اندر حكايت آزادي بيان و قلم و وبلاگ
زمان آشنايي با پديده ء وبلاگ خيلي ذوق زده شده بودم ، بخصوص عنوان “ سردبير خودم “ وبلاگ آقاي درخشان كه الحق عنوان فريبنده ايست ! كمتر كسي ست كه تو نشريه اي جايي قلم زده باشه و با ديكتاتوري سردبير ها آشنا نباشه ، مي نويسي و مي بري كه به جادوي سياه حروف چاپي مزين كني كه سردبير يقه ات رو مي گيره كه مستندت چيه؟ يا از كجا آوردي ؟ يا به صلاح نيست ! يا حالا زوده ، يا... ، يا همگي با هم . خلاصه پذيرفته و نپذيرفته دمغ و پكر مياي بيرون . يه كمم موضوع برات جدي باشه از خير چاپ مي گذري و خلاصه ... ولي وبلاگ يه چيز ديگرست ! هرچي دلت بخواد مي توني بنويسي ، مي توني اسم مستعار داشته باشي ، مي توني ناشناس باشي ، مي توني فحش بنويسي ، مي توني شناس و ناشناس رو به لجن بكشي . حتي مي توني حرف مفت بزني . مربوط و نامربوط ، از زمين بگي از هوا بگي از دريا بگي و بگي و... بگي ، هيچ محدوديتي نداره ، بازخواست هم نداره : هرچه مي خواهد دل تنگت بگو . شايد از اين نظر وبلاگ رو بشه به چاهي تشبيه كرد كه هركي هر جور دلش بخواد مي تونه توش فرياد بكشه . ولي اين درسته ؟!! اين همونيه كه بعنوان آزادي قلم و بيان ازش دفاع ميشه ؟ پس حريم آزادي فردي و جمعي كجاست ؟ يه نفر تا كجا آزاده ؟ سره و ناسره قابل تشخيص هست ؟ قضاوت فردي با افكار عمومي فرقي نداره ؟ تنها قانون حاكم اخلاقه و شخصيت فردي . باشخصيت باشي محترمانه مي نويسي و نه ... غير آن . چون خواننده ء وبلاگ نمي تونه اول بخونه ، بعد ببينه دلش مي خواد بخونه يا نه ! وبلاگ رو كه نوشتي ديگه آش كشك خاله ست ! اگه از يه مطلب وبلاگ نويسي خوشت نيومد يا بايد از خير همه ء مطالب آتي اش بگذري يا پي (چربي) چرنديات محتمل ديگري رو هم به تنت بمالي . راه حل چيه ؟ مگر نه اينه كه آزادي بيان و قلم محدوده به آزادي بيان و قلم ديگري ؟ مسئول حفاظت از اين حريم ها كيه ؟ كسي ميدونه ؟!!