حالا نگاه نکن !
مطلبي در باره ء بحران اقتصادي سينماي ايران
اين روزها همه جا صحبت از رکود صنعت سينما در ايران است . روزي نيست که نشنويم سينمايي در تهران يا شهرستانها تعطيل نشده و يا سينماداري از حرفه ء خود گلايه نداشته باشد . همه در پي يافتن علتي براي عدم استقبال تماشاگر از فيلم هاي اکران هستند و در پايان هرسال آمار هراس انگيزي از تعداد افرادي که به سينما رفته اند داده مي شود و طعنه آميز آن که تلويزيون که خود يکي از عوامل اين ورشکستگي ست در اين مورد بحث و مناظره مي کند و طعنه آميزتر آن که در بحث و مناظره ها کارگردانان سينماي ايران نيز دعوت مي شوند . پاسخ به اين سوال که چرا چنين شد ، يک معادله ء چند مجهولي ست چرا که عوامل و دلايل متعددي دست به دست هم دادند و اين بحران را بوجود آوردند ، اما شايد صريح ترين پاسخ در دلزدگي تماشاگر ايراني از سينما نهفته باشد .
در همه جاي دنيا مفهومي وجود دارد به نام سطح سليقه ء مخاطب که ميزان استقبال از هر اثر هنري مربوط به همين سطح سليقه است ، بدين معنا که هر چقدر اثر هنري به سطح سليقه ء مخاطب نزديکتر باشد استقبال از آن نيز چشمگيرتر است و هرچه از آن دورتر باشد در محاق فراموشي بايگاني مي شود . از سويي ديگر مي توان به هر اثر هنري به مثابه ابزاري براي بالاتر بردن سطح سليقه ي مخاطب نيز نگاه کرد . در مورد سينما اين قضيه کمي پيچيده تر است چرا که سطح سليقه ء بصري نيز وارد بازي مي شود و علاوه بر مضمون ، نحوه ء روايت ، استراتژي فيلم ، و ... حس زيبايي شناسي تصويري تماشاگر نيز بايد ارضا شود . حالا با اين پيش فرض ها مي توان به اوضاع سينماي ايران چشم دوخت . تماشاگر ايراني در طول اين سالها ثابت کرده است که خواهان سينماي متفاوت و فرهنگي ست ، استقبال از فيلم هايي چون : «هنرپيشه» ، «زير پوست شهر» ، «آژانس ششه اي» ، «شوکران» ، «زير درختان زيتون» ، «سگ کشي» ، و «ليلا» ، و ... نشان از همان حمايت از فيلم هاي فرهنگي دارد ، پس آنچه مي ماند دوري فيلم هاي ايراني از سطح سليقه ء عمومي و يا دست کم گرفتن اين سطح ، از سوي فيلم سازان و کارگردانان و حتي تهيه کنندگان سينماست . حالا وقتي ست که مي توان به نتيجه اي ديگر رسيد و آن چيزي نيست جز آنکه بايد پيش از صحبت درباره ء ورشکستگي اقتصادي سينماي ايران ، از ورشکستگي هنري اين سينما صحبت کرد . تا زماني که فيلم سازان و تهيه کنندگان چنين روندي را درپيش گرفته اند ، نتيجه جز آنکه اکنون وجود دارد چيز ديگري نيست ، روندي که تنها در پي تقليد از آثار خارجي و يا مشحون از توهين به شعور مخاطب است و طبيعي ست که مخاطب در صدد رد و طرد اين سينما باشد . به راستي با کدام منطق و استدلال مي توان به ديدن اين فيلم ها رفت و خاطره ء رفتن به سينما را بخاطر سپرد ؟
حالا ديگر دير زماني ست که از چشم انداز دلپذير تماشاي فيلم هاي خوب محروم شده ايم و آثار سينمايي اين سالها بجاي تلاش براي بالا بردن انتظار تماشاگر ، سعي در فروکاستن آن به حداقل ها دارند و فيلم هاي متوسط هم خوب ارزيابي مي شوند . همه ء اين ها را به وضعيت سالن هاي سينما ، و کيفيت صدا و تصوير آنها اضافه کنيد . حالا حتي اگر فيلم هاي خوب در اين سالنها (با همين اوضاع و احوال) اکران شوند باز هم قابل تحمل اند ، ولي فقدان انديشه در پس بسياري از فيلم ها باز همه چيز را در گرداب هولناکي غوطه ور مي سازد .
با اين اوصاف آن چه که از همه چيز جالب ترست ، اصرار و پافشاري پديدآورندگان اين بحران بر عدم نمايش فيلم هاي خوب خارجي (منطبق با شرايط اکران) در سينماهاي ايران است . براستي دليل اين همه ابرام چيست ؟ آيا همه ء ما مجبوريم فقط همين آثار متوسط و يا زير متوسط را در سينماها ببينيم ؟ آيا اکران آثار خارجي يکي از راه هاي بالا بردن سطح سليقه ء تماشاگران نيست ؟ اصرار اين دست اندرکاران سينما بر عدم نمايش فيلم هاي خارجي بيشتر به کساني مي ماند که از ترس از کف دادن مال و منال خود ، همه را مجبور به استفاده از کالاي خود مي کنند . تماشاي فيلم در پستوي خانه ها و به مدد ويدئو باعث فراموش شدن خاطره ء سينما رفتن و شرکت در يک حرکت جمعي ست . آيا واردکردن فيلم هاي خارجي و آشتي دادن اين آثار با سينماهاي کشور ، الزامي براي برپايي سالن هاي خوب سينما نيست ؟ اتفاقي که در چند سالن سينماي تهران مثل : فرهنگ ، سپيده ، و ... افتاد . يکي ديگر از سودمندي هاي چنين رويدادي را مي توان آشتي دادن تماشاگر با سالن هاي سينما دانست ، چنانکه عادت سينما رفتن که اکنون به فراموشي سپرده شده است دوباره بازگردد و به تبع آن از فيلم هاي ايراني نيز استقبال شود . البته اين بدان معنا نيست که بازار داخلي دربست در اختيار فيلم هاي خارجي قرار گيرد ، ولي بهرحال در شرايط فعلي قبضه کردن بازار سينما با فيلم هايي که حداقل ذوق و سليقه نيز از آنها دريغ شده است کاري شايسته به نظر نمي رسد . با چنين شرايطي بيشتر به نظر مي رسد که اين اصرار سينماگران و تهيه کنندگان بر عدم نمايش فيلم هاي خارجي سينماي ايران را از فرصت رقابت کنترل شده به نفع خود محروم مي سازد . فرصتي که سينماي ايران با آن مي تواند کم کم خود را براي رقابت در عرصه ء جهاني - بدون کمک و سوبسيد - آماده سازد . سينماي ايران از اين طريق دو بهره خواهد برد : ابتدا خود را در سطح کيفي مناسبي در رقابت مي بيند و سپس خواهد توانست تماشاگران ايراني را فراتر از ظرفيت فعلي سينماروها به سينما بکشاند . طبيعي ست که چگونگي سياست گذاري و نحوه ء اکران مي تواند با توجه به منافع کلان سينماي ايران برنامه ريزي شود .
برگرفته از هفته نامه ء سينماي نو شماره ء بيستم ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۱