« زندان زنان »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كارگردان: منيژه حكمت
فيلمنامه: فريد مصطفوي (بر اساس طرحي از منيژه حكمت)
مدير فيلمبرداري: داريوش عياري
تدوين: مصطفي خرقه پوش - عكس: امير عابدي
بازيگران: رويا نونهالي، رويا تيموريان، پگاه آهنگراني،
مريم بوباني، مائده طهماسبي، شيوا معبود
سال ساخت: 1379
خلاصه داستان: فيلم روايتگر سه مقطع از زندگي زنان زنداني در سالهاي 1362، 1369 و 1379 است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آيينه اي در دستم ، آينه اي در برابرم ...
سنگين و سياه همچون تماشاگران ديگر از جا برخاستم ، حتي در راه پله ها هم صحبتي نکردم . «منيژه حکمت» ! تصور نمي کردم اولين کار او چنين باشد ! در همان ابتداي کار وقتي صحبت از ۴ سال پس از انقلاب شد ، با خود گفتم : چه دور ... تحليل اوضاع آن دوران به چه نتيجه اي خواهد انجاميد ؟!! ... اما صورت سنگي و چشمان مهربان خانم طاهري (رويا تيموريان) حکايت ديگري داشت ... زني که مانتو را در کمد گذاشت و پلاک شوهر را در کيف ... آمده بود تا درست کند ، قاطعانه و از صميم قلب ... معتقد و هزينه پرداخته ... و ميترا ، رنجور و نحيف بود و معترض ... و اسير به غفلت ... غفلت از آن دست که براي همه مان پيش مي آيد ولي هميشه مهابت آنرا اينگونه لمس نمي کنيم ... و اينچين تاوان نمي دهيم . تاواني به درازاي تقريبا همه ء عمر که اگر کمتر از همه ء عمر هم باشد ، بقيهئ آنرا تباه مي کند و مي شود : ... «همه ء عمر» . و چه خوب شد که براي ميترا اينچنين نشد ... عاقبت رها شد تا خطي سفيد بر ديوار دنيا بکشد ، تا سپيده را حمايت کند ... بگذريم .
فيلمي بدون پرداخت فرماليستي با قالبي متين و مناسب براي بيان محتوا ... با گرايش به سينماي شبه مستند و بي لغزش به دامان سانتي مانتاليسم و ملودرام ... با فضا و رنگي سربي و کاملا" واقعي . تکنيک در عين سادگي حضور به کمال و سازگار با منظور فيلمساز را يافته و قطع هاي سريع و غيرموازي مانع خطا در ميزانسن ها شده ... و فريد مصطفوي فيلمنامه نويسي ست متبحر و قدرتمند که لايه هايي مناسب و با فاصله هاي منطقي (۴ و ۷ و ۱۰ ساله) از نظر تاريخي آفريده و با اين فاصله گذاري سه نسل يک دوران خاص را در کنار هم قرار مي دهد . نسل اول زندان ، نسل دوم ، و نسل سوم ... رقاصه ء شکوفه نو در کنار زنداني سياسي ، معتاد جوان در کار مفسد پير ، و زاده شدگان زندان . پگاه ... سحر ... و سپيده نامهاي هم معنايي هستند براي سه نسل زنداني . بازي بازيگران خصوصا" رويا تيموريان و رويا نونهالی هم زيباست و ستودنی .
قبلا" هم گفته ام که سينمای ايران نئورئاليسمی بديع را تجربه می کند ، فيلم های اجتماعی سينمای ايران با قدرت ، مصائب جامعه و تنگناها و محظورات آنرا بيان می کنند و چه خوب که داعيه دار ارائه ء طريق اصلاح و هدايت نيستند که اين وظيفه ء سياستمداران است نه هنرمندان . «زندان زنان» قاطع ترين و برجسته ترين نمونه ء اين جريان است . زندان به مثابه نمونه اي کوچک و جامعه اي آماري در معرض ديد تيز سينماگر قرار گرفته و مايه ء مکاشفه و ارزيابي ايام گذشته ء اين سالهاست . خانم طاهري جوان و پرانرژي به پشتوانه ء اعتقادات و به قصد اصلاح قاطعانه پاي به زندان مي گذارد . آشوبگران معدود بسرعت مطيع مي شوند ... زندانبانان عوض مي شوند و دگرديسي آغاز مي شود ... آغاز ۴ سال پس از انقلاب است و مقام بعدي ۷ سال بعد و بعدتر ... ۱۰ سال بعد . روزهاي اول زندان خلوتست و در آخر حتي راهروها پر شده اند و از طريق مکالمه اي تلفني در مي يابيم که زندانيان ديگري هم در راهند . جنس زندانيان معدود آغاز ناصالح است و کثيران پايان اکثرا" افراد معمولي بدحجاب و پارتي رو ... آن ديگران نيز قربانيان شرايط بد اجتماعند و بازندگان در هر دوسر بازي حضور دارند ... زنداني و زندانبان (فروش سيگار و متادون زندانبانان را ببينيد) . بازنده ء اصلي آنانند که فرصت زندگي نيافته اند ، زاده ء زندانند و مقهور شرايط و پرورده ء آيين زندان ... و دست آخر براي خروج از اين چرخه چاره اي ندارند جز مرگ يا فرار .
