ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سينماي بهرام بيضايي
از آغاز تا "سگ کشي"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گردآوري و نگارش : نادر خوانساري
قسمت اول
بهرام بيضايي به حق يکي از موثرترين ، فعالترين ، پرکارترين ، باسوادترين ، خوش فکرترين ، و ... ترين هاي هنر و ادبيات نمايشي ايران است . آشنايي والا و تعلقات خاطر او به مضامين ، قالبها ، و سبک هاي مختلف هنرهاي هفت گانه خصوصا" هنرهاي نمايشي و بالاخص تئاتر باعث آفرينش آثار ماندگاري در تاريخ آثار هنري ايران گرديده است . براحتي مي توان او را مقتدرترين و مسلط ترين تئاتريسين و سينماگر ايراني خواند ، آنانکه با دکوپاژ فصل ۴۱ ام فيلم «سگ کشي» او در نشريه ء شماره ء ۱ ماهنامه صنعت سينما برخورد کرده اند ، عمق اين مفهوم را بهتر درک خواهند کرد . براي شناخت هرچه بيشتراين استادهنرهاي نمايشي ، نمايشنامه نويس ، و سينماگر ايراني مقدمتا" بيوگرافي مختصري را تقديم مي كنم :
بهرام بيضايي متولد پنجم ديماه ۱۳۱۷ شمسي تهران است. وي در سالهاي آخر دبيرستان (۱۳۳۴) به مطالعه در ادبيات اساطيري و مردم شناسي پرداخت و همزمان چند فيلم ۸ م م كوتاه آزمايشي ساخت و چندي هم درباره ي سينما نوشت . او كه با ديدن فيلم بر پرده هاي عمومي و سپس پيگيري سينما در سينه كلوپ تازه پاگرفته وارد عالم سينما شده بود ، پس از تلاش ناموفقش براي دسترسي به دوربين فيلمبرداري ، دو نمايشنامه با زبان تاريخي در سالهاي آخر دبيرستان نوشت .(نخستين نمايشنامه هاي او درسال ۱۳۴۱ به چاپ رسيد كه بعضي از آنها به صحنه برده شد، و درسال ۱۳۴۶ با نخستين اجراي نمايشي اش توانست خود را به عنوان كارگردان تئاتر بشناساند.) بعد معافيت از خدمت نظام بود و نگارش نسخه اول نمايشنامه "آرش ". در ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۰ سينما را در كانون فيلم و تئاتر را لابه لاي نمايش هاي تلويزيوني دنبال كرد. در نشريه ي علم و زندگي نوشته هايي درباره ي سينما داشت . بعد مطالعه در نمايش شرقي بود و يك سال پشت در دانشگاه انتظار! ، مطالعه در ادبيات ايران ، جستجو در شاهنامه و فرهنگ پيش از اسلام ، اساطير ، و مردم شناسي ، كنجكاوي در نثر فارسي ، مطالعه ي نقاشي ايراني در جستجوي بيان تصويري يك فرهنگ . نگارش "آژدهاك " ، و ورود به دانشكده ي ادبيات دانشگاه تهران . استخدام در اداره ي كل ثبت اسناد و املاك دماوند. و ...
و كشف شبيه خواني و تقليد (تعزيه ) به عنوان مهم ترين نمايش غيرغربي ايراني . ترك دانشگاه . انتشار نوشته هايي درباره ي فيلم و نمايش و موسيقي ، انتشار اولين نوشته ها در باره ي تعزيه در مجله ي هنر و سينما" و گاهنامه ي "آرش " ، كوششي بيهوده براي ساخت فيلمي كوتاه ، انتقال از دماوند به تهران . از سال ۱۳۳۸ به بعد فعاليت همه جانبه ي اين استاد بي نظير هنرهاي نمايشي و سينما آغاز گرديده كه به جهت حفظ حدود موضوع بحث ذيلا" كارنامه ي عمدتا" سينمايي وي را درج مي نمايم : (با اين وعده كه در صورت علاقه ي دوستان ، كارنامه ي كامل ايشان را نيز تقديم خواهم نمود).
۱۳۳۸ تا ۱۳۴۰ - تعقيب از نزديک نمايشنامه هاي مدرن ايراني که اغلب در تلويزيون يا گاهي اوغاب بر صحنه اجرا مي شدند ، چاپ مقالاتي درباره ء سينما در «هنر و زندگي» ، مطالعه در زمينه ء تئاتر شرق ، يک سال تاخير در ورود به دانشگاه و مطالعه ء ادبيات ايران ، تحقيق در شاهنامه ، متون پيش از اسلام ، اسطوره شناسي ، و جمعيت شناسي و آمارگيري نفوس ، و ... و ... قبولي در رشته ء ادبيات دانشگاه تهران ، چاپ مقالات متعدد در باره ء فيلم ، موسيقي فيلم ، تعزيه (نمايش روايي - مذهبي ايراني) ، و ... در «هنر و سينما» ، فصلنامه «آرش» ، و دوره نامه هاي متعدد آن زمان .
