بلنداي نسبيت ، حضيض جزميت
متاسفانه هر روز بيشتر با ره آورد اين سالها مواجه مي شويم ! جزم انديشي و دگماتيسم را مي گويم ، باغضب و خشم و خشونت خواسته و دانسته ء خود را حق دانستن . همه چيز يا روشن است يا خاموش ، يا صفر است يا يک ، يا بالاست يا پايين ، يا عاليست يا مفتضح ، يا ... و اين يعني مطلق گرايي ، منطق ارسطويي . مطلق گرايي بعنوان اساس و شالوده ء ايدئولوژي و جهان بيني پسنديده است ولي بعنوان ابزاري براي حل و فصل امور دنيوي : خير . امور علمي هم ديگر از اين قاعده مستثني شده اند ، امور هنري و مقولات فرهنگي که اصولا همخواني اي با اين منطق ندارند . در دنياي امروز لامپ ها ديگر فقط با يک کليد خاموش و روشن نمي شوند ، ابزاري بنام «ديمر» وجود دارد که مي توان با آن نور را در درجه اي مطلوب بين روشن و خاموش تنظيم نمود . ماشين هاي لباسشويي اي ابداع شده اند که براي تميز کردن يک پيراهن نيمه چرک ديگر ناچار به استفاده ء از برنامه ء ۲ يا ۳ يا ... نيستند . قطاري در توکيو با سرعت ۳۰۰ و اندي کيلومتر در ساعت بطور معلق و برروي يک ريل حرکت مي کند که اگر فنجان چاي سرپري در دست مسافرش باشد ، بهنگام ترمز و ايستادن حتي قطره اي چاي در نعلبکي نخواهد ريخت . دوره ، دوره ء منطق فوزي و سايبرنتيک است و بازخورد اطلاعات و تصحيح سيستماتيک .
ديگر نمي توان به صرف خواندن چند کتاب از فلان نويسنده ء مقبول و بهمان فيلسوف صاحب تفکر و با اتکاء به خشم و خشونت و شمشير زبان ، هر نظري را به کرسي نشاند . با دريايي از دانش هم نبايد اين خطا را مرتکب شد ... چون ديگر زمان پذيرش اين نکته رسيده که هيچ نظريه اي بيش از يکي دو روز مهمان نيست ، هر روزه و هر لحظه تئوري جديدي پديد مي آيد و دنيا نو به نو تغيير مي کند . تخصص هاي امروزي ديگر تخصص نيستند ، سکو و فونداسيوني براي آموختنند . بايد لا به لاي صفر و يک ، در لابيرنت هاي روشني و خاموشي ، زير و زبر ، راست و چپ ، و ... به دنبال معاني جديد گشت . ديگر محرز شده که مي توان تخيل هر چيزي را نمود ، راه دور نيست . بقولي «کن فيکون» .
پس اينهمه ادعا در درست فهميدن برخي دوستان از کجاست ؟ چرا اگر من از فلان فيلم يا فلان رمان يا ... خوشم آمده ، اين اثر شاهکاريست بي بديل ؟ از چه رو اگر اثري تناقض ساختاري (حالا تناقض نه ، تضاد) داشت ، يا بايد آنرا فهميد يا نفهميد ؟!! جز اين ست که اين ذهن و نحوه ء بينش ماست که حکم مي دهد ؟ منطق ماست که به روز و اصطلاحا آپديت (Update) نشده ؟ آيا هنوز زمان زندگي در قرون وسطاست ؟ چطور است غيرعلاقمندان به فلان فيلم را که ۶۰ نکته ۶۰ نکته ، و ۷۰ من ۷۰ من کاغذ در وصفش مي نويسند را به جرم جادوگري بسوزانيم ! راستي خودمانيم اينجور با تعصب نوشتن ، علامت چيست ؟
اين ها را براي آن نوشتم که شايد يک دوست ناديده گذارش بيفتد و بخواند ، پاي چوبين جزميت را بکند و اسب سفيد و بالدار نسبيت را سوار شود ... هيچ جا پايان دنيا نيست .
تمام