
سريال تلويزيونی
«خاک سرخ»
کار ابراهيم حاتمی کيا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كارگردان : ابراهيم حاتمی كيا / تهيه كننده : منوچهر محمدی / بازيگران : پرويز پرستويی ، مهتاب كرامتی ، حبيب رضايی ، لاله اسكندری ، بهناز جعفری و... / تصويربردار سريال : شاپور پورامين / تدوين : شيرين وحيدی / موسيقی متن : محمد رضا عليقلی / صداگذاری : محسن روشن
« خاك سرخ » چهارشـنبه ها حدود ساعت 22 از شبكه اول تلويزيون پخش وپنجشنبه ها حدود ساعت 45/14 تكرار مي شود .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شانزدهمين قسمت سريال تلويزيونی «خاک سرخ» چهارشنبه ء گذشته از شبکه ء اول تلويزيون پخش شد . زياد اهل تلويزيون نيستم و صادقانه بگويم ، تلويزيون را بيشتر ابزار سرگرمی تماشاگران و اهرم اعمال سلايق و بعضا" دکان کسب يا ميدان تمرين نوپايان و تازه کاران می شناسم ، بهمين جهت هم زياد در آن دنبال هنر نمی گردم . تداعی «سريال تلويزيونی» هم برايم عبارتست از : «سلطان صاحبقران» و «هزاردستان» زنده ياد علی حاتمی ، «دايی جان ناپلئون» ناصر تقوايی ، «سردار جنگل» تقوايی+ امير قويدل . ممکنست يکی دو مورد را فراموش کرده باشم ولی مطمئنا" اين تعداد زياد نيست . در پاييز امسال دو نام به حافظه ء «سريالهای تلويزيونی» ام اضافه شد : «خاک سرخ» و «دوران سرکشی» . اولی با مضمون تاريخ و سابقه ء جنگ ايران و عراق ، و دومی با مضمونی روانشناسانه - آسيب شناسانه ء اجتماعی با برخورداری از فيلمنامه ای کامل و منسجم و سرشار از اطلاعات دقيق اجتماعی ، انتظامی ، قضايی عليرضا طالب زاده که به اندازه و در جای صحيح و با تناسب به کار گرفته شده و مطرح گرديده و پيرنگ پيش برنده ء انتقادی اجتماعی درخشانی را بنحو دائم التزايد (قسمت به قسمت سريال) ارائه می دهد ، اميدوارم در فرصت مناسبی بيشتر در مورد اين سريال بنويسم .
اما «خاک سرخ» ...
هشت سال عمر ايرانيان در جنگ گذشت . دهشت و خشونت و مصيبت نبرد با يک ماشين جنگی کاملا مسلح و مدرن و فارغ از قواعد و قوانين بين المللی برای حاضرين در آن جنگ فراموش ناشدنی است . به سختی می توان آنرا بازگفت ، در سالهای اخير بسيار محدود و معدود در آثار سينمايی دهشت جنگ را يافته ايم . بسياری از فيلمهای جنگی ايرانی فاقد ارزش و غيرقابل اطلاق به ژانر سينمای جنگ هستند . معدود فيلم های موفق در اين زمينه هم از تعداد انگشتان دست تجاوز نکرده و توسط فقط چند فيلمساز خاص ساخته شده اند ، مثل : «کيميا» و «سرزمين خورشيد» احمدرضا درويش ، «سفر به چزابه» و «قارچ سمی» رسول ملاقلی پور ، و تقريبا تمامی آثار حاتمی کيا . حاتمی کيا دلسوخته ء جنگ و رزمندگان آنست و خود در مصايب آنها شريک بوده ، اين دهشت مصيب بار را ديده و الحق بی غرض و بدون قصد تبليغ و حتی با انتقاد آنرا باز می گويد . صداقت او در روايت جنگ است که از دل برخاسته و بر دل می نشيند .
«خاک سرخ» روايت درگيری مردم جنگ ناديده با جنگ است ، انسانهای بدِ خوب و خوبِ بد ، فرهيخته و عامی ، مذهبی و سياسی ، و ... و ... . مؤلفه و پيرنگ ماجرا «ليلا و جنگ» مهدی سجاده چی است . داستان روايتی است ساده و تاريخی ولی نه سرراست ، تاريخ نگاری جنگ در آغاز ، و آنچه «خاک سرخ» را جذاب کرده داستان آن نيست ، نحوه ء روايت حاتمی کياست . اين سريال فقط در کادربندی و زاويه ء نماها و سادگی داستان (برای سهل الهضمی مخاطب عام تلويزيون) تابع قواعد سريال سازی است ، در بقيه ء موارد سينمای محض است . نگاه کنيد به داستانها و شخصيت های فرعی ، نحوه ء تقطيع سکانس ها ، فاصله گذاری در تدوين موازی و ... از همه مهمتر شخصيت پردازی پرسوناژها ، بيان گذشته و سايه روشن کردن شخصيت ها و پيشينه ء آنها . حاتمی کيا هرچند در رشته ء فيلمنامه نويسی در دانشگاه هنر دانش آموخته و فارغ التحصيل شده ، ولی همچنان مثابه و مصداق بارز يک «کارگردان غريزی» است . نگاه او به ساده ترين موارد و پرداخت ميزانسن های گيرا ، خلق موقعيت های پرتعليق و جذاب از جزئی ترين قسمت های داستان ، نوع نگاه ابرازی فرضا به شخصيتی و تغيير عامدانه ء آن ، همه و همه حاکی از حضور سينماگری توانا و دانا در پشت دوربين است که به راحتی می توان به زمينه چينی های هرچند مختصر او اتکا کرد و منتظر رويدادی غيرمترقبه شد . به انتظار ليالی در خانه ، خروجش از منزل به کوچه ، يادآوری ليلا که در کودکی با پدر به سفر می رفت ، بازگشت حين رفتنش برای همراه بردن عروسک و دويدنش بسوی مادر با آن تدوين موازی زمان حال و گذشته ، يا حضور ليلا در کنار پنجره ء وانتِ از خرمشهر آمده که امير و لعيا را با خود آورده ، رودررويی با امير از داخل پنجره ء ماشين (که عملا با بی اعتنايی تماشاگر به خاطر از کنار هم گذشتن های متعدد ليلا و مربوطين خانواده اش ، مواجه است) ، صداکردن نام لعيا توسط امير ، دويدن امير بسوی برادر ، نگرانی لعيا برای امير در قبال شنيدن خبر مرگ مادر از برادر (و بی توجهی به حضور ليلا) ، و بازشناسی لعيا توسط ليلا و ... در آغوش کشيدن های دو برادر (به عزا) و دو خواهر (به شادی پيداکردن يکديگر) در آن برهوت جنگ را ببينيد و نمای دو به دويی که پيش آگهی اتفاق هم کناری اين چهار پرسوناژ در آينده است ، توجه کنيد . يا «نصير» پاسدار فرمانده ء مدرسه ء شرافت و ابهام عمدی موجود در گذشته ء او (در ظفار جنگيده) ، رفتار غيردوستانه اش ، و حماسه ای که در برابر نيروهای دشمن می آفريند را ببينيد .
«خاک سرخ» هر هفته منسجم تر و نفس گير تر می شود و اگر فتوری در قسمت های بعدی نداشته باشد ، به قطع يقين از سريالهای تلويزيونی ماندگار ايران خواهد بود .