در اين جامعه ء آماري با برش هاي کوتاه و تدوين هاي تند و متعدد ، همه گونه انساني مي بينيم : سياسي ، فاسد ، مفسد ، معتاد ، معترض ، مصلح ، بريده ، ناتوان ، قوي ، مايوس ، با روحيه ، پير ، جوان ، و ... کارگردان و فيلمنامه نويس پرداخت چنداني در خصوص شخصيت هاي مختلف و متنوع خود ارائه نمي دهند چون فيلم اجتماعيست . گل اندام ، زينت ، سحر ، متجاوز مضروب و مقهور سپيده و ... بسرعت از جلوي دوربين مي گذرند و در غبار زمان گم مي شوند . همه چون دانه هاي شن دستخوش گردباد زمانيم . پيش زمينه ء زندگي يا سرنوشت گل اندام ها به چه کار مي آيد ؟ در خصوص پرسوناژهاي موثر هم پرداخت در حد اشارتي ناچيز است ، تا حدي که نقش اجتماعي ايشان توجيه شود . مانتويي که خانم طاهري در آغاز فيلم به داخل کمد مي نهد در پايان تن پوش ميترا مي گردد . پلاک شوهر او هم در کيف رفته و جزئي از تاريخ مي شود ، و سند خانه فقط براي آزادي ميترا سودمندست و بس ... اين مي شود سرنوشت خانواده ء خانم طاهري ... همين ! و آنکه بيش از همه در زندان مي ماند ... زندانبان است . مصلح مصممي که در مقابل جبر حاکم فرتوت مي گردد ولي درعين قدرت به گفته ها گوش مي دهد (پس دادن کلاه سپيده) ، تغييرات را تجربه مي کند (ماتيک) ، و بهترين را برمي گزيند (توديع وثيقه براي آزادي ميترا) . و ايکاش همه ء زندانبانان و زندانيان اينگونه باشند که خانم طاهري و ميترا ... دردمند و دردآشنا ، انسان و انساندوست ، مصلح و مبارز و نستوه .
بايد به جنگ سياهي ها شتافت هرچند رنجور و ناتوان . گچ سفيد در دست ماست و ديوار دنيا بلند و طولاني ... به بضاعت خود خطي بر اين دنيا بکشيم ... به هر درازنايي که شد ... فقط خط سفيد بکشيم .
«پگاه» ها رفتند ... «سحر» ها هم ... «سپيده» ها را دريابيم .
يادداشت بهزاد دوران (وبلاگ نقد فيلم)
سيمونه - Simone
از امروز فيلم جديد آل پاچينو که مضموني کمدي/درام دارد در سينماهاي امريکا روي پرده رفت . کارگردان فيلم اندرو نيکول است با کارنامه اي درخشان : «گاتاکا - ۱۹۹۷» و «نمايش ترومن - ۱۹۹۸» ، «سيمونه - ۲۰۰۲» سومين فيلم اوست و مضمون آن همچون دوفيلم گذشته ء وي فراواقعي .
ويکتور تارانسکي (آل پاچينو) کارگرداني ست سرخورده که بواسطه ء ترک کار ستاره ء فيلمش شغل خود را در خطر مي بيند . ناگزير از کشف راه چاره ، تصميم به خلق ديجيتال جايگزيني براي ستاره اش مي گيرد و ... ستاره اي خلق مي شود به نام سيمونه (راشل رابرتز تازه وارد به عالم سينما و هنرپيشگي) ، نخستين ستاره ء مصنوعي قابل قبول سينما ! سيمونه بزودي تبديل به رويايي شبانه و آوازخواني بي همتا با صدايي گرم و دلپذير مي شود . همه او را واقعي مي پندارند . گسترش شهرت «سيمونه» تارانسکي را دچار ترديد مي سازد ، او قادر به تحمل اين اغفال عمومي نيست ...