۱۳۴۱ - طرح فيلم كوتاه "خوابگرد"، ساخت و فيلمبرداري يك فيلم 8 چهاردقيقه اي سياه و سفيد با مخارج صفر، كار با دوربين قرضي دوستان (8م م رنگي ) و (16م م سياه وسفيد) و تجربه ي مهم تدوين هنگام گرفتن . ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۹ - توفان كار استاد در هنرهاي نمايشي و اوج گيري وي در زمينه هاي عملي و نظري هنرهاي نمايشي ايران و جهان .
۱۳۴۹ - نخستين كار سينمايي : فيلم كوتاه "عموسيبيلو".
۱۳۵۰ - "رگبار".
۱۳۵۱ - فيلم كوتاه "سفر".
۱۳۵۲ - فيلمي ناتمام درباره ي مرگ براساس نقاشي مانده ازيك اعدامي .
۱۳۵۲َ - "غريبه و مه ".
۱۳۵۵ - "كلاغ".
۱۳۵۷ - "چريكه ي تارا".
۱۳۵۸ - تدوين فيلم "دونده "ي اميرنادري .
۱۳۶۰ - نمايش و فيلم "مرگ يزدگرد".
- و نگارش طرح "پرونده ي قديمي پيرآباد" (ساخته شده بانام "فصل پنجم " توسط رفيع پيتزدر ۱۳۷۵)
۱۳۶۱ - نگارش فيلم نامه ي "روز واقعه "(ساخته ي ۱۳۷۳ شهرام اسدي .)
۱۳۶۳ - نگارش فيلمنامه ي "پرونده ي قديمي پيرآباد" (ساخته شده بانام "فصل پنجم " توسط رفيع پيتزدر ۱۳۷۵)
۱۳۶۴ - "باشو غريبه ي كوچك ".
۱۳۶۶ - "شايدوقتي ديگر".
۱۳۶۹ - "مسافران ".
۱۳۷۳ - تدوين فيلم "بازي هاي پنهان " ي کريم هاتفي نيا .
۱۳۷۴ - تدوين فيلم "برج مينو"ي ابراهيم حاتمي كيا.
- چاپ مقاله ء «هيچکاک درون قاب» (گفتگو با تعدادي از دانشجويان سينما درباره ء هيچکاک) .
- نوشتن طرح براي چند فيلم کوتاه ۱۰۰ ثانيه اي و چند فيلم بلند براي چند کارگردان بمناسبت صدسالگي سينما .
۱۳۷۵ - سفري يکساله به فرانسه ، نگارش فيلمنامه ء «تقدير» ، «اعتراض» (براساس داستان زندگي آذرشيوا بازيگر قديمي سينماي ايران) ، «چشم اندار» ، «افرا» يا «روز مي گذرد» ، «هدايت» (براساس داستان زندگي صادق هدايت) ، نمايشي عروسکي براي بازيگران زنده .
۱۳۷۶ - بازگشت به ايران . روي پرده بردن نمايش «بانو آئويي» اثر ميشيما يوکيو که پايان نامه ء تحصيلي همسرش مژده شمسايي در رشته ء بازيگري نيز محسوب ميشد . اين نمايش ابتدا در سالن تئاتر دانشگاه آزاد به نمايش درآمد و بعد از شرکت در جشنواره ء تئاتر فجر همانسال در سالن قشقايي تئاترشهر تهران بمدت ۵۰ شب و با ۷۱ اجرا به نمايش درآمد ، پس از آن «کارنامه ء بندار بيدخش» را به کمک گروه ليسار در سالن چهارسو ي تئاتر شهر به صحنه برد که تا بهمن ماه ۱۳۷۶ با نمايش در جشنواره فجر جمعا ۵۴ اجرا داشت . تدوين فيلم کوتاه «تصويري بر آب» از مجموعه ء «بچه هاي ايران» به کارگرداني حميدرضا صلاحمند .
۱۳۷۸ - ساخت اپيزود ۱۵ دقيقه اي «گفتگو با باد» از مجموعه ء «قصه هاي کيش» .
۱۳۷۹ - ساخت فيلم «سگ کشي» .
