«نفس عميق»
پرويز شهبازی - ۱۳۸۱
مشخصات فيلم /
تصاوير فيلم /
سينماهای نمايش دهنده
روزهای خود شکستن ... ممنون آقای شهبازی
کامران دانشجوی غمگينی است که اشتياق خود را به همه چيز از دست داده و به گونه ای دچار يأس فلسفی است . منصور دوست صميمی اش ساده دلی است از قشر تهيدست . آنان در کنار هم شب و روز را فقط سپری می کنند ، بی هيچ اميدی يا آرمانی ... تا شبی آيدا از راه می رسد ، دختر دانشجويی پُرجوش و خروش و "قوی" ، او راهی برای مواجهه با دنيا دارد و ... منصور دل به او می سپرد ولی ...
«نفس عميق» يک فيلم متفاوت است که در عين سادگی مفاهيمی بسيار پيچيده ، قابل تأمل ، و عميق در زير پوست دارد ، يک "سهل ممتنع" . فيلمی که مسلما" در مجموعه ء فيلم های سينمای متفاوتِ اين بوم رتبه ء مناسبی می يابد . با فرمی ساده و دلپذير و محتوايی بسيار پُر اهميت .
شايد گروهی در برخورد اول «نفس عميق» را جزو فيلم های ژورناليستی و بالطبع تاريخ ِ مصرف دار اين سالها ، همچون «دايره» ی پناهی يا «شبهای زاينده رود» مخملباف ، بحساب آورند . خير اينطور نيست ، در اين فيلم مکان معلوم است ولی زمان می تواند هر دورانی باشد ، کافی است يک نسل دوران زندگيش را "دوره ء حال گيری" بيابد ، يا ناظمين برخلافِ آنچه بارها در فيلم رخ می دهد اهل تساهل نباشند ، يا انسانها به هم سخت گيرند و بر هم بتازند ، مثل آنچه بارها در فيلم رخ مي دهد .
با شهبازی از طريق ِهمين «نفس عميق» آشنا شدم ، تنها چيزی که در باره ء او می دانم آن است که متولد ۱۳۴۱ ، فارغ التحصيل ِکارگردانی سينما از دانشکده ء صدا و سيما ، و سازنده ء تا اينجا سه فيلم است : مسافر جنوب (۱۳۷۵) ، نجوا (۱۳۷۸) ، و نفس عميق (۱۳۸۱) . با ديدنِ همين يک فيلم می توان وی را صاحب تفکر از لحاظ مضمون و صاحب تسلط بر فرم از لحاظ اجرا دانست . در اندازه های همين يک فيلم می توان سينمای شعوری و دلپذيری از او انتظار داشت . کاش «نفس عميق» آواز قوی او نشود و در کارهای آتی پله هايی بالاتر از کار او را ببينيم .
و اما در بين بازيگران فيلم که بی هيچ اغراق و گزافه در عين سادگی آنچه را که "بايد" روايت می کنند ، مريم پاليزبان که بيشتر با صورتش بازی می کند ، يک استثنا است . يک بهناز جعفری يا پانته آ بهرام ديگر که بخوبی می توانند جزو جانشينان برحق ِ سوسن تسليمی بزرگ بازيگر ِ دور از وطن باشند . باز هم به اميد بالاتر و برتر بودن کارهای آتی او .
موسيقی متن مهرداد پاليزبان نيز کاريست به قاعده . سکوت حاکم بر تيتراژ آغازين و بلافاصله سکانس های شروع ، خود به کفايت علتی است بر درايت آهنگساز که در جای جای فيلم با قطعات کوتاه و کم حجم صدا ، جامپ کات های موجز شهبازی را همراهی می کند . بنظر می رسد که پاليزبان دانسته هيچ بار ِ اضافی حسی ای را به فيلم تحميل نکرده و کار را فقط برای حفظِ ريتم و فضای سکانس ها پرداخته است . بايد کار او را در نمونه داستانها و فيلم های ديگر ديد ، در اين کار که مجموعا" پذيرفتنی و همنوا بر فضا و ريتم درام عمل کرده است .
فيلمبرداری علی لقمانی نيز در خدمت هدف فيلم است ، عاری از عناصر مصنوعی و بيشتر در خدمت وجه مستند بخشی به آن . لقمانی در تصويرسازی نماها و بخش های مختلف دانسته از رنگهای زنده و گرم پرهيز کرده و در تصويرگری اين فضای خاکستری اغلب با کادرهای متوسط روالی خبری را تعقيب کرده است .
فيلمنامه ء فيلم اما ... هم موجز است و هم پيچيده در عين ِ سادگی . داستان با بيرون کشيدن دو جسد و اتومبيلی از داخل سد کرج آغاز می شود ، ديالوگ های گروه غواصان و نماهای اينسرت در همان آغاز چنان تار و پودی محکم در هم می تنند که تماشاگر بسرعت مشتاق کشف گره ء دراماتيک می شود . چه اتفاقی افتاده ؟ خروج کامران از آب تصور منطقی فلاش بک داستانی را خود به خود در ذهن تماشاگر ايجاد می کند . پرسوناژها و شخصيت ها و زمينه ء داستان بسرعتی بسيار بالاتر از نُرم ِ يک کار خوب و به قاعده و کفايت معرفی شده و بساط نمايش خيلی زود پهن می شود ... و در خاتمه برداشت از تمهيد ِآغازين برای علاقمندان هنر-فن ِسينما دوچندان جذاب و تأثيرگذار می نمايد . فارغ از اصول نقد و يادداشت نويسی ، يک پايان بسيار زيبا و دلپذير ناشی از آغازی بشدت سينمايی و زيرکانه (ببخشيد که نمی توانم جلوی وجوه وصفی را بگيرم!) . در ميانه ء فيلم نيز پلان های تأکيدی بر "خانه ء اعيانی" ، تلفن کامران به مادر و گفته های مادر ، گفتگوی با استاد در محيط دانشگاه ، و ... چنان مفاهيم پربار و جزئيات کاملی به تماشاگر منتقل می کنند که بی هيچ گفتگويی با «نفس عميق» پی به تولد سينماگری توانا می بريم ، خاصه آنکه نويسنده ء فيلمنامه و تدوينگر نيز خود ِشهبازی است . همچنان است مراجعه ء منصور به در ِمنزل خواهرش ، يا برخورد جوانان در محل پل زيرگذر و ماجرای قطع برق و ... و ... که همگی و هر يک نکته ای خاص و قابل تأمل برای درک مجموعه ء فيلم و ساير عناصر آنست . شايد در هنر منطقی نباشد ولی عناصر و اجزاء اين فيلم همچون اجزايی سيستماتيک به هم پيوند دارند .
«نفس عميق» به خودی خود فيلمی است بسيار خوب ، خواه در جشنواره کن ۲۰۰۳ پذيرفته شده و به نمايش درآمده باشد يا نه ، و خواه به مراسم پايانی يا دريافت جايزه ء اسکار برسد يا نه . با فيلمی مايه ء افتخار و مباهات در هنر سينمای ايران مواجهيم . کاری که يگ گروه توانا و جوان را پيش روی مان می گذارد ، بنزين سبز . ممنون آقای شهبازی .