بازيگران فيلم : آل پاچينو ، کاتلين کينر ، ايوان راشل وود ، وينونا رايدر ، و ... راشل رابرتز (به نقش سيمونه) هستند . از شما چه پنهان بخاطر علاقه ء شديدم به آل پاچينو و بالاتر از حد خوب بودن هر دو فيلم قبلي اندرو نيکول ، گمان مي کنم با فيلمي خوب روبرو باشيم ، يه کم بعدتر يادداشتي درباره ء «نمايش ترومن» تقديمتون مي کنم .
كارگردانان بزرگ تاريخ سينما
سرآلفرد (جوزف ) هيچكاك
Sir Alfred Josef Hitchcock
___________________________________________
شغل : كارگردان ، سناريست ، تهيه كننده
متولد : 13 آگوست 1899 ليتون استون در انگلستان
درگذشت : 28 آوريل 1980.
تحصيلات : كالج سنت ايگناتيوس ، مدرسه علوم
مهندسي و دريانوردي ، دانشگاه لندن ( رشته هنر ) .
___________________________________________
او استاد تعليق در سينماست . متخصصي كه تعليق ، طنز ، و حتي سكس را درهم مي آميخت . آلفرد هيچکاک در "ليتون استون" شرق لندن بدنيا آمد و کوچکترين فرزند ويليام و اما ولان هيچکاک بود که براي امرار معاش يک خواربارفروشي را اداره مي کردند . در منطقه و خانواده اي کاتوليک و ايرلندي بزرگ شد و در سن شانزده سالگي براي تحصيل مهندسي و دريانوردي در دانشگاه آته به لندن رفت ، سه سال بعد در شرکت تلگراف هنلي استخدام شد . هيچکاک خيلي پيش تر به هنر علاقمند شده بود و عصرها به بعد در دوره ء شبانه دانشگاه لندن هنر مي خواند ، او بزودي خود را به بخش تبليغات شرکت منتقل کرد.
در 1919 هنگامي که کمپاني پارامونت استوديوي خود در لندن را تاسيس کرد ، هيچکاک درخواست استخدامي در آنجا پرکرد و براي طراحي عنوان بندي فيلمهاي صامت در آنجا استخدام شد . بسرعت تا مقام دستياري کارگردان ارتقاء يافت و در 1922 دستيار كارگردان شد ، و در همان سال فيلمي نيمه تمام به نام "شماره 13" يا "خانم پي بادي" ساخت ، اگرچه "شماره 13" هيچگاه ساخته نشد ، ولي تلخي اين کار نيمه تمام را شيريني آشنايي هيچکاک با همسر آينده اش آلما ريويل که در تمام کارهاي بعدي هيچکاک (در مراحل پيش و پس از توليد) درکنارش بود ، جبران نمود (بعدها دخترشان پاتريشيا نيز در فيلم هاي "سايه ء يک ترديد" ، "رواني" ، و "بيگانگان در قطار" بعنوان بازيگر حضور يافت) . در طي اين دوران سناريونويسي ، تدوين ، و هنر كارگرداني را آموخت .
نخستين فيلم كامل او به عنوان كارگردان ، در سال 1925 با نام "باغ لذت" در مونيخ ساخته شد . تجربه و همكاري او با UFA ، استوديوي آلماني ، جنبه هاي اكسپرسيونيستي متن و تصويرپردازي فيلمهاي اورا فراهم كرد. در 1926 "مستاجر" (The Lodger) را ساخت . "مستاجر" موجب موفقيت استاد شد ، فيلمي که مولفه ء کلاسيک آثار هيچکاک را شکل داد . در "مستاجر" مرد بيگناهي به اشتباه بابت جنايتي مورد سوءظن قرار مي گيرد و براي اثبات بيگناهي خود ناچار به مبارزه اي توام با تعليق و دلهره مي گردد . فيلم زن جوان و موبوري را نيز بعنوان ستاره معرفي کرد ، نکته ء ديگري که بعدها در فيلم هاي هيچکاک عمده شد . در "قتل!" (1930) هيچکاک دو خط محوري را تواما" در داستان فيلمش تعقيب کرد و ارتباط آشکاري بين سکس و خشونت آفريد . هيچکاک يکي از خلاق ترين و مبتکرترين کارگردانان سينما بود . در "مستاجر" قواعد قراردادي «واقعيت» در فيلم ها را شکست ، او هنرپيشه ء مردي داشت که روي صفحه اي شيشه اي عقب و جلو مي رفت و هنگامي که قهرمان زن فيلم صداي گام هاي او را در حال بالا آمدن از پله ها مي شنود ، منحصرا" ردپاي مرد توسط تماشاگران ديده مي شود . در 1929 در "حق السكوت" نخستين فيلم ناطقش صداهاي ذهني آفريد . در فيلم زني مردجواني را پس از مشاجره به قتل مي رساند ، در گفتگوي صبح روز بعد او با همسايه اش ، هيچکاک کلمات گفته هاي همسايه را تدريجا" و بصورت کلمات منقطع به استثناي کلمه ء «چاقو» ادا مي کند تا از اين طريق اضطراب ناشي از قتل و سلسله افکار متشنج را نمايش دهد .
