« مالنا » Malena
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کارگردان و فيلمنامه نويس : جيوزپه تورناتوره
فيلمبردار : لايوس کولتاي تدوين : ماسيمو کواگليا موسيقي متن : انيو موريکونه
بازيگران : مونيکا بلوچي ( مالنا اسکورديا) ، جيوزپه سولفارو ( رناتو آموروسو ) ، لوچيانو فدريکو ( پدر رناتو )
ماتيلدا پيانا ( مادر رناتو ) ، پيترو نوتارياني ( پروفسور بونسيگنور - پدر مالنا )
محصول سال ۲۰۰۰ ايتاليا و امريکا ، رنگي ، مدت نمايش ۹۲ دقيقه ، زبان نمايش ايتاليايي و لاتين
تهيه کنندگان : کارلو برناسکوني و هاروي وينستين ( کمپاني ميراماکس)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستش داشتم ، زيبايي دردناکي داشت
افسري فاشيست مردم شهر را به گوش کردن به راديو فرا مي خواند ، دوچه در ساعت ۵ عصر ورود ايتاليا به جنگ جهاني دوم را اعلام مي دارد . رناتو دوچرخه ي دست دوم اش را سوار مي شود ... دوچه دائما و دائما سخنراني مي کند ... مردم خوشبين شهر سخنان موسوليني را تحسين مي کنند . رناتو با دوچرخه به سوي دوستانش رکاب مي زند ... مالنا به خيابان قدم مي گذارد ... شوهر او به جنگ رفته ... زيبايي و اندام او بي نظير و تحسين انگيزست ... براي مرداني که ساقها و اندام او را ورانداز مي کنند ، و نفرت آورست براي زناني که او را تهديدي براي خود مي بينند ... تنها وابسته ي مالنا پدر اوست ، مغلمي با گوش سنگين . رناتو در کنار دوستانش به چشم چراني مي نشيند ... باسن مالنا ... احساس غريبي به رناتو دست مي دهد ... با بچه ها در تعقيب مالنا رکاب مي زند ... براي همه ، مالنا يعني شهوت ... براي رناتو ... نخستين عشق نوجواني . تنهايي مالنا طول مي کشد ... هر روز به ديدار پدر مي رود ... مردان شهر چون گرگ هايي حريص او را ورانداز مي کنند ... و زنان ... از او بد مي گويند . رناتو شاهد همه ي ماجراست . با تف کردن در ليوان آبجوي از مردان و با ادرار در کيف دستي از زنان شهر انتقام معشوقه ي خود را مي گيرد ... دنيايي خيالي با مالنا براي خود مي سازد ... هر شب از سوراخي در ديوار خانه ي مالنا او را ديد مي زند ... لباس زير او را مي دزدد ... به ياد او استمنا مي کند ... و در خيال براي او قهرماني .
جنگ ادامه دارد ... خبر مرگ شوهر مالنا مي رسد ... مالنا ديگر بيوه است ... نزديک شدن به او براي مردان شهر اخلاقي مي شود ! ... و چون خطرناکتر شده ، بدگويي و تهمت زنان شهر را مي گيرد ... از فروش غذا و غيره به او سرباز مي زنند و مردان از ترس زنانشان جرات استخدام او را ندارند ... هرچند حاضرند جانشان را به او پيشکش کنند . به رابطه ي پنهاني با يک افسر ارتش و دندانپزشک شهر متهم و به دادگاه احضار مي شود ... دندانپزشک متاهل است و افسر مجرد ... مالنا با دندانپزشک رابطه اي نداشته ... تبرئه مي شود و بايد حق الوکاله ي وکيلش را بپردازد ... به فحشا کشيده مي شود ... براي غذا ... براي پول ... و در زمان حضور نازيها ... براي بقاء ... و زماني که نيروهاي امريکايي وارد مي شوند ، زنان از او بخاطر خودفروشي به نازيها انتقام مي گيرند ... مالناي مضروب و خرد شده با خشم به روي مردان شهر فرياد مي کشد ... و با قطاري ، بي سر و صدا از شهر مي رود . شوهر او باز مي گردد ... او در جنگ زنده مانده ... در جستجوي مالناست ... هيچکس با او سخن نمي گويد ... رناتو راز مالنا را بر او مي گشايد ... به دنبال زنش مي رود ... و با مالنا دست در دست به شهر باز مي گردند ... رناتو تنها کسي ست که شرمنده نيست .