اين كارنامه ي مختصر !!!!! سينمايي باضافه ي طومار (شيخ شرزيني !) چند صفحه اي از كار در تئاتر و نمايشنامه نويسي و شبيه خواني و ... حاصل پربار زندگي هنرمندي به تمام معنا ، و استاد و پيش كسوتيست گرانقدر كه در سال ۱۳۶۰ پس از بيست سال كار رسمي دولتي از دانشگاه تهران اخراج شد .
در سال ۱۳۶۶ خانواده اش ( منير رامين فر همسرش و نيلوفر و نگار فرزندانش ) عليرغم تمايل وي از ايران مهاجرت كردند و او ... در ايران ماند .
بيضايي در سال ۱۳۷۹ با ساخت قسمتي از"قصه هاي كيش " با نام "گفتگو با باد"، و در همين سال با ساخت "سگ كشي " كه پس از جشنواره ي ۱۹م فجر در گزينش اخير منتقدان سينماي ايران نيز مورد تجليل قرار گرفت در عرصه ي سينماي اين مرز و بوم مجددا" ظاهر گرديده كه اين حضور او دوباره علاقمندان آثار متفاوت و انديشمند سينمايي را اميدوار ساخته تا بار ديگر شاهد حضور چنين آثاري در سينماي ايران باشند .
بيضايي در پاسخ خبرنگار مجله ي "Sight & Sound" شماره ي دسامبر ۱۹۷۹ ميلادي درباره ي نوع تاثير فرهنگ ايراني در برداشت هاي سينمايي اش چنين گفته است :
من در جستجوي زباني هستم كه از مينياتورها ، اساطير ، و تمدن ايراني ، تعزيه ، و تماشا(نمايش روحوضي ) الهام گرفته باشد. من حامل اينها در زمانه اي كه خود بسر مي برم هستم ، تمامي كار خلاق من با تاريخ ايران ، با گذشته ي ايران و كاري كه مي توانيم در شرايط جديد پذيرش تاثير فرهنگ و تمدن غربي با اين گذشته بكنيم ، سروكار دارد . اينها مسايلي است كه براي من و كشورم مطرح اند ، و بخاطر همين هاست كه من دلبسته ي ادامه ي زندگي و اقامت در ايرانم .
و در جواب خبرنگار ديگري در شماره ي شهريور ۱۳۵۶ مجله ي "سينما" مي گويد :
... تا سرانجام يك روز تئاتر به شكل تعزيه اي بر من ظاهر شد و مرا افسون كرد ... من تا آن روز نمايشي به اين حد جذاب نديده بودم ، حس كردم بايد بايستم ، حس كردم بايد دلايلي را پيدا كنم كه به اواينهمه فتنه گري و به من اينهمه شيفتگي داده است . او مرا متوجه فقرم كرد . مرا متوجه آن كسي كرد كه من بودم . ناگهان دريافتم كه از چه چيزها پشتم خاليست ، و زمين زيرپايم چقدر بي بنيادست . دريافتم كه با بزك ديگران جراحات تاريخي من زيبا نمي شود، و آنچه را كه ثروت گذشته ي منست چگونه از چشم من پنهان مي كنند . من تاريخ خواندم و خود را وارث وحشتي عظيم يافتم . اما توانستم آرام آرام صداي مردمي را بشنوم كه در تاريخ گفته نشده اند...
به نظر رافائل بسون در يكي از شماره هاي مجله "Sight & Sound" ، در فيلم هاي بيضايي ، سه مايه ي اصلي مي يابيم : غريبه ، كندوكاو در خاطرات شخصي و تاريخي (كلاغ) يا اسطوره اي و فرهنگي (غريبه ومه ، و چريكه ي تارا) ، و عشق بي سرانجام (رگبار، غريبه ومه ، و چريكه ي تارا) ، فيلم هاي "عموسيبيلو" و "باشو..." چون پرانتزي اين فيلمها و مرگ يزدگرد را در برمي گيرند.
باقر پرهام مايه هاي اصلي كارهاي سينمايي بيضايي را : كودك ، زن ، غريبه ، و تقدير تاريخي مي داند. با نگرشي عمومي به فيلم هاي بيضايي صحت اظهارنظرهاي بالا باضافه ي جستجوي هويت ، و تمايل به تعليق را ميتوان عنوان نمود.
او "عموسيبيلو" رابراي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ساخته و مي گويد :" اول مي خواستم عيار تنها را بسازم . اما شيروانلو دعوتي كرد براي ساختن عموسيبيلو . درآغاز علاقمند نبودم ، ولي ديدم راه ديگري وجود ندارد. كوشيدم يك سناريوي تلخ ، جدي و خشك را تبديل كنم به چيزي كه دوستش دارم ." ، احساس مبهم غريبگي و جداافتادگي عمو سيبيلو شايد از همين روست .
ادامه دارد ...