Murder! | Blackmail | The Lodger | The Pleasure Garden |
Secret Agent | Sabotage | The 39 Steps | The Man Who Knew Too Much |
بعد از موفقيت "مستاجر" و "حق السکوت" هيچکاک به راه موفقيت گام نهاد . "قتل!" موفق بود ، ولي "مردي که زياد مي دانست" (نسخه انگليسي) ساخته شده در سال 1934 بود که موفقيت عظيم و گسترده ء تجاري استاد را باعث شد . فيلم به تجسس درباره ء يک خاواده مي پرداخت ، به تعليق و توطئه اي که در اکثر اين واحدهاي سازنده ء جوامع مي تواند نهفته باشد ! اين مضمون در کارهاي بعدي هيچکاک نيز تکرار شد . او هميشه اشتباهاتش را مي پذيرفت ، و گفته بود که در طي اين دوره از کارهايش (دوره هاي کاري هيچکاک را در انتها توضيح خواهم داد) مرتکب چند اشتباه کوچک شده بود ، خصوصا "مامور مخفي" (1936) و "خرابکاري" (1936) . اگرچه هر دو فيلم جذابند ولي هيچ يک براي خود استاد قانع کننده نبودند . هيچکاک در جايي گفت که بعد از اين فيلم ها متوجه شده که در آزار پرسوناژهاي بيگناه داستان ، از وحدت بين تماشاگران و پرسوناژها غافل شده است . او معتقد بود که تعليق با اجازه ء ورود تماشاگران به گره ء داستاني و درک راز فيلم خلق مي شود ، جايي که تماشاگران بيش از پرسوناژهايي که در خطرند ، مي دانند . مادام که پرسوناژهايي که جانشان در خطر ست زنده اند ، فيلم لذتبخش است ، اگر اين قاعده را تغيير دهيد تماشاگران احساس مي کنند که به آنها خيانت شده است . (اين تئوري در فيلم سال 1938 او "بانويي ناپديد ميشود" كاملا" رخ نموده و اوج آن در فيلم "سرگيجه" ء هيچکاک به تصوير درآمد ، فيلمي که در آن معما و راز اصلي در نيمه براي تماشاگر گشوده شده و نيمه ء دوم فيلم صرف تعليق در باب اين نکته است که "آيا قهرمان داستان موفق به اثبات بيگناهي خود خواهد شد؟") .
Foreign Correspondent | Jamaica Inn | The Lady Wanishes |
در 1935 "۳۹ پله" ، در 1936 "مامور مخفي" و "خرابكاري" ، و در 1939 آخرين فيلم دوران انگليسي اش "مهمانسراي جامائيكا" را ساخت و به امريکا و هاليوود رفت .
از او در امريکا با آغوش باز استقبال شد و نخستين فيلمش در آنجا يعني "ربه کا" (1940) براساس رمان معروف دافنه دو موريه در همان سال جايزه ء اسکار بهترين فيلم را تصاحب کرد ... و اين تنها اسکاري بود که استاد بردآن هم بعنوان بهترين فيلم نه براي بهترين کارگرداني(و به استثناي اسکار ايروين جي. تالبرگ اي که براي يک عمر دستاورد هنري بصورت افتخاري به او اهدا شد) . "ربه کا" از سبک معمول او اندکي دور بود ، تلفيق رومانس پرقدرت با تعليق و توطئه در کارهاي قبلي او ديده نشده بود . استاد بزودي به علامت تجارتي ثبت شده اش ! يعني «تعليق» در فيلم هاي "خبرنگار خارجي" (1940) و "سوءظن" (1941) بازگشت و اين همکاري مجدد خانوادگي با همسرش را نيز در بر داشت .
