... از سينما و

"بمحض برخورد با بزرگترين عشق زندگی ، زمان متوقف می شود - "بيگ فيش

جمعه، دی ۰۶، ۱۳۸۱



آخرين وسوسه ء مارتين اسکورسيسی


به مناسبت روی پرده آمدن «دار و دسته های نيويورکی»


در جواب سوال «بزرگترين فيلمساز امريکايی ۳۰ سال اخير کيست؟» ، در ميان منتقدان و هواداران سينما بحث و مجادله ء چندانی نخواهيد يافت . مارتين اسکورسيسی با کلاس و سبک کاری خاصش و جلب توجه دنيای فيلمسازی از ۱۹۷۳ با فيلم های «خيابانهای وسط شهر» (Mean Streets) و «راننده ء تاکسی» پاسخی تقريبا" همگانی است .

از «گاو خشمگين» تا «سلطان کمدی» تا « آخرين وسوسه‌ ء مسيح» ، و تا «بر و بچه های خوب» چنان برمی آيد که اسکورسيسی طومار سنت های کهن و بزرگ هاليوود را با روحيه ء طغيانگر و جاه طلبی خاص کارگردانان جوان دهه ء ۱۹۷۰ در هم پيچيده است .

آثار اسکورسيسی دو نمود بارز دارند : مناظر بزرگ و وسيع از نيويورک که او در زمان کودکی خود در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ديده است ، و تاثير ناشی از سينمای نئورئاليسم ايتاليا و موج نوی فرانسه که در او کنشی شخصی و اجتماعی در فيلمسازی را باعث گرديده است . فيلم های او شخصی ، درون گرا ، پويا ، و منحصر بفردند . پرده های نقاشی اجتماعی اش هميشه وسيع و حاکی از نوعی احترام و قدردانی نسبت به نيروهای اجتماعی ، فرهنگی ، و سياسی تغيير دهنده ء زندگی فردی انسانها بوده ، و عظيم و فريبنده اند .

در سالهاي دهه ء ۱۹۹۰ فيلمهای اسکورسيسی تنوع بسيار يافت . تمرکز روی موضوعات کمتر مورد بحث باعث شد تا برخی از اين آثار چندان مورد توجه و قدردانی قرار نگيرند . در «کازينو» (۱۹۹۵) او به بی پروايی امريکايی بازگشت ، به دليری و خشونت عاميانه ء امريکايی گنگسترها و اسطوره شناسی آنها ، شايد برای خداحافظی با اين ژانر . «کازينو» در ميان دو سفر به قلمروهای ناشناخته قرار گرفت . سفری به دنيای تشريفات پيچيده و محرمانه ء طبقه ء اشراف منهتن در آغاز قرن بيستم در «عصر معصوميت» (۱۹۹۳) ، و سفر به تبت برای واگويی داستان کودکی دالايی لاما و پيروزی ملتش در «کوندون» (۱۹۹۷) حيرت آور . شايد اينها بهترين آثار دوران کاری او باشند ، ولی گويا فقدان اسلحه پردازی و هفت تير بازی و وسايل صحنه و لباسهای بليزر (حالا ديگر نه چندان) شيک ، تماشاگران عادی را دلزده و دور کرد .

بعد از شکست تجاری «بيرون کشيدن مردگان» (۱۹۹۹) اسکورسيسی به پروژه ای پرخرج روی آورد ، پروژه ای که چند دهه روی آن کار کرده بود . «دار و دسته های نيويورکی» حماسه ای است بزرگ و اپراگونه درباره ء برخورد بومی انگلوامريکايی ها و مهاجران ايرلندی که در شورش های ۱۸۶۳ نيويورک به اوج خود رسيد .

از آنجا که منهتن ۱۴۰ سال پيش در عمل و بواسطه ء ساختمان سازی های متعدد کاملا" محو شده ، اسکورسيسی نيويورکی عظيم در مجموعه استوديوهای چينه چيتا در بيرون شهر رم ايتاليا ساخت . شايد همين امر يکی از دلايل تبديل اين فيلم به يکی از پروژه های پرخرج دهه های اخير باشد .

در «دار و دسته های نيويورکی» لئوناردو دی کاپريو و دنيل دی لوئيس در نقش رهبران دسته های خيابانی رقيب ظاهر می شوند . فيلم روز جمعه ء گذشته ۲۰ دسامبر روی پرده رفته است و فقط در ۱۵۰۴ سالن نمايش داده می شود . فيلم که اصلا ادعای تجاری و گيشه ای بودن و داعيه ء رقابت در فروش ندارد موفق شده در سه روز اول در رتبه ء چهارم جدول پرفروشها و در حال حاضر سوم اين جدول با سه رتبه بالاتر از «اگه ميتونی منو بگير» اسپيلبرگ با بازيهای دی کاپريو و تام هنکس ، قرار گيرد .

  [ ۱۲:۱۳ بعدازظهر ] پيوند به اين مطلب