تورناتوره « مالنا » را به صورت ملودرامي سبک و لطيف آغاز مي کند ( با جذابيت مالنا و حدوث عشق نوجواني رناتو ) ، رفته رفته درامي اجتماعي مي سازد همچون « فريب خورده و رها شده » پيتروجرمي ( تنهايي مالنا در برابر شهر و مردانش ) ، و درام خود را تا حد يک تراژدي کامل اوج مي بخشد ( قرباني و مضروب شدن مالنا ) . در اين رهگذر پختگي کار او همچون دوازده سال پيش (سينما پاراديزو) چشمگيرست . ميزانسن ها ، زاويه و حرکت دوربين ، لوکيشن و نورپردازي ، استفاده از موسيقي ، گزينش و بازي بازيگران ، منطق داستاني ، تکنيک هاي فيلمسازي ، و ...
در صحنه ي آغازين افسر فاشيست براي اعلام ساعت سخنراني موسوليني به سمت چپ کادر مي پيچد ، و رناتوي دوچرخه سوار در قطع بعدي به سمت راست کادر (جهت مخالف فاشيسم و جنگ) مي راند . در مواجهه ي رناتو با مالنا ( زماني که با رنگ کردن مو و کوتاه کردن آن و آرايش و حضور در ميدان شهر مشخص مي شود که تن به روسپيگري داده ) دوربين از رناتو با سرعت دور مي شود و گويي چهره ي غمزده و سرخورده ي او را ترک مي گويد ... بين او و مالنا فاصله پيش مي آيد . غالب سکانس هاي شهر و فيلم در روز و با فيلتر زرد فيلمبرداري شده تا گرماي محيط و رئاليسم مورد نظر فيلمساز به مخاطب منتقل شود . کارگردان با ترانه اي ايتاليايي فيلم خود را نقطه گذاري مي کند ( ترانه اي که در تيتراژ پاياني نيز به گوش مي رسد و براي تماشاگر ماندگار مي شود ) در بقيه ي قسمتهاي فيلم هم موسيقي بصورت بسيار نامحسوس (حتي براي تعريف بعد مسافت با تغيير حجم) مورد استفاده است و بار بخشي از فضاسازي و القاي حس را به دوش دارد . شايد بهترين انتخاب فيلمساز براي چهره ي رناتو ، « جيوزپه سولفارو » ست اگرچه مونيکا بلوچي زيبا هم بخوبي مالناي فيلم را ملموس مي سازد . مفهوم مواجهه ي شور جواني و اوج زيبايي با کراهت جنگ و شهوت و جنايتهاي پنهان جوامع که خود آحادشان را به مسلخ فرستاده و بعد به صرف جرمهاي تحميلي محاکمه مي کنند نيز از ظرائف غريب داستان پردازي تورناتوره است که در مدت ۹۲ دقيقه با کمک عناصر و اجزاي پيش گفته در رگ و پي تماشاگر نفوذ کرده و بسيار تاثيرگذار عمل مي کند . فلاش فورواردهاي کارگردان بخصوص در نيمه ي اول فيلم (تخيلات رناتو) مثال زدني ست . تدوين با ريتم مناسب هيچگاه به چشم نمي آيد و در عين سرعت ، کوتاه بودن مدت زمان نمايش را نيز عيان نمي نمايد هرچند ايجاز فيلم خود از محاسن آن است .
فيلم به شدت مرا به وجد آورد ، تماشايش کنيد ... شما را هم منقلب مي کند .