« کاغذ بي خط »
نادر خوانساري
http://khonsari.blogspot.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کارگردان : ناصر تقوايي
فيلمنامه : ناصر تقوايي (براساس طرحي از مينو فرشچي)
مدير فيلمبرداري : فرهاد صبا
موسيقي متن : کارن همايونفر
بازيگران : خسرو شکيبايي ، هديه تهراني ، جمشيد مشايخي ،
زنده ياد جميله شيخي ، نيکو خردمند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جدا ؟!! مقصر کيست ؟
با اشتياق و سر فرصت مناسب به ديدن فيلم جديد تقوايي که به فاصله ء حدود ۱۲ سال از فيلم بلند قبلي اش « اي ايران » ساخته رفتم . خوشحالم که يکي ديگر از بزرگان سينماي متفاوت و پيشرو ي ايران که در سالهاي ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ سر برآوردند ، هنوز فيلم مي سازد ... و خوب هم مي سازد .
فيلم جديد تقوايي سهلي ست ممتنع ! از يک سو داستاني ساده و سرراست دارد که به معضل زن معاصر در تعارض با مردسالاري پرداخته و از سوي ديگر با سمبوليسمي مواجهيم که در جاي جاي فيلم به چشم مي آيد .
رويا رويايي ، نقش سنتي خود در خانواده را دوست ندارد که حق هم دارد . تاکيد رويا بر وظايف روزمره ء « شستن و سابيدن و پختن » که کاري ست غيرفکري و بدون فرصت بالندگي و اعتلا ، بجاست . او ثابت مي کند که در عين انجام اين روزمرگي هاي يدي ، قدرت فعاليت ذهني موفقيت آميز را هم دارد . تا اينجاي کار عالي ست . فيلمنامه نويسان اين خانواده ء خاص را روشنفکر معرفي مي کنند ، شايد براي اينکه از بروز تعصب و سنت گرايي در دو قطب اين کشمکش در امان باشند . اما ... رويا از شوهر ايفاي نقش هاي سنتي (مثلا تامين مالي) را توقع دارد و ... شوهر ... آيا واقعا جهانگير نسبت به خواسته هاي رويا ستيزه جو و افراطي ست ؟ مخالفي ضعيف النفس و ناتوان است ؟ شوهري پذيرا و موافق است ؟ نامتعادل و دمدمي مزاج است ؟ يا ... چه ؟!! شخصيت جهانگير چگونه است ؟ ... به سادگي دوستان خانوادگي را به ميهاني مي خواند و در غياب رويا از ايشان پذيرايي مي کند و در مراجعه ء بسيار دير رويا (در پايان ميهماني) اعتراض نمي کند ... بعدا درمي يابيم که روياي معترض در محل کار شوهر به تحقيق دست زده تا سر از کار (تلويحا کريه) شوهر درآورد ، واکنش شوهر چيست و چه توقعي از شوهر مفروض مي رود ؟ شوهر به ماموريت کاري مي رود و بازمي گردد ، بچه ها او را (در تبعيت از داستان شنگول و منگول مادر) به خانه راه نمي دهند ... نتيجه شکستن در خانه و مخفي شدن بچه ها در اتاقشان ، ... در بازگشت رويا و وقايع بعد از آن خباثتي از جانب شوهر که به « کتاب سوزان » تهديد مي کند ، لمس نمي کنيم ! شوهر با خود جن به خانه آورده ، يک بچه نهنگ کذايي که رويا فرصتي براي پاک کردنش ندارد ، پس ... شوهر خود آنرا پاک مي کند ... هرچه بيشتر به جزئيات بپردازيد اين شوهر را که عملا عامل تضييع حقوق زن معرفي شده ، مردسالاري خبيث نمي يابيد . پس اين درگيري زن و شوهري از کجا مي آيد ؟ رويا در پاره اي اوقات از کنايه هاي تند و موهن استفاده مي کند : «... تو دوره ء دانشجويي کسي رو نفروختي ؟ ...» يا «... هر وقت يه جات مي سوزه ، جاي ديگرت رو فوت مي کني ...» . مرد که ظاهرا اهل مماشات و سازگار به نظر مي رسد ، اگر مخالفتي هم دارد يا آنرا به بحث گذارده و عاقبت تسليم مي شود يا بدون بحث تسليم رويا ست . توان ترک همسر نيز که ندارد ! خودمانيم ... خانمها بگويند ، مي توان چنين شوهري را «بد» و «مرد سالار» و «متعارض به حقوق زن» قلمداد کرد ؟ در اينصورت شوهراني از جنس شوهر فيلم هاي «دو زن» يا «شام آخر» (خلاصه نقش تيپيک آتيلا پسياني اين سالها) چگونه شوهراني قلمداد مي شوند ؟ هيولا ؟