عليرغم آنکه "ربه کا" اسکار را برد ، اکثر منتقدين معتقدند که "سايه ء يک ترديد" (1943) بهترين فيلم هيچکاک بعد از جنگ جهاني دوم است . فيلم با موسيقي اي بسيار ظريف موشکافي عميقي در زندگي خانواده هاي امريکايي داشت و برخي اعتقادات و قراردادهاي اجتماعي آنها را ريشه يابي مي کرد و با کنتراستي غني اشاره هايي به زناي با محارم و ساير تابوهاي پرهيز نشده در جامعه ء امريکايي داشت . هيچکاک با اعتماد به نفسي بي نظير ، تمام خصلت هاي طبقه ء متوسط را زير سوال برده و رياکاري هاي ايشان را بطور مشروح بر نوار فيلم ثبت کرد . مولفه ء داستان درباره ء زن جواني که حين ملاقات عمو چارلي اش به او به عنوان يک قاتل مشکوک مي شود ، بندرت مي تواند محرک ارائه ء چنين ايده هاي قابل توجهي باشد .
Spellbound | Life Boat | Shadow of a Doubt | Suspicion | Rebecca |
موفقيت "سايه ء يک ترديد" نزد منتقدان موجب شد تا هيچکاک در فيلم هايش بيشتر به تجربه دست بزند ، هم با داستانهاي پرمخاطره مثل "بدنام" (1946) و هم با سبک هاي غيرمتعارف مثل "طناب" (1948) . در اولي يک مامور FBI (کري گرانت) زني را که دوست دارد به بستر يک جاسوس نازي مي فرستد تا بتواند گروهي از جاسوسان مخفي را بدام اندازد . در دومي هيچکاک از سبک ماهرانه و جديدي استفاده کرد : همه چيز روي چرخ بود تا او بتواند فيلمش را در يک برداشت ممتد و بدون قطع بردارد .
Rope | Notorious |
در دهه 1940 فيلمهاي "طلسم شده - 1945" ،"پرونده پارادين - 1948" ، "زيرمداركاپريكورن (زحل ) - 1949" را با مضمون بيماريهاي رواني ساخت . فيلمهاي "قايق نجات - 1944" و "طناب - 1948" تمرينهاي تكنيكي بسيار جذابي بودند ، در اولي موضوع طرح داستان فيلم در يك قايق كوچك بود ، و در دومي هم همانگونه که گفته شد : ماجرا ساخت داستاني بود بصورت يك نماي بدون قطع و تدوين !!! مضمون "طناب "در فيلم "بيگانگان در ترن - 1951" در خصوص يك قتل كامل ، تكميل شد .
دهه ء ۱۹۵۰ درادامه ء موفقيت هاي فوق (و بسياري موفقيت هاي ناگفته) بعنوان فعالترين و ستودني ترين دوره ء فعاليت حرفه اي هيچکاک شناخته مي شود . نخستين فيلم قابل توجه اين دوره "شماره ء ام رابه معناي مرگ بگير" (1954) تعليقي غني ست از چشم قهرمان داستان ، تماشاگر از همان آغاز راز داستان را درمي يابد و بعد از آن بايد فقط بنشيند و پيش بيني کند که آيا اين قهرمان مي تواند از شر اعمال ناشي از ترس خود خلاصي يابد ؟ "دستگيري يك سارق" (1955) يک کمدي بشدت جذاب و در عين حال سرشار از
The Wrong man | The Man Who Knew too much | The Trouble With Harry | To Catch a thief |
Dial M for murder | I Confess | Strangers On a Train |
توطئه است که عليرغم خنده هاي مکرر تماشاگران پرتعليق باقي مي ماند . در اين دهه هيچکاک فيلم "مردي که زياد مي دانست" را بازسازي کرد ، «نسخه آمريكايي» ، اين بار با بازي جيمز استوارت و دوريس دي . بعنوان مجموعه اي از فيلمهاي ديگر بيادماندني اين استاد بزرگ که در دهه ء ۱۹۵۰ساخته شد مي توان: "اعتراف ميكنم - 1953" ، و كمدي سياه "دردسر هري - 1955" ، در 1957 مجددا "بيگانگان در ترن"، و "ومردعوضي " (تحقيقي انتقادي درسيستم قضايي آمريكا) را نام برد .
بهرحال هرگاه راجع به هيچکاک صحبت مي شود ، چهار فيلم او بايد جداگانه و بطور متمايز بررسي شوند :
"پنجره ء عقبي"(۱۹۵۴) ، "سرگيجه"(۱۹۵۸) ، "شمال از شمال غربي"(۱۹۵۹) ، و "رواني"(۱۹۶۰) . اين ۴ فيلم موضوعاتي را که در بالاترين سطح موردعلاقه ء هيچکاک قرار داشتند به معرض نمايش مي گذارند : اضطراب ، موهومات ، و آزارهاي رواني . اين فيلم ها همچنين بخاطر نماها ، طراحي و ميزانسن ، و موسيقي بشدت «تجربي» و حاوي «نخستين بار» هاي سينمايي اند .
Psycho | North By Northwest | Vertigo | Rear Windoe |
"سرگيجه " در بازيابي هويت زن تكمله ء "سايه ء يك ترديد" و "وبدنام " بود ، "شمال از شمال غربي" با سناريويي از ارنست لمان و موسيقي برنارد هرمان و بازي كري گرانت و اوامري سنت ، واقع گرايانه ترين فيلم هيچكاك ميباشد . و... "رواني" (در ايران "روح") بواسطه صحنه قتل در حمام بسيار معروفست ، داستانيست متفاوت و برخورد نشده تا آن تاريخ در سينما . هيچکاک دو خصوصيت غيرعادي نسبت به ساير فيلمسازان سينما داشت : يکي اينکه بعنوان امضا در صحنه اي از فيلم خود ظاهر مي شد و دوم آنکه در بسياري از آثار خود بعنوان نوعي شوخي با تماشاگران ، اشتباهي عمدي و نکته اي غيرممکن در فيلم مي گنجاند . مثل فاصله ء زماني مسافت شهر محل اقامت آغاز فيلم "رواني" با متل محل اقامت نورمن بيتس و محل وقوع قتل که پيمودن آن در فاصله ء زماني مشهود در فيلم عملا" غيرممکن است .
استاد در دهه ء ۱۹۶۰ نيز آثار قدرتمندي ارائه کرد . معروفترين اثر اين دوره ء او "پرندگان" (1963) و بدنام ترين آنها "مارني" (1964) است . مارني براي نخستين بار توسط منتقدان مورد اعتراض قرار گرفت و شکست تلقي شد ، فيلم بنظر منتقدان فاقد تعليقي بود که از کارگردان انتظار مي رفت ، ولي بعدها فيلم تجديد ارزيابي شد و بواسطه ء «بررسي اوضاع رواني شخصيت اصلي خود» مورد توجه قرار گرفته و تحسين شد . در "پرده ء پاره" (1966) هيچکاک به قراردادهاي خاص ژانر «دلهره» بازگشت ، ولي فيلم قدرت آثار سابق وي را نيافت . در "توپاز" (1969) او به تجربه ء رنگها فراتر از مفاهيم سمبوليک فيلمش پرداخت و بعدها پذيرفت که تلاش موفقي در اين زمينه نداشته است . فيلم هنوز هم تا به امروز در رده ء فيلم هاي قابل بحث او بحساب نمي آيد .
Topaz | Torn Curtain | Marnie | The Birds |
بعد از موفقيت هيچکاک در سالهاي دهه ء ۱۹۵۰ ، استاد تعليق در زندگي مطابق با استانداردهايي که براي خود تعيين کرده بود از يک طرف و در پاسخگويي به انتظار تماشاگران امريکايي از آثارش از طرف ديگر دچار مشکل شد و از همين رو در دهه ء ۱۹۷۰ به انگلستان بازگشت و دوره ء طولاني حرفه ايش را همانجايي که شروع کرده بود ، ختم کرد .
بازگشت او به ريشه هايش در فيلم هايش نيز منعکس شد . "جنون - Frenzy" در (1972) داستان مرد بيگناهي بود که بعنوان يک قاتل زنجيره اي دستگير مي شود و به مرور که دوستانش يکي بعد از ديگري به قتل مي رسند ، تدريجا" از يافتن قاتل و اعاده ء حيثيت نااميد مي شود . فيلم شامل سياه ترين طنزهاي هيچکاک بود . "توطئه ء خانوادگي" (1976) جشن پنجاهمين سالگرد فيلمسازي هيچکاک و آخرين فيلم استاد بود . داستان درباره ء دو زوج است : يک زوج سارق جواهرات ، و يک واسطه ء احضار ارواح قلابي و دوست پسرراننده تاکسي اش ، که طي سلسله اي از اشتباهات کميک هريک خود را در برابر رذالت هاي يکديگر مي يابند . فيلمي مفرح که نقطه ء پاياني بود بر يک مجموعه کار درخشان نمايشي .
Family Plot | Frenzy |
اين استاد مسلم سينما در دفعات مكرر كانديد اسكار شد ولي فقط در 1967 جايزه ء يك عمر دستاورد هنري (اسكار ايروينگ . جي . تالبرگ) را دريافت نمود. كانديداتوري هاي وي بشرح زير ميباشند :
1940 براي "ربه كا" ، 1944 براي "قايق نجات" ، 1945 براي "طلسم شده " ،1954 براي "پنجره عقبي " ، و 1960 براي "رواني (روح )" .
وي درسال 1980 با يادگاري انبوه از درسهاي تكنيكي و فني در سينما بدرود حيات گفت . از درخشانترين سكانس هاي اين استاد مسلم سينما :
- سكانس حمله هواپيما به كاري گرانت در "شمال از شمال غربي "
- سكانس نگاه جيمزاستيوارت به عمق پلكان در "سرگيجه "
- سكانس رويا در "طلسم شده "و "سرگيجه "
- و ....
ميباشد . سابقه ء درخشان ۵۰ ساله ء فيلمسازي هيچکاک (۱۹۲۵ تا ۱۹۷۶) را مي توان به ۴ دوره ء مشخص تقسيم کرد :
* دوران صامت * دوران انگليسي * دوران امريکايي * دوران بازگشت به وطن
*
دوران صامت مربوط به سالهاي ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۹ با ۹ فيلم از «باغ لذت» تا «منکس من»
*
دوران انگليسي مربوط به سالهاي ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۰ با ۱۵ فيلم از «حق السکوت» تا «خبرنگار خارجي»
*
دوران امريکايي مربوط به سالهاي ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۹ با ۲۷ فيلم از «ربکا» تا «توپاز» و شامل ادوار زير :
- دوره ء محصولات هاليوودي
- دوره ء سالهاي جنگ
- دوره ء کمال هنر
- دوره ء دهه ء چهارم فيلمسازي
- دوره ء استاد تعليق
- دوره ء پيرمرد کبير
*
دوران بازگشت به وطن مربوط به سالهاي ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۶ (پايان فيلمسازي) با ۲ فيلم «فرنزي» و «توطئه ء فاميلي»
يادش گرامي باد .
... و فيلم شناسي دوران درخشان فيلمسازي او :
تحول سينما در آغاز قرن بيست و يکم
MPEG-4 و صنعت سينما
___________________________________
نگارش ، گردآوري ، و ترجمه : نادر خوانساري
http://khonsari.blogspot.com
___________________________________
قسمت دوم (در ادامه مطلب ۱۹ ژوئن)
کاربردها
ــــــــــــ
نخستين کاربرد آشکار استاندارد MPEG-4 دريافت جريان سيال تصاوير از وب سايت ها خواهد بود . درگذشته ، بزرگترين مانع ارسال مستمر تصوير فيلم ها از طريق اينترنت محدوديت پهناي باند Band Width ارتباطي بوده است . حتي پرسرعت ترين شرکتهاي ارتباطي ISP نيز نمي توانند جريان انتقال تصاوير ويديويي را (با حداقل کيفيت لازم) پشتيباني کنند . علت «به اندازه ء تمبر پستي بودن» تصاويرويديويي انتقالي از طريق اينترنت در سايتهايي نظير ifilm.com هم همين است !
حال که تصوير ويديويي مي تواند به کسري از حجم اصلي خود فشرده شود ، پهناي باند ديگر گلوگاه و مانع کار نيست . تصوير کامل با حرکت تمام و رزولوشن بالا با ۵ تا ۱۰ مگابيت در ثانيه سرعت ارتباطي منتقل خواهد شد که البته اين هنوز پهناي باند ارتباطي بالايي را مي طلبد . بهرحال فعلا با پذيرش اندکي محدوديت در اندازه و کيفيت ، انتقال تصاوير ويديويي با کيفيت بالا در اينترنت به واقعيت بدل شده است . توانايي پخش و جابجايي تصاوير ويديويي به صورت مقادير بسيار کم اطلاعات Data مي تواند به مفهوم موفقيت و ارتقايي در کاربردهاي مخابرات بي سيم نيز باشد .
