بي بهانه ! ... در ستايش فيلم
"نمايش ترومن" - The Truman Show
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كارگردان : پيتر وير. فيلمنامه : اندرو نيكول . مديرفيلمبرداري : پيتر بيتزيو. موسيقي : بركهارد دال ويتس ، فيليپ گلس . طراح صحنه : ريچارد جانسن . طراح لباس : مريلين ماتيوز. تدوين : ويليام اندرسن ، لي اسميت . بازيگران : جيم كري (ترومن بربنك ) ، لورا ليني مريل ) ، نوآ امريش (مارلون ) ، اد هريس (كريستف -كارگردان ) ، ناتاشا مك الهون (لورن ) ، برايان ديليت (پدرترومن ) . -- محصول ۱۹۹۸ امريكا - ۱۰۳ دقيقه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر صحنه اي که آنرا زندگي مي کنيم
شايد بهترين تعبير براي درك مفهوم استعاري فيلم ، كاربرد نام زير باشد : " The Human!!! Show " . آيا همه اسير پنجه ي قدرتمند تقديريم ؟ يا واقعا" در پايان جهان دري به سوي ما بازست تا به ميل خود به تقدير پشت كرده و از آن بگذريم ؟
...
ترومن محبوب همسايه ها ، شغلي پشت ميزي دارد، نيازي به كشف دنيا ندارد چون "...قبلا" همه جاي آن كشف شده "!!! ، سگي مانع عبور او از پل جزيره است ، و به دليل غرق پدر در كودكي از آب وحشت دارد. اكثر اوقات حركات او در كادري مدور يا بيضي شكل يا از دريچه ي لنزي ديده مي شود. ترومن عشق را بياد مي آورد ، كه بسرعت بر او تاخته و با مداخله ي مردي به بهانه ي سفر به جزيره ي "فيجي " (درآنسوي دنيا) از او دريغ مي شود (ومردم از تلويزيون خود شاهدند!). پدر را (پس از مرگش!) در هيبت يك بي خانمان مي بيند كه توسط مرد و زني از او دور مي شود. راديوي او خراب و خودبخود تعمير مي شود ، وسايل نقليه راه را بر او باز مي كنند و نگهبانان ساختماني مانع ورود او به آسانسوري مي شوند كه ديوار انتهاييش باز شده و محل فيلمبرداري است . ترومن به دنبال عشق گمشده ، آرزوي سفر به فيجي را دارد و عشق گمشده او را مي خواند. سعي ترومن براي فرار از جزيره كه در نعل اسبي دريايي (با خوشبختي اي تصنعي) محاصره شده ، حتي با شجاعت عبور از پل گذرگاه آبي جزيره ، درهم شكسته مي شود. براي آرامش او پدرش بازگردانده مي شود، ولي او ناگزير از فرار است چون بايد به فيجي برود. گره ي داستاني باز مي شود و درمي يابيم كه او پيش از تولد براي برنامه ي ماهواره اي بين المللي "نمايش ترومن" برگزيده شده ، و حال تعليقي جديد ، آيا ترومن موفق به خلاصي مي شود ؟ ترومن با فرار از جلوي دوربين ، با قايق به دريا مي زند ، كارگردان خالق نمايش ، كه ماه و خورشيد (مصنوعي) را در اختيار دارد با توفان (مظهر هراس كودكي ترومن) و حتي امواج سر به فلك كشيده و واژگوني قايق ، ترومن را تا سرحد مرگ پيش مي برد ، ولي ترومن حتي در قبال مرگ نيز حاضر به تسليم نيست . كارگردان تسليم مي شود و ترومن به آسمان (مصنوعي ديواره ي دكور) برخورد مي كند. از پله ها بالا مي رود و به درب خروجي دكور مي رسد. كارگردان به ناچار موضوع بازيگري او را فاش مي نمايد ، و شهرت و تماشاگران سراسر دنيا را !!! ترومن رو به دوربين "صبح به خير"، "،ظهر به خير"، و "و شب به خير" ، به تمامي مردم دنيا گفته و از در دكور خارج مي شود. آيا ترومن آزاد شده است ؟