نه . مشکل در بازي و ساخت فيلم نيست ، مشکل در بافت فيلمنامه است . سوال گنگ ذهنم در پايان فيلم ، چنين است : « اگر اين مرد (جهانگير ) بد است ، پس چرا بد نيست ؟!! » ... « کدام حق رويا پايمال شده است ؟ » . کنش دراماتيک شخصيت ها در فيلم ناقص است ، رويا آن زن متعقل و خردمند در حق طلبي و در رفتار با فرزندان است يا نيمه ديوانه ء نويسنده ء معتزل در خانه ء مادر ؟ جهانگير آن خبيث مخالف (ـه) کتاب سوز است يا آن مرد آرام پاک کننده ء بچه نهنگ و شنونده ء متحمل توهين هاي مکرر رويا ؟ بالاخره مقصر کدامست و محق کيست ؟ ... يک فرض محتمل است :
خانم مينو فرشچي فيلمنامه اي داشته با تم روياي بالنده و توانا در مقابل جهانگير مردسالار (ـه) زندان ساز ... مرد متفکري (تقوايي) فيلمنامه را دريافت مي کند و آنرا مي پالايد ... حالت قطبي و مردستيز آنرا تعديل مي کند و بعضي جا ها هم به نفع مرد سکانس ها را مي بندد . مي توان حدس زد در کنار اين تخالف و تعارض زن و شوهري اختلاف نظرات سياسي هم موجود بوده ، چون مرد زندان مي ساخته و زن زندان مي شکسته ... به قدرت خواسته و با ايمان ... ايماني که باران را به باريدن يا ايستادن وامي داشته ... و خون بچه نهنگي که بر روزنامه هاي توقيفي مي باريده ، اندکي تعديل و مختصري خودسانسوري که نه ... نرم کردن آهن گداخته و زهرگيري فيلمنامه ء اوليه شده : « کاغذ بي خط » .
چه اشکال دارد از صحنه هاي بي منطق و نامتجانس به کليت موضوع و پيرنگ داستاني فيلمنامه نظير :
- حضور نيکو خردمند عشق نايافته در زندگي زناشويي بعد از حضور بر مزار مردي که دوست نداشته در خانه ء مادر رويا .
- ماشين سواري رويا و جهانگير در آن پيکان عجيب و به تفاهم رسيدن پر کش و قوس شب جمعه !
- در شکستن جهانگير و مواجهه با رويا و قضيه ء کليد در و همچنان منطقي و خونسرد بودن جهانگير .
- شوهر رخت نشويي که همچنان در پاي شومينه مي خواند و برنمي تابد و مي سوزاند و ... در آخر مي تابد و سر برنمي آرد !
- کنش غريب رويا در مواجهه با مگس مزاحم و در جريان تکميل نهايي فيلمنامه اش و نهايتا کل سکانس خانه ء مادر او .
بگذريم و به احترام تقوايي بپا خيزيم و کف بزنيم . تقوايي عليرغم چفت و بست ضعيف فيلمنامه فيلمي ساخته « خوش ساخت » . ريتم فيلم که تقريبا ۹۷٪ آن در فضاي خانه ء رويا و جهان مي گذرد مجال خستگي به تماشاگر نمي دهد ، بازي ها در قطب زن خوب و مناسب و در سمت شوهر متوسط و بعضا به تبع فيلمنامه ضعيف ولي در مجموع کارسازست زيرا داستان را براي تماشاگر به رواني روايت مي کند . استعاره ها در وضع فعلي فيلمنامه بعضا ضعيف و قدري گيج کننده ولي لطيف و جذابند و ذهن تماشاگر را به تخيل وامي دارند .
همه و همه به کنار ... اين فيلم کار تقوايي عزيز ست . همينکه او مجال ساختن فيلم ديگري را يافته ، شادي آفرين است ، حتي اگر اين فيلمش از فيلم هاي بيادماندني نباشد .
يک نکته ء ديگر ... سوالي منتج از اينگونه داستان و فيلمنامه ها : چرا فکر مي کنيم يابنده ء آنچه بعضي زنان در زندگي زناشويي گم مي کنند ، مردانند ؟ مقصر اصلي مردانند يا انگاره ها و ارزش هاي سنتي مرد سالار ؟ کار «برآوردن حوائج خانواده» (اعم از مادي يا معنوي) چگونه بايد تقسيم شود ؟ اگر به اين بينديشيم ، روياها و جهانگيرها سريعتر به تفاهم مي رسند .