... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

دوشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۲




به بهانه ء پخش «دشمن پشت دروازه ها»
از شبکه ۳ تلويزيون

Enemy at the Gates

يکی از اقدامات مبارک دست اندرکاران پخش فیلم و سریال تلویزیون همين پخش فيلم های مرغوب از تلويزيون است که هرچند با قيچی های مکرر قرين گشته ، ولی باز هم غنيمت است . حداقل بعضی تماشاگران سينمانرو را از طريق آشنايی با فيلم های خوب به سينما علاقمند کرده و فرق خوب و بد را به ايشان می چشاند . همين چهارشنبه ء گذشته شاهد پخش فيلمی بودم از شبکه ء گمانم ۵ با نام «خشم و قضاوت» با بازی رضاکيانيان و فيلمنامه ء شادمهر راستين و ديشب هم فيلمی داستانی با عنوان «اديسون نابغه ء نور» باز به گمانم از همان شبکه . هر دو فيلم را کاملا اتفاقی ديدم و وجه مثبت و جذاب اين اتفاقات ، مقايسه ای بود که پخش آنها پيش چشم می گذارد . اولی فيلمنامه ای محکم از گونه ء تريلر (Thriller) به قلم شادمهر راستين سينمايی نويس خوب ايرانی داشت که با بازی خوب رضا کيانيان و کيهان ملکی و حتی بازيگر نقش بکتاش می توانست در حد يک فيلم داستانی خوب ظاهر شود ولی امان از بدی دست پخت مستر مهرداد خوشبخت که با پرتاب کبوتر بر سقف ماشين پليس و لرزش های دوربين در نقطه نقطه ء کار (بعيدست فيلمبردار بدون نظر کارگردان در ميزانسن های ثابت از دوربين روی دست استفاده کند!) و ... مايه ء بروز تاسفی شد و بس .

در عوض «اديسون ...» که با زمانی حدود ۴۷ دقيقه نمايش داده شد ، داستانی ساده را روايت می کرد : فرار کودکی خردسال از پرورشگاه و چرخيدن در خيابانهای شهر و درعين تصور تماشاگر بر مشاهده ء کودکی اديسون پناه بردن به آزمايشگاه اديسون ، آن کودک اديسون نبود ، جک ماهونی بود که بعدها بواسطه ء جذب سينماتوگراف اديسون شدن و پيگيريش در سينما از اديسون جدا شد و به سينما روی آورد ، اگرچه سينماگر معروفی نشد ، ولی روند رشد و شيفته ء اديسون شدن و شخصيت پذيريش از اديسون و شعارهای سَبُک (و درخور يک فيلم داستانی) استاد و پيشبرد و نتيجه گيری فيلم که در نهايت هم با قدردانی از اديسون با يک "فيد ديزالو" بی نهايت تاثيرگذار به نشانه ء درگذشت او به پايان رسيد ، همه و همه روايت بزرگداشتی ساده و تاثيرگذار بود درباره ء اديسون . مقايسه ء اينگونه آثار بی هيچ بحث و تحليل فنی- کارشناسانه ای می تواند ابزار خوبی برای تشخيص سره از ناسره در فيلمسازی باشد برای تماشاگران عام . در ضمن اگر گوش شنوايی(چشم بينايی) پيدا شود ، شايد مايه ء ارتقاء کيفی کار عزيزانی چون مهرداد خان گردد که قدر دقايق و هزينه ها را بشناسند و بجای پرکردن فيلم با رانندگی های بی ربط و ... عناصر و مفاهيم جذاب تر و مفصلتری را چه در جزئيات اثر چه در مضمون داستانی گنجانده و کارهای شسته رفته تری به مخاطبانشان عرضه دارند .

و اما «دشمن بر دروازه ها» ...

بی گمان ژان ژاک آنو از زبده فيلمسازان مسلط به پرداخت جزئيات در خدمت مفاهيم است. بی قصد تحليل و جراحی فيلم قصد دارم از لذتی که از تماشای چندباره ء آن بردم بنويسم ، گويا «دشمن پشت دروازه ها» برای من کهنه شدنی نيست .

واسيلی زايتسف سربازيست ساده و مسلط در تيراندازی که برحسب اتفاق از جانب دانيلف افسر امنيتی ارتش روسيه برای تبليغات به تک تيرانداز قهرمان ارتش شوروی در گرماگرم جنگ جهانی دوم و ضمن نبرد استالينگراد تبديل می شود . اوست و بار سنگين قهرمانی ِ يک ملت ... و دشمنی که به تلافی مرگِ فرزند به شکار متقابل آمده ، تک تيرانداز قهرمانِ ديگری از ارتش آلمان نازی ، سرگرد کونيگ . اين دو جنگ را به خصومتی شخصی بدل می کنند و بازنده ء اصلی واسيلی ست که گمان می برد کونيگ از او بهترست . واسيلی تيزهوش است و کونيگ تيزهوش تر ... و شکارچی نهايی کونيگ . ولی اين عواطف بشری است که او را شکست می دهد : دانيلوف !

مثلث عشقی واسيلی ، تانيا ، دانيلوف بی هيچ رقابتی زيباست . دانيلوف تانيا را دوست دارد ولی تانيا واسيلی را . دانيلوف سعی به انهدام واسيلی می کند ولی وجدانش اجازه نمی دهد ... بعنوان يک مرد بطور همزمان به هر دو مرد حق می دهيد . ضعف های هر دو را می پذيريد و در عين حال کونيگ را هم می فهميد ، ذکاوتش را بعنوان يک دشمن تحسين می کنيد و فقط هنگام قصاوتش بر ساشا از او جدا می شويد و مرگش را می پذيريد .

لعنت به جنگ ... و لعنت بر ضحاکان . چه خصمانه و بی عاطفه بدها را خوب و خوب ها را بد می کنند و ...

آنو را دوست دارم چه برای «نام گلسرخ» و چه برای «دشمن(انش) پشت دروازه ها» . او قدرت به کمالی دارد برای پرداختن و تصويرکردن جزئيات . هوشنگ خان راست می گويد ، بعضی فيلم ها گوشه يی از زندگی آدم می شوند . دلم می خواهد باز هم شريک تنهايی نودلز و مکس باشم ، يا گيج و مبهوت و عاشق مثل اسکاتی ، يا مثل واسيلی يا اگر بتوانم مثل دانيلوف ...

منتظر تماشای «دو برادر» آنو هستم .

  [ ۱۰:۳۷ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب