؤيا) موقعيت بدليل سادگی کاملا عادی و معمول بوده و فرض مميزی و اشکالات ناشی از آن نيز منتفی است .

اما نکات مثبتی که فيلم را از سقوط نجات داده اند ، در اين زمينه قبل از همه بايد به داستان داستايوسکی اشاره کرد که طرح و زيربنای مستحکمی در اختيار فيلمنامه نويس قرار داده است . دومين عامل موسيقی متن فيلم و آن ويولن سل تأثيرگذار است که بخش عمده ای از فضاسازی عاشقانه ء فيلم مديون نرمی ، کفايت ، و وقت شناسی آن است . سومين عامل بازی های هانيه ء توسلی است که توانايی جديد و کاملا متفاوتی نسبت به گذشته ء خود بروز داده و مهدی احمدی که باستثنای بخش آغازين تا آشنايی با رؤيا (گويا آشنايی با رؤيا او را هم در قالب شخصيتش جا می اندازد) در بقيه ء بخش ها طبيعی و نرم ظاهر شده و بازی ای عاری از تصنع ارائه کرده است .

يک نکته ء ديگر هم در بافت فيلمنامه و داستان با مضمون کلی و هدف غايی اثر يعنی "کشف عشق" تطبيق ندارد ، دختر با حضورش قرار است دنيای استاد را عوض کند و عشقی را بياموزد و بياموزاند که مايه ء پرواز و اعتلاست (بحث و اشاره به اصطلاح ِ"سبک شدن" بين استاد و رؤيا) . در اين داستان هم حضور زن با تميزکردن آشپزخانه و منظم کردن کتابخانه و شست و شو و رُُفت و روب ، عينيت يافتن ِ عشق و آسودن از آن برای مرد است . باز هم تعريفی نمادين و سنتی و مردسالارانه . نمی دانم آيا اين مشکل داستايوسکی بوده يا فيلمنامه نويس !

و ... فيلم در کاربردِ افکت صوتی پرواز هواپيما در صحنه های فاصله گرفتن استاد از زنان (به مثابه نوعی گريز) و بالا آمدن از پس ِ سربالايی ، اول تنها ، بعد همراه ، و آخر تنها ی استاد نمادهای زيبايی در پيشبرد داستان اند که حضورشان توانايی و ذوق فيلمساز و سناريست را نشان می دهد و مايه ء اين تأسف است که چرا چنين تمهيداتی کم به کار گرفته شده اند . اميدواريم در آينده از گروه سازنده که کار بهرحال قابل تأمل و مثبتی را به انجام رسانيده اند ، شاهد فيلمهای محکم تر و خوش ساخت تری باشيم .

فرزاد مؤتمن با فيلمنامه ء سعيد عقيقی ، موسيقی پيمان يزدانيان ، و بازی های هانيه ء توسلی و مهدی احمدی با برداشتی آزاد از « شبهای روشن » داستايوسکی فيلمی گرم ساخته است . نه سوزان ... فقط گرم .

پايان

  [ ۱۲:۳۴ قبل‌ازظهر ] پيوند به اين مطلب