سناريويي تا به اين حد استعاري و دو پهلو ، به جهت دقت كارگردان پيام محتوايي خود را سهل تر از داستان روايي و ظاهري فيلم به مخاطب مي رساند . محيطي دقيقا" ازپيش تعيين شده با تغيير پذيري بسيار ناچيز فقط در حد جابه جايي هاي ترومن ، تقديريست ناگزير. خالقي قادر و حاكم كه گرداننده ي صحنه است و اقامتگاهي در آسمان دارد. اين نمايش ،"جبر"زندگي زميني ست . و ارتعاشات ترومن ... "اختيار" او . از دري ورودي به صحنه ي جهان آمده (تولد) و از دري خروجي و تاريك خارج مي شود! و كسي كه دوستش دارد به استقبالش مي آيد ، اين در به كجا منتهي مي شود!!؟
با ديد انسان گرايانه (اومانيستي ) ، بازهم فيلمنامه ي اندرو نيكول فيلمنامه ايست حيرت آور ، اگر استعاره ي جبر و اختيار را كنار گذارده و فقط آزادي و اسارت "ترومن بربنك " را در جزيره ي مصنوعي و دكوراتيو زندگيش درنظر بگيريم ، بازهم از تعليق و كشش فيلم چيزي كاسته نمي شود. در آغاز همه چيز عاديست ، بتدريج درميابيم كه ترومن اسير رسانه ها شده ، و درپايان آزاد مي شود، او روشنايي آفتاب مصنوعي نمايش را به تاريكي پشت درگاه گشوده ، وامي گذارد. بازي جيم كري در نقش ترومن ، او را براي نخستين بار يك بازيگر كامل و پرقدرت مي نمايد ، در اين فيلم بهيچ عنوان نمي توان شخصيت "ايس ونچورا"يا "ماسك " را براي او تصوركرد، ميميك هاي بجا و مناسب صورت (هنراصلي جيم كري ) ، استفاده از انعطاف بدني و كمك به بازي هاي بازيگران مقابل و كاربرد توام كمدي و درام در اكثر اجراها و... ، هنر او دوباره متولد شده است . اد هريس در نقش كارگردان نمايش نيز كم از جيم كري ندارد. بركهارد دال ويتس با استفاده از تم هاي كلاسيك و خلق تركيب هاي كم سروصدا و باريتم آرام ، در عين حفظ متانت لازمه ي موضوع فيلم موفق به ساختن اثري شده كه در عين تلقين حس مناسب به تماشاگر در بخش هاي مختلف فيلم بهيچ عنوان آزاردهنده و منحرف كننده ي فكر نيست . تدوين سريع و غيرمتعارف ولي همخوان با ريتم آرام داستان ويليام اندرسن و فيلم برداري اكثرا" با كادر مديوم شات پيتر بيتزيو فضاي عمومي برنامه هاي تلويزيوني را القاء و نورپردازي هاي درخشان بخصوص در زمان گم شدن ترومن (مهتاب شهر چون نورچراغ جستجو ، براي پيداكردن ترومن به چرخش درمي آيد. يا آفتاب كه در عدم موفقيت مهتاب از كنار ماه مصنوعي بالا آمده و بر شهر مي تابد.) فقط و فقط مايه ي اين تاسف مي گردد كه چرا نمي توان چنين آثاري را بر پرده ي نقره اي سينما و با پخش صدا به طريقه ء دالبي ساراند ديد. مجموع جزئيات در نهايت با تركيب موزون خود فيلمي خوش ساخت و بسيارخوب بر مجموعه آثار پيتر وير يعني "انجمن شاعران مرده - Dead Poet Society" ، "آخرين موج" ، "پيک نيک در هنتينگ راک" ، و "گرين کارت" مي افزايد .
پايان