امکان بدست آمده ء ديگر توزيع فيلم هاي بلند سينمايي روي CD است . فيلمي که بطور عادي حجمي حدود ۹ گيگا بايت را روي يک DVD اشغال مي کرد ، اکنون مي تواند به حجم بسيار کمتر حدود ۷۰۰ مگابايت (با خطر بسيار کم ناشي از فشرده سازي) فشرده شود . اين به مفهوم قراردادن يک فيلم روي يک CD است . سخت افزار سوزاننده «رايتر» DVD ها هم بسيار ارزان شده است (مدل هاي موجود قبلي در امريکا قيمت هايي معادل ۳۰۰۰ تا ۳۴۰۰ دلار داشتند) ، رايترهاي VCD قبلا به حجم بسيار وسيع و با قيمتي حدود چندصد دلار امريکا (قيمت هاي قبلي و فعلي ايران که اصلا قابل بحث و مقايسه نيستند) مورد کاربرد بودند و پيدايش MPEG-4 توزيع و تکثير DVD هاي با کيفيت عالي را در دسترس همگان قرارداده و منبعد هر فردي حتي با کامپيوتر خانگي خود قادر به اين کار خواهد بود .
MPEG-4 عرصه ء رقابت را بر فرمت هايي نظير Quick Time ، AVI ، و Real Time نيز تنگ کرده است . اين فرمت مشکل نياز به نصب سه نرم افزار متفاوت نمايشگر (Media Player) را که قادر به پشتيباني فرمت هاي رقيب نيستند را رفع کرده است .
MPEG-4 قابليت هاي گسترش تکنولوژيک در آينده را نيز فراهم آورده است . گروه MPEG استاندارد MPEG-4 را بعنوان استانداردي چندرسانه اي (Multi Media) براي ترکيب تصاوير متحرک ، ويديويي ، و متن به همراه يکديگر در يک قالب طراحي کرده است . ماهيت شيء گرايانه (Object Oriented) ء اين فرمت براي تاثير متقابل کاربر بر اطلاعات (Data) انتقالي بسيار مفيدست ، براي مثال : يک مکعب چرخنده مي تواند با کليک ماوس يا هر ابزار اشاره گر ديگر ، خروجي فيلم را تغيير داده و مثلا با کليک روي وجه A فيلم را به زبان آلماني نمايش دهد .
معايب
ــــــــــ
بزرگترين نقطه ء قوت MPEG-4 مي تواند از طرف ديگر بزرگترين نقص آن نيز تلقي شود ، توانايي بالاي شيوه ء فشرده سازي اين استاندارد بسيار پيچيده است . اين بدان معناست که زمان «به رمز آوري» (Encode) اين فرمت بسيار زياد خواهد بود ، براي مثال تبديل اطلاعاتي با فرمت MPEG-2 به MPEG-4 زمان زيادي را بخود اختصاص مي دهد و يک فيلم بلند سينمايي با يک کامپيوتر متوسط خانگي براي «رمز شدن» به زماني حدود ۶ تا ۱۲ ساعت نياز خواهد داشت ! شايد اين موضوع چندان نگران کننده نباشد ، زيرا زحمت کار در اين بخش بر عهده ء توزيع کنندگان فيلم با اين فرمت است که طبعا بايد توانايي استفاده از جديدترين امکانات روز را داشته و از امکاناتي بسيار بالاتر از يک کامپيوتر متوسط خانگي استفاده کنند .
مشکل ديگر نياز اين فرمت به قدرت بسيار بالاي پروسسورها براي نمايش تصاوير ويديويي و بازخواني و «رمز گشايي» (Decode) اطلاعات آن است . مردم عادي که عموما جديدترين و قوي ترين کامپيوترها را در اختيار ندارند ، بايد اين مشکل را تحمل کنند . گرچه فعلا در آغاز راه گسترش اين استاندارد هستيم و شايد خيلي زود باشد تا به معضل زمان پردازش موردنياز «رمز گشايي» آن بپردازيم ، ولي بايد پذيرفت که اين مطلب مشکلي بزرگ و جدي است .
مشکل بزرگ ديگر محدود بودن نمايشگر فيلم هاي داراي اين فرمت است (فعلا دستگاه نمايشگري به جز کامپيوتر براي اين فرمت موجود نيست) . خوشبختانه نرم افزارهاي نمايشگر رايگان DIVX اخيرا در آدرس اينترنتي :
http://www.divx-digest.com/software/divxcodec.html
قرار داده شده اند . Divx روايتي اصلاح شده از نرم افزار کمکي MPEG4V3 شرکت مايکروسافت است که ارتباطي با نرم افزار Circuit City Divx که ديگر از دور خارج شده است ، ندارد . بعلاوه Media Player ويندوز مايکروسافت نيز قابل اصلاح براي نمايش فيلمهاي Divx مي باشد . عليرغم همه ء اينها ، نرم افزارهاي پشتيباني کننده ء اين نمايشگرها فعلا بسيار محدودند .
ادامه دارد ...