
اسطوره شناسي - Mythology
از آغاز بايد کـه داني درسـت
سر مايه ء گوهران از نـخـسـت
(فردوسی)
يکي از زيربنايی و اصيل ترين مقولات فرهنگی ، اسطوره شناسی است . «اسطوره» به مفهوم افسانه و داستان (تاريخی) و «حماسه» به معنای دليری و دلاوری و شجاعت رکن رکينی برای ساخت زيربنای فرهنگی اقوام مختلف بشری و راهنمايی برای چگونه زيستن اند . «حماسه» ها خود شاخه و گونه ای از اسطوره ها هستند و «اسطوره» ها حتي اگر کاربرد عملی نداشته باشند ، پيرنگ هايی درخشان و جذاب و منطقی برای ادبيات و شاخه های مرتبط هنری آن منجمله سينما و تئاتر تلقی می شوند . به عنوان وظيفه ای شخصی ، ارائه ء مطلب زير را برای خودم ضروری ديدم و مطمئنم که برای شما هم خالی از لطف نخواهد بود :
شناخت اسطوره
دونا روزنبرگ
ترجمه ء عبدالحسين شريفيان
قسمت اول
اسطوره ها سمبل (نماد) تجربيات انساني هستند و مجسم کننده ء ارزشهاي روحاني يک فرهنگ . هر جامعه اي اسطوره هاي ويژه ء فرهنگ خود را نگه مي دارد و در حفظ آن مي کوشد زيرا معتقدات و دنيا نگري هاي درون آنها عامل قطعي پايندگي و جاودانگي آن فرهنگ است . معمولا" اسطوره ها از يک روايت باستاني زباني يا سينه به سينه سرچشمه و مايه مي گيرند .
شماري از آنها از آفرينش و آغاز ، پديده هاي طبيعي ، و مرگ سخن مي گويند و شماري ديگر از ماهيت و طبيعت و نتيجه ء کار و رفتار موجودات ملکوتي و خدايان ، حال آنکه باز هم شمار ديگري هستند که با آوردن روايات گوناگون درباره ء ماجراهاي پهلوانان يا بدبختي ها و نگون بختي هاي انسانهاي خودبين - نمونه و الگوهايي از رفتارها و طرز سلوک بزرگمنشانه ارائه مي دهند . در اسطوره ها اغلب ردپايي از افسانه يا روايات مردمي و فولکلور مي بينيم . در اين افسانه ها انسان به صورت پاره ء جدايي ناپذير يک دنيا و هستي بزرگ و پهناور معرفي مي شود و همچنين بذر حرمت توام با ترس از اشياء مرموز ، ناشناخته ، و شگفت انگيز زندگي را در دل آدميان مي کارند .
با توجه به اين که رفاه هر فرهنگ يا جامعه بر نحوه ء رفتار و کردار فرهنگ هاي ديگر بستگي دارد ، اسطوره شيوه ء مهمي براي خودشناسي و نيز وسيله اي براي درک ارتباط يا پيوند با اقوام و مردم ديگر است. بسياري از اسطوره ها را مردمي آفريده اند که در جوامعي نه چندان غامض و پيچيده مي زيسته اند ، ولي بهرحال اسطوره ها پرسش هاي زيربنايي اي را مطرح مي کنند که ممکنست براي هر انسان متفکري پيش آيد . مثل :
من کي هستم ؟ اين دنيايي که در آن زندگي مي کنم چه طبيعت يا ماهيتي دارد ؟ چه رابطه يا پيوندي با اين دنيا و هستي دارم ؟ تا چه حد مي توانم بر زندگي خودم اختيار و چيرگي داشته باشم ؟ براي زنده ماندن چه مي توانم بکنم ؟ چگونه مي توانم زندگي رضايتبخش و مفيدي را سپري کنم ؟ چگونه مي توانم خواست ها و آرزوهايم را با مسئوليت هايي که در قبال خانواده و جامعه ام دارم متعادل و همساز گردانم ؟ و ... چگونه مي توانم با حتمي بودن مرگ از در سازش درآيم ؟
پاسخ هايي که فرهنگ هاي گوناگون انساني به اين پرسش ها داده اند پيکر اسطوره هايي را به وجود آورده اند که هرچند از نظر وصف و پرورش موضوع در جوامع مختلف يکسان نيستند ، اما شباهت هاي نزديکي به يکديگر دارند . به رغم ديدگاه هاي ويژه اي که هر فرهنگ دارد ، علايق مشترک آنها ، انسانها را در سراسر دنيا و در طول تاريخ به يکديگر پيوند مي دهد .
ادامه دارد ...