بحثي در باره ي « مالنا » ي -۲
خدا بخير کند !!! در پاسخ به مطلب جديد آقاي نقيبي در وبلاگ « يادداشت هاي سي نمايي » (هفتم آوريل ۲۰۰۲) در رابطه با فيلم « مالنا » ذکر موارد زير را لازم مي دانم :
۱ - به بحث علاقمند و از جدال کلامي گريزانم و بحث هم اگر توام با احترام و حسن نيت نباشد بي ارزش است ، پس در هر بياني اعم از کلامي يا قلمي براي حفظ حرمت طرفين رعايت ادب و تعارف را ضروري مي دانم (دعوا که نداريم ... داريم ؟) و کنار گذاردن اين دو مقوله ي لازم به جهت پرهيز از فضاي عناد و لجاجت و توهين ، را مقدور نمي دانم . اگر آقاي نقيبي مخالف باشند ، به جهت حفظ احترام دو طرف از ادامه ي بحث منصرف خواهم شد .
۲ - بحث بنده در مطلب قبلي از « ريشه » صحيح است و معتقدم در قبال مرجع هر چند مختصر من در مطلب قبلي ، بد نيست آقاي نقيبي هم منابعي (به عنوان اصل زيربنايي لازم در يک بحث منطقي اينجا هنري) در خصوص کلي گويي هاي خود ، خصوصا در موارد زير ارائه فرمايند :
الف - «عدم تبعيت» فيلمنامه نويسي از ادبيات بر اساس کدام معيار و قانوني اثبات شده است ؟
ب - اصولا «فيلمنامه نويسي» در چه مقوله اي از هنر مي گنجد ؟
ج - کارکرد فيلمنامه چيست که نيمي از آن در هنگام نمايشي شدن مشخص مي شود ؟ پس فيلمنامه ي دکوپاژ شده به چه مفهوميست (مثل فيلمنامه ي فيلم « روز واقعه » بيضايي که آقاي شهرام اسدي آنرا ساخته است) ؟
د - تفکيک «ادبيات» و «فيلمنامه» و «نمايشنامه» را از چه مرجعي نقل کرده ايد ؟
ه - من گفته بودم «شخصيت نوعي» به مثابه «شخصيت تيپيک» يا «شخصيت کليشه اي» ، بنا بر کدام مرجع بين اين مفاهيم تفاوت قائليد؟
و - «خود پسندي و قرباني شدن تورناتوره در کارکرد فيلم مالنا» نظر شماست و بهرحال نظري سليقه اي که مانع ابراز آن نمي توان شد، ولي «چشمان باز بسته» کوبريک درامي در کاوش اعماق بخشي از ضمير انسان است و شخصيت پردازي عميق انساني براي آن ضروري (چقدر قرائن متعدد سينمايي براي نظر تئاتري بنده يافت مي شود!) ، جهت مقايسه ي آنرا با «مالنا» متوجه نشدم . استدلالتان براي «مي خواهد الگوي رفتاري جامعه را بررسي کند» چيست و از کجاي اثر به چنين نتيجه اي رسيده ايد ؟
ز - فکر شما در بند «سوم» مطلبتان درست است ، ولي شخصيت پردازي چه پرسوناژي و در چه نوع (ژانر) فيلمي (در نمونه ي پيش گفته ام : «گفتگو با مادر» از کائوس برادران تاوياني شخصيت پردازي در حدود ۱۰ دقيقه صورت گرفته است . « مالنا » به سبب سابق نيازي به شخصيت پردازي عميق نداشته است ) ؟ حقيقتش «لوليتا»ي آدرين لين مورد علاقه ي شما را نديده ام ، ولي با اطلاع از داستان ولاديمير نابوکف و ديدن فيلم ساخته شده بر اساس آن توسط استنلي کوبريک بهرحال به قطع يقين ايمان دارم که « لوليتا » نيز اثري اجتماعي نيست (اينهم يک قرينه ي ديگر) . مقايسات شما از ريشه غلط نيست ؟
ح - اتفاقا بازي مونيکا بلوچي (و حتي خود او !) را خيلي هم دوست دارم . ولي چه چيز تدوين در آن سکانس را خارج از ميزانسن مي نمايد ؟ به نظر شما تعريف ميزانسن چيست ؟ آيا ميزانسن در نما مصداق پيدا مي کند يا در سکانس يا در يک فصل فيلم يا در ... ؟
ط - کي گفته دوست داشتن فيلمهاي کلاسيک يا اروپايي يا هنري مانع اقبال به فيلم هاي هاليوودي است ؟ من هنوز فيلم « روزي روزگاري در امريکا » (سرجيو لئونه) و « پدر خوانده ۱ و ۲ » ي (کاپولا ) را جزو بهترين فيلم هاي تابحال ديده ام مي دانم . اگر امکان دارد ، لطفا جمله ي ژان پير ژونه (حالا کي گفته با يه «املي» بهار ميشه) را در گوشه ي وبلاگتان نگذاريد ، تا بتونيم با امنيت تمام از جسارت ايشان ، راحت مطالب تان را بخوانيم . باور کنيد يک چشمي خواندن وبلاگ کار سختيست . موج نو چه افتضاح باشد چه نه ، مواهب زيادي براي سينما داشته ، مثلا ابداع « جامپ کات » در فيلم « از نفس افتاده » ي گدار يا تيتراژ کلامي در « فارنهايت ۴۵۱ » فرانسوا تروفو . بهرحال نظر ژونه هم مثل نظرات شما محترم است .
بعد التحرير : نظر شما در خصوص پارس فيلم هم محترمست ، مثل نظرات آقاي ژونه .
بعد البعد التحرير من باب مزاح و از سر طنز (و نه از سر بدجنسي) عرض کنم : بخدا هدفم فقط معرفي فيلم بود ، اگر مي دانستم به وجد آمدنم از اين فيلم اينقدر کسي را ناراحت مي کند ، وجدم را تو دلم مي نوشتم ! خاصيت فقير بيچارگيه ديگه : حکم کلي مي ديم ، از زمين و زمان گله داريم و ناراضي ايم ، همه چيز را نفي و انکار مي کنيم ، با « خوش نداشتن » مسائل را حل و فصل مي کنيم ، بيانيه مي ديم ، مسائل شيرين مطرح مي کنيم ، ... شما ببخشيد !!!
سازگار و پايدار باشيد