... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

جمعه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۲



«پيانيست»

Pianist - 2002

کارگردان : رومن پولانسکی

ارزش گذاری : ****

تنازع بقا ستودنی ترين هنر بشر


مشخصات کامل فيلم

مختصری از داستان : ولاديسلاو اسپيلمان پيانيست يهودیِ راديو ورشو و خانواده اش در ۱۹۳۹ ميلادی درگير جنگ جهانی دوم می شوند . فيلم داستان نبرد "ولادی" است برای زندگی در عين درگيری يهوديان با نازی ها . فرار و اختفای ولادی از نازيها ، تنازع بقا تا سرانجام جنگ ... و موفقيت او در ادامه ء زندگی .

«پيانيست» درامی است انسانی نه جنگی ، جنگ فقط پس زمينه ء داستان فيلم است . اگر بدنبال مهابت فاجعه ء جنگ می گرديد «بيا و بنگر» الم کاليموف يا «فهرست شيندلر» استيون اسپيلبرگ به مراتب قوی ترند ، خصوصا" دومی که در شرح مظالم رواشده بر قوم يهود از جانب نازی ها بسيار دقيق تر و موثرتر ساخته شده است .

اما «پيانيست» ... داستان زندگي يک انسان است و ميل غريزی او به ادامه حيات . واقعيت فرار يک انسان عادی و معمولی از مرگ ، بدون کوچکترين اسطوره سازی و قهرمان پروری . اثر رئاليستی بيادماندنی و درخشانی از استادِ هنرمند* رومن پولانسکی . پولانسکی در فيلم اخيرش اندازه ء کافی از هريک از عناصر ساخت را بکار گرفته : دکوپاژ و ميزانسن ِ دقيق ، بازی گيریِ به کمال ، کاربرد تکنيک لازم (سياه و سفيدی شروع فيلم و مجسمه ء بر فراز ِ ميدان در زمان رژه ارتش نازی فصل های آغازين و در نمای ويرانگی ورشو در فصل های پايانی برای نمايش مفهوم واقعی بودن داستان فيلم اينسرت شده است) ، موسيقی متن کاملا بهنجار (بخصوص کاربرد عالی نوای پيانو بعنوان شاخص ترين ساز و بيانگر روحيات نقش اول و سازنده ء فضای داستان) ، ريتم دادن و سکانس چينی مطلوب خصوصا در تدوين بنحوی که فيلم نه تند است نه کند و از اين جهت حس تماشاگر در طول فيلم مختل نمی شود ، و ... ولی آنچه که والاترين دستاورد او در «پيانيست» تلقی می شود ، بازی آدرين برادی در نقش "ولادی" است . او يک انسان کاملا معمولی است نه خوش چهره ، نه خوش تيپ ، با قدی بلند و جثه ای ضعيف ، روحی ظريف و در عين حال سرسخت . پولانسکی و برادی برای "ولادی" بعنوان يک يهودی نحيف جلب ترحم نمی کنند ، انسانی سرسخت را به تصوير می کشند که غريزه ای قوی در خود دارد : ادامه ء حيات .

برادی در ايفای نقش اسپيلمان خارق العاده است و ، پولانسکی در فضاسازی و حفظ ظرايف : به زانو افتادن زن لهستانی در زمان مرگ بهنگام فرار از چنگ سربازان نازی و ديدن او از محفظه ء در ِ ساختمان محل اختفای ولادی حين فرارش در چند سکانس بعد ، صدای سوت گوش ولادی در هنگام شليک تانک به آپارتمان مجاور محل اختفای او (که فضای فيلم را پر می کند) ، حفظ قوطی خيارشور در مواجهه با افسر آلمانی حتی هنگام عزيمت بسوی پيانو برای نمايش هنرش و روی پيانو قراردادن ِ آن ، خصلت مردی که در آپارتمان دوم محل اختفای ولادی ساعتش را از او می گيرد ، همه و همه وجه واقع نمايی اثر را پر رنگ می سازند و ... برادی ، يک انسان معمولی را بازی می کند با روحی بزرگ (شايد بواسطه ء هنرش) ، در عين عدم درک پرخاشجويی های برادرش (که بيهودگی آن در سرانجام برادر و پيرمردی از دوستان پدر در هنگام اعزام يهوديان به اردوگاه های مرگ توسط کارگردان به ايجاز تصوير می شود) به او کمک می کند ، در جدايی از خانواده بسرعت با شرايط تطبيق يافته و بر موج حوادث سوار می شود ، به کار اجباری گمارده شده و مبارزه هم می کند ... و بعنوان شکلی از مبارزه در موضع ضعف فرار می کند ، پنهان می شود و پنهان می شود . درخشان ترين فصل های فيلم و بازی برادی در دوران اختفای ولادی رقم می خورند : آپارتمان اول و نظاره ء مرور ايام تا بپا خاستن يهوديان بر عليه نازيانِ سبع ، آپارتمان دوم و مواجهه ء ولادی با پيانو ... نواختن پيانو بدون لمس کلاويه ها ... اوج گيری مبارزات نهضت مقاومت و گرسنگی و تشنگی و حمله ء نازی ها به آپارتمان ... گريز و اقامت در بيمارستان متروک ... و سرانجام اقامت در مخروبه های ورشو ... برخورد با افسر آلمانی و پالتوی ارتش آلمان و غلبه ء روسها بر شهر ... و «من لهستانی ام» . نواختن دوباره ء پيانو در راديو ورشو و به نجات افسر آلمانی شتافتن ولادی ... که همگی مديون بازی پراحساس و سرشار از خوف و رجايی هستند که برادی به نمايش می گذارد و البته ايجاز پولانسکی در تصوير کردن آنها بی تاثير نيست .

«پيانيست» در تصاحب نخل طلای کن ۲۰۰۲ و اسکارهای ۳ گانه اش کاملا سزاوار و شايسته است ، شايد بهتر باشد بگوييم که اين «پيانيست» بود که جوايز را تصاحب کرد ، جوايز نبودند که به فيلم اعطا شدند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* - «استادِ هنرمند» لقبی کاملا مناسب برای پولانسکی است ، کارگردانی که در تمامی آثارش در هر ژانری که برگزيده از ترسناک گرفته تا کمدی و درام آثارش جذاب و سرگرم کننده و در عين حال از نظر جزئيات تخصصی صنعت - هنر سينما پُر و پيمان و به کمال اند . ضمنا" کاربرد اين صفات آنهم به اين شکل ترکيبی را بسادگی مجاز نمی دانم چه معتقدم که آسان هزينه کردن تيترها و عناوين و صفات در سالهای اخير بوده که ارزش ها و مبانی طبقه بندی ما را تضعيف نموده است . از اطلاق «مهندس» و «دکتر» از جانب کسبه به مشتريان گرفته تا «استاد» و «هنرمند» در محافل علمی-فرهنگی-هنری ، اين موقعيت و عنوان ها را سهل الوصول و سخيف می سازند و ... خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .


  [ ۸:۵۵ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب